ما با دو چالش‌ اساسی در حوزه ارتباطات روبه‌رو هستیم؛ اول، کاهش مراجعه مردم به رسانه‌های رسمی و کم شدن اثربخشی آن هاست. دوم، ناتوانی رسانه‌ها در اقناع مردم در شرایط بحرانی است. چنین رویکردی امید در جامعه را تضعیف می‌کند. امید اجتماعی در بستری ساخته می‌شود که فرصت گفت‌وگو فراهم باشد. وقتی قدرت «گفت‌وگو» و «اقناع» تضعیف می‌شود زندگی به حالت تعلیق در می‌آید و جامعه همواره در انتظار اتفاق بعدی می‌ماند. در چنین شرایطی، سکوت و انفعال جایگزین گفت‌وگو می‌شود در حالی که گفت‌وگو در شرایط بحرانی دال مرکزی سیاستی است که می‌تواند وضعیت خطیر کنونی را مهار کند.

 گروه اندیشه: نه فقط اغلب فاضلان و عالمان که آحاد مردم معتقدند اکسیژین مهمترین عامل برای بقای انسان محسوب می شود. این یک اصل بدیهی به شمار می رود. ولی گویی با طرح سوالی این اصل بدیهی شکسته می شود. اگر برای ملتی، امید به زندگی وجود نداشته باشد، برای آحاد مردم آن، نفس کشیدن و اکسیژن به امری ثانوی بدل می شود تا جایی که اگر عوامل امیدآفرین، مانند آزادی و یا عدالت موجود نباشد، زندگی به طور کلی فلسفه اش را از دست می دهد. در مقدمه ای که روزنامه ایران بر گزارش خلاصه سخنان دکتر هادی خانیکی عضو هیات دانشگاه علامه طباطبایی در  نشست «برای ایران، عبور از بحران» در محل کتابخانه ملی نوشته تاکید دارد که « در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما واژه «بحران» بسامد بالایی پیدا کرده است؛ بحران اقتصادی، بحران اجتماعی، بحران روانی و حتی بحران ارتباطی. در میان انبوه بحران‌ها، جامعه چگونه باید امید خود را بازسازی کند و چه اقداماتی می‌تواند ما را از این بحران‌ها گذر دهد؟ در پاسخ به این سوال خانیکی معتقد است بازگشت امید و بازسازی پیوندهای اجتماعی تنها از مسیر «میدان گفت‌وگو» و «خلق روایت مشترک» امکان‌پذیر است؛ تلاشی که بدون حضور نخبگان، نهادهای مدنی و سیاست‌گذاران به نتیجه نخواهد رسید.» متن این سخنرانی در زیر از نظرتان می گذرد:

****

عبور از چالش‌های امروز ایران نیازمند هم‌افزایی دانشگاهیان، اندیشمندان و کنشگران مدنی است. مسئولیت اجتماعی آنان در چنین شرایطی، دعوت جامعه به «اندیشیدن» است. جامعه‌ای که در معرض بحران‌های پیچیده قرار می‌گیرد، اول باید بداند «درباره چه چیزی و چگونه باید بیندیشد؟»
 
جامعه ایران؛ متکثر و سیال
برای‌گذار از شرایط بحران، مسائل‌مان را باید در سه سطح بررسی کنیم: ۱. سطح نخبگی؛ یعنی کسانی که از تجربه و دانش کافی برخوردارند، مسائل را چگونه تبیین می‌کنند و چه راهکاری ارائه می‌دهند. ۲. سطح مدنی؛ یعنی جامعه به عنوان کنشگران اصلی با مسائل چطور برخورد می‌کند و چه واکنشی نشان می‌دهد. ۳.سطح حکمرانی؛ یعنی نهادهای حاکمیتی و سیاست‌گذاران چطور به مسائل ورود و آنها را مدیریت می‌کنند.

