به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از جماران، در تابستان ۱۳۵۷، مقامات سیاسی و امنیتی ایران با سفرهای متعدد به عراق، رسما از مقامات آن کشور خواستند که جلوی فعالیتهای امام خمینی را بگیرند. لذا عراقیها از شهریور ۱۳۵۷، با ترجیح منافع کشورمان و به منظور حفظ وضعیت مصالحه با ایران برای فعالیتهای امام خمینی و نیز رفت و آمد افراد مختلف به محل اقامت ایشان در نجف محدودیت ایجاد کردند.
حضرت امام تصمیم گرفتند به کویت عزیمت کنند. امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفتند. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. دولت کویت پس از ساعتها معطلی اجازه ورود نداد. امام و همراهان ناگزیر به بصره باز گشتند. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان یا سوریه بود، اما اجازه ورود از سوی مقامات سوری یا امکان فعالیت سیاسی در آنجا مشخص نبود. امام پس از مشورت با فرزندشان (حجتالاسلام حاج سیداحمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفتند. سیزدهم مهرماه مصادف است با سالروز تبعید حضرت امام خمینی (س) به پاریس. فریده مصطفوی، دختر امام خمینی این واقعه را به شرح زیر نقل کرده است:
بعد از گذشت یک سال از فوت داداش مصطفی، شرایط را بهشدت برای آقا تنگ و سخت کردند. استاندار عراق به دیدار آقا آمدند و بعد از تعارفات اعلام کردند: «کارهای شما برخلاف مقررات کشور عراق است. تلفنهای شما در جهت دشمنی با ایران فعالیت دارد و شما با ایران سر جنگ و ستیز دارید؛ اما ما با ایران ارتباط خوبی داریم و کارهای شما این ارتباط را برهم می زند.»
در آن زمان حجم رفت و آمدهای منزل آقا به قدری بالا رفته بود که گویی روزانه نزدیک به شصت نفر از ایرانیها برای ملاقات آقا میآمدند. دولت عراق از بیم آنکه این افراد ملاقاتی، حامل اطلاعات و پیامهایی برای آقا باشند، رفت و آمد به منزل آقا را جز برای افراد ثابت بیرونی، قدغن اعلام کرده و با گماردن مأموران در اطراف منزل آقا اجازه عبور و مرور به آنجا را صادر نمیکرد. آقا تنها اجازه داشتند تا برای نماز و حرم بیرون بروند و سختگیریها را بهشدت افزایش داده بودند؛ با این همه خبرها از طریق تلفن و فکس مخابره میشد و از طریق انجمنهای اسلامی خارج از کشور تماسها برقرار و سرعت پخش اخبار بهشدت بالا گرفته بود. در اواخر شهریور ماه استاندار برای بار دوم نزد آقا آمد.
این بار نیز اعلام کرد که رفتار شما به روابط ما با ایران لطمه جدی وارد میکند و نباید به فعالیت خود ادامه دهید. این بار آقا در پاسخ این سخنان میگویند: «پس ما از اینجا میرویم.» گفته آقا با استقبال شدید استاندار روبهرو شد و اعلام کرد برای شما و همراهانتان گذرنامه تهیه میکنیم. آقا در همان روز گذرنامهشان را تحویل داده و کمکم زمزمه رفتن آقا از عراق قوت گرفت. قرار بر آن شد تا رفتن آقا بدون هیچگونه سر و صدایی صورت پذیرد. آقا به همراه پنج نفر همراه که یکی از آنان احمد آقا بود، قرار خروج از عراق را به دور از چشم همگان، حتی خانوادههایشان می گذارند و هیچیک از این همراهان از مقصد سفر مطلع نشدند تا هیچ احدی از این رفتن بویی نبرد.
فاطمه خانم در آن زمان یاسر را باردار بود، لذا احمد آقا کارهای ایشان را سامان داد تا برای وضعحمل راهی ایران شوند. زمانی که گذرنامهها مهیا گشت، به سفارش احمد آقا در سکوت و به صورت بسیار معمولی با آقا و احمد آقا خداحافظی کرده و ایشان را از زیر قرآن عبور دادیم. موقع رفتن، آقا رو به من کرده و گفتند: «سفارشت را به آقای دعایی کردهام تا مکهات را بروی. بعد از مکه به ایران بازگرد.» حسین نیز به سفارش آقا، نزد خانم ماند تا خانه و خانواده تنها نباشد.
تا بیستوچهار ساعت بعد از راهی شدن مسافران، هیچکس از آنان خبری نداشت. ما نیز تا سه روز از خانه بیرون نیامدیم تا کسی بویی نبرد. بالاخره اخبار بیبیسی اعلام کرد: با ممانعت ورود آیتالله خمینی به خاک کویت، ایشان وارد فرانسه شدهاند. «بعد از اعلام این خبر با تماس احمد آقا از حال ایشان باخبر شدیم. با پخش شدن این خبر، بسیاری از همسایهها گلهمند شدند که چرا آقا بدون خداحافظی رفتهاند. رادیو بیبیسی مرتبا اعلام می کرد: «سیل طرفداران آیتالله خمینی به سمت نوفللوشاتو سرازیر شده است.»
فاطمه خانم بعد از چند روز، بلیطش آماده شد و برای وضع حمل راهی ایران شد. خانم نیز در تماسی که با آقا برقرار کردند اعلام کردند که میخواهند سالگرد داداش را در عراق برگزار کرده و سپس به آقا ملحق شوند. سالگرد داداش با حضور جمعیت بسیار و با شور خاصی به طور مفصل و عالی برگزار گشت و بعد از آن خانم با کمک همسر آقای سیدهادی موسوی، به جمعآوری اثاث خانه مشغول شده و بخشی از آن را به ایران فرستادند. پس از آن به همراه حسین راهی فرانسه شدند. منزل آقا در نجف اجارهای بود و باید به صاحب آن بازگردانده میشد؛ لذا همه کارها را انجام داده و با کمک آقای دعایی، منزل به صاحب آن تحویل داده شد. من نیز تا زمانی که شرایط سفرم به مکه فراهم شود، در منزل معصومه خانم ماندنی شدم و الحق که ایشان میزبان فوقالعادهای برای من بودند.
برشی از کتاب گذر ایام در خاطرات خانم فریده مصطفوی دختر امام، ص ۲۰۳-۲۰۵.
۲۵۹