به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، مائده مرویان حسینی: در روزهای آغازین جنگ ایران و عراق، ارتش جمهوری اسلامی ایران در حال گذر از دورهای بود که ساختار و سازماندهی آن دستخوش تغییر شده و بخشی از توان نظامیاش کاهش یافته بود. با وجود این شرایط، نیروی هوایی ارتش نقشی اساسی در مقابله با حملات هوایی عراق ایفا کرد. در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ رژیم بعث عراق حملات گسترده زمینی، دریایی و هوایی خود را علیه ایران آغاز کرد و بسیاری از شهرهای کشور مورد بمباران قرار گرفتند. یک روز پس از این حملات، یکم مهرماه نیروی هوایی ایران عملیاتی گسترده را با نام «کمان ۹۹» به اجرا گذاشت.
در عملیات کمان ۹۹، هدف اصلی وارد کردن ضربهای به توان هوایی عراق، کاهش ظرفیت تهاجمی آن و ایجاد برتری نسبی در آسمان بود. در این عملیات بیش از ۱۴۰ فروند جنگنده ایرانی شامل فانتومهای F-۴، تایگرهای F-۵ و تامکتهای F-۱۴ (به عنوان پشتیبان) از پایگاههای هوایی مهرآباد، تبریز، همدان، بوشهر، اصفهان و دزفول به پرواز درآمدند. اهداف اصلی عملیات پایگاههای هوایی کرکوک، موصل، رشید، کوت و برخی مراکز نظامی و لجستیکی عراق بود.
این عملیات براساس طرحهایی انجام شد که پیش از انقلاب برای مقابله با تهدیدهای احتمالی تدوین شده بود. اجرای موفق کمان ۹۹ موجب شد بخشی از هواپیماهای عراقی زمینگیر شود و ایران در هفتههای نخست جنگ کنترل نسبی فضای هوایی را به دست آورد. برای بررسی این عملیات و شرایط روزهای ابتدایی جنگ، با سرتیپ خلبان احمد مهرنیا گفتوگو کردهایم. مهرنیا، از پژوهشگران پرتلاش و شناختهشده نیروی هوایی است که با همت و سماجت خستگیناپذیرش تاکنون آثار متعددی درباره خلبانان نیروی هوایی و خاطراتشان تألیف کرده است؛ ازجمله آثار ماندگارش میتوان به مجموعه «ستارههای نبرد هوایی» اشاره کرد که تا به امروز پنج جلد از آن در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. مهرنیا آثار دیگری ازجمله «حمله به الولید»، «بالهای شکسته من»، «یزد در اسارت» را در کارنامه خود ثبت کرده است.
شما به عنوان کسی که در نیروی هوایی بودهاید به چه نوع اسناد یا گزارشهای رسمیِ جنگ دسترسی دارید؟ آیا این اسناد کامل هستند یا هنوز بخشهایی از آن محرمانه مانده است؟
تا آنجا که من اطلاع دارم، بخش قابل توجهی از اسناد مرتبط با جنگ از بین رفته است و متأسفانه امروز در دسترس نیستند. به همین دلیل، تلاش کردم بیشتر به روایتهای مستقیم افراد تکیه کنم و از اسناد شخصی خلبانها که در طول خدمت خود جمعآوری کردهاند بهره ببرم. یکی از اسنادی که استفاده کردهام، «پروندههای جلد آبی» هر یک از خلبانهاست که در معاونت عملیات نیروی هوایی نگهداری میشود. تا جایی که امکان داشت، با همکاری خود خلبانها به این اسناد مراجعه کردم. بیش از صد دفتر پرواز را تحویل گرفتم، اسکن کردم و اکنون مدارک آنها را در اختیار دارم. در مواردی که خلبانها شهید شده، فوت کرده بودند یا خارج از کشور بودند و دسترسی مستقیم به آنها ممکن نبود، تلاش کردم از اسنادی که در معاونت عملیات نیروی هوایی نگهداری میشود، استفاده کنم. افزون بر این، بخشی در نیروی هوایی با عنوان «دفتر تحقیقات و مطالعات راهبردی نیروی هوایی» وجود دارد که مأموریت آن جمعآوری اطلاعات مرتبط با دفاع مقدس است. من برای گردآوری اطلاعات به این بخش نیز مراجعه کردم و تا جایی که امکان داشت از همکاری آنها بهره گرفتم. این مجموعه تلاشها پایه تولید کتابهایی شد که تاکنون منتشر کردهام.