مسائل امروز جامعه، راه‌حل‌های متفاوت از گذشته‌طلب می‌کند چرا که جامعه امروز متفاوت از گذشته شده است. جامعه امروز ایران یک جامعه متکثر و سیال است درحالی که ذهنیت برخی سیاست‌گذاران با این واقعیت سازگار نیست و بسیاری همچنان جامعه را یکپارچه، ثابت و مستقر می‌پندارند.
 
جامعه ایران؛ جامعه ترومایی

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که سه تغییر عمده در پیچیدگی‌های وضعیت امروز ما نقش داشته‌اند: ۱. تغییرات درونی؛ که خودِ جامعه به سمت سیالیت و تکثر پیش‌ رفته است. ۲. تغییرات جهانی؛ که تحث تأثیر فناوری و تکنولوژی تغییرات اساسی پیدا کرده است. ۳. وضعیت روانی- اجتماعی شهروندان. برخی تحلیلگران اجتماعی، جامعه ما را «جامعه ترومایی» توصیف می‌کنند؛ مسائلی که از سطح سیاسی و حقوقی آغاز می‌شود، به سرعت به اقتصاد و دیگر بخش‌ها سرایت می‌کند و نتیجه این فرآیند، درهم‌تنیدگی بحران‌ها می‌شود.
 
گسیختگی اجتماعی؛ مهم‌ترین مسأله ایران
امروز «گسیختگی اجتماعی» مهم‌ترین مسأله ایران است. این گسیختگی چه از ضعف مناسبات اجتماعی و سیاست‌گذاری‌ها ناشی شده باشد و چه از وضع روانی شهروندان، جامعه را به سمت فردیت و احساس بی‌پناهی سوق داده است بطوری که پیوندهای گروهی تضعیف شده‌ است و مقاومت‌هایی نظیر «دفاع میهنی» که در برهه‌هایی به صورت موقت پیوندهای ملی را ترمیم کردند، نتوانسته‌اند پیوندهای اجتماعی را به صورت نهادی و پایدار درآورند و همه اینها باعث افزایش شکاف‌های اجتماعی و نابرابری‌ها شده و «ناترازی ارتباطی» را زمینه‌سازی کرده است. در چنین شرایطی نهادهای سیاست‌گذار به روزمرگی می‌افتند و قادر نیستند به افق‌های دور بنگرند. نتیجه این وضعیت در عرصه عمومی، بروز بدبینی و سرخوردگی در میان شهروندان است.
 
لزوم بازسازی امید اجتماعی
 ناامیدی اجتماعی نشان‌دهنده تضعیف همبستگی اجتماعی و ایجاد شکاف عمیق در «روایت جمعی» است که جامعه بر اساس آن تعریف می‌شود. این ناترازی‌ها باعث شده تا امید اجتماعی و اعتماد مردم به یکدیگر کاهش یابد و هر فردی تلاش کند خود را از نیرنگ دیگری نجات دهد. این «فردیت فریبکار» با ذات و ارزش‌های جامعه ایرانی و اسلامی سازگار نیست. بنابراین ما امروز در کنار بحران‌های اقتصادی و سیاسی، با بحران‌های روانی، اجتماعی و ارتباطی هم مواجه شده‌ایم به‌طوری که ما را در وضعیت ترومایی قرار داده است. بویژه برای نسل جوان اضطراب و سردرگمی ایجاد کرده است به‌طوری که اغلب جوانان آینده شغلی و آینده اقتصادی و خانوادگی خود را مبهم می‌بینند و همه اینها هزینه اداره جامعه را بشدت بالا برده است.
 
