به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، در تمام هشت سال جنگی که حزب بعث، با حمایت گسترده قدرتهای غربی، شرقی و عربی بر کشور ما تحمیل کرد، ایران زیر فشار تحریمها و محدودیتهای شدید قرار داشت. در این شرایط، نیروهای ایرانی و همه رزمندگان، در کنار مردم کشور، با کمترین امکانات و تقریبا با دست خالی در برابر ارتش بعث ایستادند و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک میهن از دست برود. این در حالی بود که ارتش بعث در طول جنگ، به طور مستمر از کمکهای نظامی، اطلاعاتی و مالی آمریکا، شوروی و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بهرهمند میشد؛ از نیروی انسانی و نظامی گرفته تا تسلیحات و اطلاعات جنگی و حتی موشکها. با این حال، همواره درصدد پنهان کردن این حمایتها و القای خوداتکایی و استقلال بود. کمکهایی که هرگز بر کسی پوشیده نبوده و نیست، اما خوب است که واقعیتهای پشت پرده ارتش صدام را از زبان نزدیکترین افراد به او بشنویم.
کتاب «جنگ، جنگ تا نابودی» از مجموعه «کتابهای وحشت» انتشارات شهید کاظمی با ترجمه فاطمه تشکری جهرمی، روایتی است از نزار الخزرجی، فرمانده سپاه اول و رئیس ستاد مشترک ارتش عراق، درباره وقایع و اتفاقات هشت سال جنگ تحمیلی. نزار الخزرجی متولد ۱۳۱۷ است. او در سال ۱۳۳۴ وارد دانشکده افسری شد و بهتدریج در مسئولیتهای نظامی ارتقا یافت و فرماندهی لشکرها و سپاههای متعددی را برعهده گرفت. در جریان جنگ ایران و عراق، ابتدا به عضویت «کمیته نظارت بر جنگ» درآمد و پس از مدتی ریاست این کمیته را برعهده گرفت. در سال ۱۳۶۶ نیز به عنوان رئیس ستاد ارتش عراق منصوب شد؛ در این زمان، شمار نیروهای تحت امر او به حدود یک میلیون نفر میرسید.
سودای رهبری جهان عرب
به گفته نزار الخزرجی، رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق، ریشههای جنگ ایران و عراق به اختلافات تاریخی دو کشور، بهویژه بر سر مرزهای آبی «شطالعرب» و زمینی بازمیگردد. حتی در دوران شاه بحرانهای بزرگی میان دو کشور وجود داشت و تنها در دوره «پیمان بغداد» آرامشی نسبی برقرار شد؛ با فروپاشی آن پیمان، تنشها دوباره اوج گرفت. به باور رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق، انقلاب اسلامی ایران با گسترش ایدئولوژی شیعی و صدور مفاهیم انقلابی، روابط دو کشور را بیش از پیش متشنج کرد؛ بهویژه که درصد بالایی از جمعیت عراق شیعه بودند و صدام همواره ترس انقلاب مردم و الگوگیری از نظام انقلاب را داشت.
صدام حسین نیز معتقد بود پس از سقوط شاه، ارتش ایران تضعیف شدهاند و در نتیجه فرصت مناسبی برای مهار انقلاب فراهم شده است. او تصور میکرد با حمله به ایران حمایت جهانی، بهخصوص غرب، را جلب کرده و خود را مدافع عراق و کل منطقه خلیج فارس نشان خواهد داد. علاوه بر این، صدام رؤیای رهبری جهان عرب و ایفای نقشی مشابه یا حتی فراتر از جمال عبدالناصر را در سر داشت و میخواست چهرهای مانند صلاحالدین ایوبی از خود بسازد. به گفته الخزرجی، ترکیبی از اختلافات مرزی، ترس از صدور انقلاب، حمایت ضمنی قدرتهای جهانی و جاهطلبی شخصی صدام از عوامل اصلی آغاز جنگ بود.
نزار الخزرجی روایت میکند که سه ماه پیش از آغاز جنگ ایران و عراق به همراه فرماندهان سپاه یکم و لشکرهای دیگر به بغداد فراخوانده شد تا با وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک دیدار کنند. موضوع جلسه آمادهسازی سپاه برای یک جنگ کلاسیک بود، در حالی که این سپاه در شمال عراق درگیر جنگ چریکی با کردها بود و تسلیحات سنگینش در انبارها قرار داشت.
الخزرجی هشدار داده بود که واحدها برای نبرد کلاسیک آمادگی ندارند و دو سال زمان لازم است، اما وزیر دفاع فقط دو ماه برای آمادگی آنان مهلت داد. به گفته او، از همان زمان روشن بود که عراق در حال آماده شدن برای جنگی گسترده با یکی از همسایگان، بهویژه ایران است. صدام حسین تصمیم گرفته بود تا آخرین سرباز عراقی بجنگد و در سخنرانیهایش میگفت حتی اگر ایرانیها به دیوارهای کاخ جمهوری برسند نیز مقاومت ادامه خواهد یافت.