به نظر شما محدودیت اسناد چه تأثیری روی روایت دقیق نقش نیروی هوایی گذاشته است؟
نبود اسناد بدون تردید بر دقت روایتها تأثیر میگذارد. با این حال، من کوشیدهام تا حد امکان با تقاطع اطلاعات موجود از دوستان و نیز پروندههای یادشده، این دادهها را به روایتی دقیقتر برسانم و سپس منتشر کنم. مسلما اگر اسناد در دسترس بود، میتوانستیم داستانها را به طور کامل و دقیق ثبت کنیم و هیچگونه شک و شبههای بر آنها وارد نبود. با وجود این، برآورد من این است که در کتابهایی که خود نوشتهام، حداکثر پنج درصد احتمال خطا وجود دارد.
از آنجا که شما مانند دایرهالمعارفی در زمینه نیروی هوایی هستید، بفرمایید عملیات کمان ۹۹ چه هدف اصلی داشت؟ فقط پاسخ به تجاوز عراق بود یا نمایش قدرت بازدارندگی نیروهوایی ایران؟
عملیات «کمان ۹۹» همزمان چند هدف را دنبال میکرد: نمایش توان نیروی هوایی، ایجاد بازدارندگی و وارد کردن نخستین ضربه به دشمن. حتی در یک درگیری معمولی گفته میشود فردی که اولین ضربه را وارد میکند، احتمال پیروزی بیشتری دارد، زیرا طرف مقابل غافلگیر میشود. زمانی که عراق با بیش از ۱۹۰ فروند هواپیما حمله کرد، خوشبختانه نتوانست از تمام ظرفیت خود استفاده کند و این فرصت ایجاد شد تا نیروی هوایی ایران نخستین ضربه جدی را وارد کند. پس از آن نیز عراق تا پنج تا شش ماه نتوانست در عرصه هوایی به وضعیت قبلی خود بازگردد.
طرحهای عملیاتی نیروی هوایی مشخص میکند در شرایط مختلف چه اقداماتی باید انجام شود. پس از حمله عراق و مسجل شدن تجاوز، پاکتهای مهرومومشده حاوی این طرحها در پایگاهها گشوده شد و برنامههای از پیش ابلاغشده ستاد مرور و اجرا گردید. اهداف تعیینشده توسط ستاد، در پایگاههای مختلف برنامهریزی و عملیاتی شد. در آن روزها به دلیل شرایط انقلابی کشور، ارتش و بهویژه نیروی هوایی با محدودیتهایی در بعد عملیاتی روبهرو بود. نیروی هوایی برخلاف نیروی زمینی یک نیروی فناوریمحور و تجهیزاتمحور است و این امر باعث حساسیت بیشتر آن در برابر تغییرات و کمبودها میشود. از حدود یک سال و نیم پیش از آغاز جنگ، و حتی در چند ماه آخر پیش از پیروزی انقلاب، آموزشها و بهروزرسانی اطلاعات پروازی، تأمین هواپیماها و قطعات مختل شده بود. پس از اشغال سفارت آمریکا این مشکلات تشدید شد و آموزشهای نیروی هوایی حداقل برای یکسال و نیم متوقف گردید.
با وجود این شرایط، عملیات گسترده ۱۴۰ فروندی انجام شد. صبح روز اول مهر ۱۳۵۹، در فاصله طلوع خورشید تا ساعت ۱۰ صبح، مجموعا ۳۳۴ پرواز انجام شد. از این تعداد، ۱۴۰ فروند جنگنده اهدافی را در خاک عراق بمباران کردند و ۱۹۴ فروند دیگر در نقشهای گوناگون ازجمله سوخترسانی، شنود، پوشش هوایی پایگاهها و مناطق حساس و همچنین عکاسی پیش و پس از بمباران جهت ارزیابی نتایج عملیات مشارکت داشتند. این ۱۴۰ فروند در مرحله نخست برای انهدام پایگاههای هوایی عراق اعزام شدند تا توان هوایی دشمن تضعیف و امکان ادامه عملیات برای نیروی هوایی ایران فراهم شود.