ضرورت ساخت «مای جمعی ایرانی»
در وضعیت ناتوانی ارتباطی و تبعید هر فرد به درون خویش، ضرورت اصلی امروز جامعه اقدام برای «ساخت میدان گفت‌وگو» و «ساخت روایت مشترک» است که باید به عنوان یک مسأله ملی در دستور کار سیاست‌گذاران، نهادهای مدنی و نخبگان قرار گیرد. هدف غایی «ساخت مای جمعی ایرانی» است به‌طوری که همه طیف‌های جامعه در آن‌جای گیرند. مای جمعی متکثر، تاریخ‌مند و چندوجهی ایرانی، ایران را به مثابه سرزمین، تاریخ، فرهنگ و زبان در برمی‌گیرد. اگر به ایران و تاریخ و فرهنگ آن بازگردیم هوش روایی این سرزمین بسیار متفاوت از آن چیزی است که امروز در ذهن‌ها شکل گرفته و به سمت روایت روانی ناامید و ناتوان در گفت‌وگو پیش رفته است.
 
پیشنهادهایی برای ترمیم پیوندهای اجتماعی
برای ساخت «میدان گفت‌وگو» و «روایت مشترک» و رسیدن به «مای جمعی ایرانی» باید ۱۰ راهبرد عملی را پیش بگیریم: اول ثبت واقع‌بینانه رنج‌ها و مسأله‌های مردم و محترم شمردن‌ آنهاست. دوم، انجام گفت‌وگوهای باز در فضاهای ایمن عمومی امری ضروری است. سوم، بکارگیری متخصصانی برای مواجهه با بحران‌های روانی - اجتماعی است. چهارم، اتخاذ زبان همدلانه از سوی کارگزاران و نهادهای دولتی است. پنجم، استفاده از ظرفیت‌های علمی روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، فرهنگ‌شناسی و ارتباطات است تا بتوانیم روایت‌های جمعی بسازیم که محتوای آن علمی و مؤثر باشد. ششم، نهادهای رسمی و کنشگران باید از به‌کارگیری هرگونه خشونت زبانی پرهیز کنند.

هفتم، سازوکارهایی مستمر و ساختاریافته برای شنیدن صدای مردم و دریافت بازخورد آنان ایجاد شود. هشتم، ساخت روایت‌ها و داستان‌سرایی‌های همدلانه به‌طوری که برای هر کسی در هر جایگاه، امکان همذات‌پنداری ایجاد شود؛ تا در جریان این فرآیند «هوش روایی جامعه» از ناامیدی به سمت توانایی در گفت‌وگو بازگردانده شود. نهم، ائتلاف‌های چندسازمانی و چندسطحی برای ساختن پیام‌های مشترک و آرام‌بخش. دهم، شفافیت باورپذیرانه و مسئولانه در اطلاع‌رسانی داشته باشیم؛ امروز به دلیل خلأ این امر، نه حرف حاکمیت در میان مردم به درستی شنیده می‌شود و نه حرف مردم در میان نهادهای سیاست‌گذار و اجرایی به درستی بازتاب می‌یابد.

این ۱۰ راهبرد برای برون‌رفت ما از وضعیت «ناترازی ارتباطی» ضروری است تا بتوانیم «مای جمعی ایرانی» را احیا کنیم و یک روایت مشترک از ایران و ایرانی بودن بسازیم.

ناتوانی رسانه‌های رسمی در اقناع مردم
ما با دو چالش‌ اساسی در حوزه ارتباطات روبه‌رو هستیم؛ اول، کاهش مراجعه مردم به رسانه‌های رسمی و کم شدن اثربخشی آن هاست. دوم، ناتوانی رسانه‌ها در اقناع مردم در شرایط بحرانی است. چنین رویکردی امید در جامعه را تضعیف می‌کند. امید اجتماعی در بستری ساخته می‌شود که فرصت گفت‌وگو فراهم باشد. وقتی قدرت «گفت‌وگو» و «اقناع» تضعیف می‌شود زندگی به حالت تعلیق در می‌آید و جامعه همواره در انتظار اتفاق بعدی می‌ماند. در چنین شرایطی، سکوت و انفعال جایگزین گفت‌وگو می‌شود در حالی که گفت‌وگو در شرایط بحرانی دال مرکزی سیاستی است که می‌تواند وضعیت خطیر کنونی را مهار کند.

۲۱۶۲۱۶

منبع: ایران