حضور نیروهای نظامی اردن و سودان در ارتش صدام
نزار الخزرجی، رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق، درباره وابستگی صدام به کمکهای نظامی و اطلاعاتی کشورهای شرقی، عربی و غربی میگوید؛ عراق در طول جنگ ایران و عراق تلاش میکرد از طریق وابستههای نظامی در کشورهای مختلف اطلاعات کسب کند؛ بهویژه از فرانسه و آمریکا که گاه اطلاعاتی ارائه میدادند. به گفته او، نیروی هوایی عراق با تکیه بر جنگندههای میگ -۲۵ و میراژ اف -۱ که قدرت عکسبرداری بالایی داشتند، تصاویر دقیق از جبهههای ایران و عمق ۵۰ تا ۸۰ کیلومتری خاک ایران به دست میآورد. اما تصاویر ماهوارهای غربیها، بهویژه آمریکا و فرانسه، بیشتر مربوط به عمق دورتر خاک ایران بود و برای تعیین اهداف حملات هوایی و موشکی دوربرد اهمیت داشت.
الخزرجی همچنین، هرگونه نقش مستقیم غربیها یا حضور مستشاران خارجی در عملیات نظامی، بهویژه عملیات آزادسازی فاو، را انکار میکند و میگوید هیچ کارشناس خارجی در این عملیات دخالت نداشته و حتی برخی اعضای کادر رهبری عراق نیز از جزئیات آن بیاطلاع بودهاند. او حضور مستشاران شوروی یا عرب را بهکلی رد میکند و تأکید دارد فاو بدون کمک خارجی آزاد شد.
در عین حال، منتقدان معتقدند سخنان نزار الخزرجی با شواهد فراوانی که از نقش اطلاعاتی و تسلیحاتی غرب، شرق و برخی کشورهای عربی در حمایت از عراق وجود دارد، در تناقض است. از نظر آنان بعثیها با اتکای گسترده به تجهیزات و منابع خارجی باز هم نتوانستند حتی یک متر از خاک ایران را اشغال کنند و الخزرجی با این سخنان میخواهد نقش این حمایتها را کوچک جلوه دهد تا ناکامیهای عراق توجیه شود.
کمکهای مالی کشورهای حاشیه خلیجفارس به صدام
به گفته نزار الخزرجی، عراق در طول جنگ ایران و عراق کمک نظامی قابل توجهی از کشورهای عربی دریافت نکرد. تنها کمکهای ملموس شامل صد دستگاه تانک ساخت شوروی از نوع تی -۵۴ و تی -۵۵ بود که از مصر خریداری شد و پول آن نیز پرداخت گردید. همچنین، از یمن چند تیپ نظامی اعزام شد، اما این نیروها آموزش کافی نداشتند و عراق مجبور بود آنها را آموزش دهد. به دلیل ترس از اسارت این نیروها، از آنها در خطوط مقدم استفاده نمیشد. یک تیپ سودانی نیز برای آموزش به عراق آمد، اما به دلیل بحرانهای داخلی سودان، این نیروها بازگردانده شدند. اردن نیز نیروهای داوطلب اعزام کرد که پس از آموزش، در مناطق پشت خطوط مقدم مستقر شدند. کشورهای حاشیه خلیج فارس عمدتاً کمکهای مالی ارائه میکردند و سلاح و تجهیزات از طریق خاک آنها به عراق میرسید.
رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق میگوید حدود ۹۵ درصد از تجهیزات نظامی عراق از شوروی تأمین میشد و بخشی از آن نیز از طریق کشورهای اروپای شرقی وارد میگردید. عراق همچنین خرید سلاح از چین را آغاز کرده بود. موشکهای عراق در ابتدا از شوروی وارد میشد، اما پس از مدتی، سازمان صنایع نظامی عراق اقدام به بهبود و افزایش برد برخی از این موشکها کرد. با این حال، الخزرجی تأکید میکند که ارتش و فرماندهان اجازه دخالت یا حتی پرسش در مورد تولید این موشکها را نداشتند؛ چراکه سازمان صنایع نظامی مستقیماً تحت نظر فرمانده کل قوا و ریاست حسین کامل اداره میشد.
به طور کلی، کمکهای خارجی عمدتاً شامل تأمین مالی، تجهیزات ساخت شوروی و آموزش نیروهای داوطلب بود و عراق برای تجهیز و آمادگی نظامی خود، همچنان به منابع خارجی وابسته باقی مانده بود.