در حالت عادی برای ورود به یک جنگ تمامعیار مانند جنگ تحمیلی باید دستکم ۸۰ درصد آمادگی رزمی وجود داشته باشد، در حالیکه آمادگی رزمی نیروی هوایی ایران در آن زمان حدود ۴۰ درصد بود. با این حال، عملیات کمان ۹۹ با پرواز ۱۴۰ فروند جنگنده به منظور انهدام پایگاههای رژیم بعث ادامه یافت. با توجه به توان نیروی هوایی ایران پیش از انقلاب، چنین عددی بزرگ محسوب نمیشد، اما در شرایط آن زمان دشمن حتی تصور بلندشدن ۲۰ فروند را نمیکرد. اما نیروی هوایی توانست تنها در یک مورد، از پایگاه تبریز ۴۰ فروند برای انهدام پایگاه موصل بفرستد. سپس در همان روز اول مهرماه ۱۳۵۹ از دیگر پایگاههای همدان، دزفول، بوشهر و مهرآباد سایر پایگاههای عراق از جمله کرکوک به ترتیب مورد حمله قرار گرفتند و بمباران شدند. پس از حمله هوایی ایران به پایگاه موصل، این پایگاه به مدت چهار تا پنج ماه فعالیتی نداشت.
چرا با وجود ابعاد عظیم کمان ۹۹، آثار مکتوب و مستند کمی درباره آن منتشر شده است؟ این کمبود به خاطر محدودیت اسناد و اطلاعات است یا علت دیگری دارد؟
چند عامل موجب کمبود آثار در حوزه جنگ شده است. عامل اصلی، نبود عزم و اراده جدی در میان مسئولان کشور است. تنها مقام رهبری بارها بر ضرورت مستندسازی این روایتها تأکید کردهاند. سایر مسئولان نیز در سخن از این موضوع حمایت میکنند، اما عملکردشان چیز دیگری را نشان میدهد و در عمل حمایتی وجود ندارد. شخصا آثاری درباره خاطرات خلبانان نیروی هوایی نوشتهام، اما این کار را بهصورت کاملا دلی انجام دادهام. نیروی هوایی با آن گستردگی، یا ستاد پشتیبانی از جنگ و سازمان حفظ آثار، هیچکدام حتی برای یک کتاب من حمایتی نکرده یا قدردانی به عمل نیاوردهاند. در طول سالهایی که به ثبت و ضبط این روایات پرداختهام، بیش از دو تا سه سال درآمدم را از دست دادهام؛ زمانی را که باید صرف خانواده میکردم و یا به شغلی میپرداختم که میتوانست برایم درآمد ایجاد کند، از دست دادهام و در این مسیر دشواریهای بسیاری را تحمل کردهام. طبیعی است نویسندهای که وقت خود را صرف نگارش اثری میکند باید مورد حمایت قرار گیرد تا بتواند زندگی خود را اداره کند. امروز نیز نویسندگانی که آثار متعدد دارند، مانند آقای یاحسینی نویسنده کتاب «پرواز روی خاک» با بیمهریهایی مواجه شدهاند. این مشکل اصلی ماست. با وجود محدودیتهای بسیار، کتابی مانند «حمله هوایی به الولید» که بازتابدهنده یکی از عملیاتهای بزرگ نیروی هوایی است، باید در ویترین کتابفروشیها و حتی سطح جهانی شناخته شود، اما متأسفانه این تلاشها قدر دانسته نشده است.
اکنون ۴۰ سال از آغاز جنگ گذشته است. در این مدت صدها نفر از خلبانان ما در داخل و خارج کشور فوت کرده یا از دست رفتهاند و بسیاری نیز به فراموشی سپرده شدهاند. شماری از آنان امروز با مشکلات جسمی و روحی دستوپنجه نرم میکنند. حقوق یک خلبان که پیش از انقلاب معادل قدرت خرید ۴۰ سکه بود، امروز به حدود یکچهارم سکه رسیده است. همان فردی که آن زمان ستوان بود و ۴۰ سکه قدرت خرید داشت، اکنون در جایگاه سرتیپ، سرلشکر یا حتی دکتر قرار دارد، اما حقوقش به ربع سکه رسیده است. طبیعی است وقتی از چنین فردی برای همکاری یا تألیف اثر کمک خواسته شود، همراهی چندانی صورت نگیرد. بیتوجهی به این مسائل موجب شده بخش بزرگی از صحنههای این پازل قطعه قطعهشده جنگ از دست برود و متأسفانه همچنان در حال از دست دادن آن هستیم. شاید آخرین فرصت ما همین دو یا سه سال آینده باشد؛ پس از آن دیگر زمانی باقی نخواهد ماند. این وضعیت به سایر نیروها، از جمله بسیج نیز تعمیمپذیر است؛ در آنجا هم کار اساسی انجام نشده است. در هر حال این گلایه من است.
این گفته که طرح کمان ۹۹ قبل از انقلاب آماده شده بود ولی اجرا نشد، تا چه حد درست است؟ اگر طرح آماده بود، چرا در همان سالها انجام نشد و فقط در آغاز جنگ تحمیلی اجرا شد؟
طرحهای نیروی هوایی ما بر مبنای اهداف بالقوه نوشته میشوند و هر پنج یا شش ماه یکبار یا در صورت تغییر شرایط کشورها بازنگری شده و درنهایت به پایگاهها ابلاغ میشوند. این طرحها در پاکتهای مهر و مومشده در پایگاهها نگهداری میشوند و هنگامی که قرار بر اجرای آن باشد، فرماندهان پایگاهها خلبانها و پرسنل را دعوت کرده، طرح را باز کرده و ابلاغ میکنند تا هر کسی مأموریتش را انجام دهد. این طرحها هنوز هم آماده است؛ یعنی چیزی نیست که قبل یا بعد از انقلاب داشته باشد. اما اینکه چرا اجرا نشد، دلیلش این بود که اجرای آن در پاسخ به حملات عراق بود. ما نه دستوری برای حمله به عراق داشتیم و نه برای دفاع از خودمان در برابر تهاجمات موردی عراق. این موضوع به تصمیمگیری سیاسی کشور برمیگردد که چنین دستوری به ارتش ابلاغ نکرده بود.
به عنوان کسی که در عملیاتهای هوایی روزهای جنگ تحمیلی حضور داشته اید، مهمترین روایت ناگفته از آن روزها چیست که فکر میکنید باید گفته شود؟
در حال حاضر نمیتوان دقیقا گفت چه بخشهایی از جنگ هنوز ناگفته ماندهاند، اما همه اطلاعات مربوط به جنگ، حتی جزئیترین نکات، میتواند برای نسلهای آینده درس و تجربه باشد؛ از تکنیکها و تاکتیکها گرفته تا مسائل سیاسی مرتبط با جنگ، اشتباهات فرماندهان و نقاط ضعف و قوت دشمن در عملیاتها. بسیاری از این موارد تاکنون مطرح نشده است. واقعیت این است که کسانی که امروز جای خلبانان پیشین را گرفتهاند، حتی کتابهای موجود را نخواندهاند و این مسئله فاجعهبار است. وقتی از یک خلبان جوان سؤال میشود که آیا این کتابها را خواندهای، پاسخ میدهد کسی به او اطلاع نداده یا کتابی در اختیارش قرار نگرفته است. علت این مسئله نابودی فرهنگ کتاب و کتابخوانی در کشور است.