ارتش صدام، در چند قدمی فروپاشی
در طول جنگ ایران و عراق، صدام حسین برخی از فرماندهان ارتش عراق را اعدام کرد؛ نه به دلیل خیانت، بلکه به این علت که معتقد بود آنها نتوانستهاند وظایف خود را بهطور مطلوب انجام دهند یا در مدیریت عملیات نظامی کوتاهی کردهاند. به گفته نزار الخزرجی، پس از سقوط خرمشهر، فرمانده سپاه سوم، سپهبد صلاح القاضی، به همراه چند تن از فرماندهان لشکرها اعدام شدند. این اعدامها تأثیر منفی قابل توجهی بر روحیه ارتش داشت.
رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق درباره تلفات ارتش این کشور میگوید: ارتش عراق حدود ۱۲۵ هزار شهید و ۸۰ هزار اسیر یا مفقود داد. گرچه میزان تلفات ایران از نظر عددی بیشتر بود، اما تلفات در میان افسران عالیرتبه ارتش عراق نیز قابل توجه بود، زیرا آنها معمولاً در خطوط مقدم حضور داشتند. به گفته الخزرجی، حجم تلفات ارتش عراق بهحدی بالا بود که در مقاطعی، خطر فروپاشی جبههها وجود داشت؛ بهویژه در سال ۱۹۸۳ در نبرد فاو. ارتش عراق در آن نبرد بیشترین تلفات را متحمل شد و شدت درگیریها و فشار بیوقفه بر نیروهای عراقی، بسیار بالا بود.
چرا صدام دستور حمله شیمیایی به حلبچه را صادر کرد؟
حمله هوایی شیمیایی به حلبچه در مارس ۱۹۸۸ با دستور مستقیم صدام حسین و با نقش کلیدی علی حسن المجید انجام شد. به گفته نزار الخزرجی، این حمله با هدف وارد آوردن تلفات سنگین به نیروهای ایرانی طراحی شده بود، هرچند در آن زمان، حلبچه هنوز بهطور کامل به دست نیروهای ایرانی نیفتاده بود و شماری از نیروهای ارتش عراق همچنان در منطقه حضور داشتند.
علی حسن المجید، که مسئولیت منطقه شمال عراق را بر عهده داشت و از اختیارات وسیعی برخوردار بود، با اتکا به گزارشهای عناصر امنیتی و حزبی، از سقوط حلبچه به دست نیروهای ایرانی مطلع شد. این اطلاعات نادرست به صدام منتقل شد و المجید پیشنهاد حملهای ویژه را ارائه کرد. صدام نیز با تکیه بر همین گزارشها، دستور بمباران شیمیایی حلبچه توسط نیروی هوایی را صادر کرد.
نزار الخزرجی تأکید میکند که بسیاری از مقامات ارشد ارتش عراق از جمله خودش به عنوان رئیس ستاد مشترک، وزیر دفاع و فرمانده سپاه یکم از این حمله بیاطلاع بودند. حتی فرمانده لشکری که مسئول مستقیم منطقه حلبچه بود نیز هیچگونه اطلاعی نداشت. بررسیها نشان میدهد که قربانیان اصلی این حمله نه فرماندهان نظامی، بلکه عمدتاً غیرنظامیان و حتی تعدادی از سربازان عراقی بودند.
مسئولیت اصلی حمله شیمیایی به حلبچه
به گفته نزار الخزرجی، مسئولیت اصلی حمله شیمیایی به حلبچه به سه نفر بازمیگردد: صدام حسین که دستور استفاده از سلاحهای شیمیایی را صادر کرد، علی حسن المجید که اطلاعات نادرست ارائه داد و پیشنهاد حمله ویژه را مطرح کرد، و حسین کامل که سازنده سلاحهای شیمیایی بود. علی حسن المجید بعدها در عملیات انفال نیز از این سلاحها استفاده کرد. فرمانده لشکر و دیگر مقامات محلی هیچ نقشی در تصمیمگیری یا اجرای این حمله نداشتند و نمیتوان آنها را شریک جرم دانست. این روایت نشاندهنده تصمیمگیری متمرکز و غیرشفاف صدام و حلقه نزدیکانش و همچنین پیامدهای گسترده انسانی حمله شیمیایی حلبچه است.
رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش عراق، میگوید پس از اعلام آتشبس، تمام ارتش خوشحال بود؛ چرا که اگر جنگ به همان شیوه ادامه مییافت، عراق توان ادامه نبرد را نداشت. پایان درآمدهای نفتی، بدهیهای سنگین، تلفات انسانی بالا، بسته شدن خطوط نفتی و برتری جمعیتی ایران از جمله عواملی بودند که به تضعیف روزافزون ارتش عراق منجر شده بودند.
۲۵۹