در مدارس، معلمان دانشآموزان را از کتاب دور میکنند و تنها به جزوه بسنده میکنند، در حالی که دانشآموز باید کتاب درسی را قبل و بعد از تدریس مطالعه کند، جزوه بنویسد و برای امتحان مرور کند. از کودکی، والدین باید کودکان را با کتاب آشنا کنند، برایشان قصه بخوانند و با کتاب بزرگ شوند. در کشورهای پیشرفته، دانشجویان روزانه دو تا سه ساعت مطالعه غیردرسی دارند. در ژاپن، مردم در مترو و اتوبوس کتاب و روزنامه میخوانند. در نروژ و سوئد، کنار صندلی اتوبوس کتاب موجود است و افراد پیش از خواب مطالعه دارند. اما اکنون یک دانشآموز کلاس هشتم یا نهم حتی قادر به خواندن کتابی که من در چهارم یا پنجم دبستان خواندهام، نیست؛ با این شرایط چگونه قرار است این نسل فردا دکتر، مهندس، فرمانده، وزیر یا نماینده مجلس شود؟ قطعات پازل جنگ باید جمعآوری شود. اگر خودمان این کار را نکنیم، دیگران خواهند کرد. کتاب «حمله به الولید» در دانشگاههای آمریکا موجود است، از جمله کتابخانه هاروارد، اما در کشور خودمان به آن ارزش لازم داده نمیشود. همینطور ارتباطات لازم برای تولید و انتشار کتابها وجود ندارد. بسیاری از آثار تنها به عنوان هدیه چاپ و توزیع شدهاند و شمارگان تولید آثار بدون ارتباطات خاص محدود میشود.
هر فردی که حتی یک روز در جنگ حضور داشته یا یک گلوله شلیک کرده، بخشی از پازل جنگ است. نمونه آن خلبان لوتر یادگاری، از خلبانان ارمنی نیروی هوایی، که روز اول جنگ چهار فروند اف -۴ را از پایگاه مهرآباد تا مرز همراهی کرد. در مسیر بازگشت، به دلیل غرور ملی و قدرتنمایی، سوخت یکی از هواپیماها به حداقل رسید و خلبان حالت اضطراری اعلام کرد. لوتر یادگاری با هواپیمای تانکر ۷۰ تنی، به سمت مرز آمد و با استفاده از تجربهای از جنگ ویتنام، چهار بار سوخت را به صورت مه در هوا تخلیه کرد تا هواپیمای دچار اضطرار بتواند او را پیدا کند و نجات یابد. این مثال نشان میدهد یک تجربه گذشته در شرایط اضطراری میتواند جانها را نجات دهد. با وجود اهمیت این تجربیات، تاکنون بودجه مشخصی برای حمایت از نویسندگان و مولفان و پژوهشگران صرف نشده است. شخصاً بارها از جیب خود برای ثبت و نگارش خاطرات هزینه کردهام. اخیراً در دو برنامه یکی در نیروی هوایی و دیگری در یک شرکت خصوصی شرکت کردم تا تجربیاتم را منتقل کنم و در پایان تنها مبلغی ناچیز به من پرداخت شد؛ مبلغی که حتی هزینه چند کیلو پنیر هم نمیشود. چنین پرداختی برای کسانی که ساعتها وقت صرف کردهاند، توهینآمیز است. خلبانی که زحمت میکشد، باید حداقل یک سکه دریافت کند. امروز ۵۰ یا ۱۰۰ میلیون تومان برای او پولی نیست. خلبانی که در سال ۱۳۵۶ سروان بود و قدرت خرید ۴۰ سکه داشت، امروز با تورم شدید مواجه است و درآمدش کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد. بسیاری از آثار فعلی از کتابها برداشت شده و منتشر شدهاند. نویسندگان ما در حال انقراض هستند و با کاهش فرهنگ کتابخوانی، ناشران و چاپخانهها نیز از بین میروند و نویسنده تنها به کارهای سفارشی محدود میشود که به گروه یا حزب خاصی خدمت کند. در پایان، امید میرود روزی برسد که همه به مطالعه کتاب توجه کنند تا بینش و دانش افزایش یابد و بسیاری از مشکلات کشور از این منظر حل شود.
۲۵۹