به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت پنجشنبه شانزدهم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (نوزدهم مهر ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
امروز صبح که از خواب برخاستیم قوامالسلطنه به حضور آمده عکس دخترهای آرشیدوشس فردیناند را که بر حسب وعده خود برای ما به توسط او فرستاده بود، به حضور آورد. بعد عکس بزرگ پرنس بلغارستان را وزیر دربار به حضور آورد، قدری با او صحبت داشتیم.
چند صندوق از بارهای ما عقب مانده و تا امروز نرسیده بود گفتیم موثقالملک و قوامالسلطنه بمانند تا از عقب بیاورند. در این بین خبر آوردند که رسید، وزیرهمایون را خواستیم به نوشتن روزنامه [روزنوشت] سفر مشغول شد. بعد ناهار خوردیم، عصری سوار شده به همان جنگل و پارک و محل گلکاری که دیروز رفته بودیم رفته، گردش کردیم بسیار جای باصفایی است. ظهیرالدوله و علاءالملک همراه ما بودند قدری گردش کرده مراجعت به منزل نمودیم.
شب بعد از شام خواستیم باز به تئاتر برویم بعد فسخ عزیمت کرده استراحت نمودیم ابتدا به واسطه هوای اطاق درست خوابمان نمیبرد قدری طول کشید تا درست استراحت کردیم.
روز جمعه هفدهم جمادیالاخر ۱۳۱۸ (۲۰ مهر ۱۲۷۹ش)
امروز صبح چند دستخط و تلگراف نوشتیم. امروز باید به سلامت از بوداپست به طرف طهران حرکت کنیم و به سرحد [مرز] اطری و روسیه از پت ولاچسکی عبور کرده به بادکوبه و آقستفا و ایراوان و نخجوان و طرف تبریز انشاءالله برویم. خبر کردهایم حاجبالدوله با حرمخانه و سایر ملتزمین اردوی ما که در تبریز هستند غره [اول] رجب در سرحد کنار ارس حاضر باشند و امروز از صبح زود همراهان مشغول جمعآوری اسباب و تهیه حرکت هستند و در هوتل هونگریا از فرنگی و ایرانی متصل در حرکت و آمد و شد میباشند؛ اشخاصی که اسباب فروخته و طرف حساب و غیره هستند یا با ایرانیها آشنایی دارند وداع میکنند. جمعیت و ازدحامی است.
در ساعت یازده صبح که یک ساعت به ظهر مانده بود، حرکت کرده آمدیم به گار [ایستگاه اصلی]، راهآهن از هوتل تا گار همهجا طرفین راه اهالی شهر ایستاده هورا میکشیدند و اظهار مهربانی نمودند. واقعا در تمام خاک اطریش و مخصوصا در بوداپست بسیار خوش گذشت و اهالی از آداب انسانیت هیچ فروگذار نکردند. مردمان اطریش و مجارستان خیلی با ادب و مهربان هستند.
خلاصه به گار راهآهن رسیده داخل ترن شدیم. اگرچه رسما مسافرت نمیشود ولی اعلیحضرت امپراطور اطریش چنانکه پیش هم اشاره کردیم از فرط دوستی ترن مخصوص خودشان را همانطور که سابق بود غدغن [قدغن/ تاکید] کردهاند حاضر کنند که ما را تا سرحد اطریش برسانند. بعضی سفرای ما هم که تا اینجا در رکاب ما بودند مثل علاءالملک و مویدالسلطنه و مفخمالدوله از اینجا مرخص شدند که به محل ماموریت و اقامت خود بروند. کنت آنطوان [آنتوان] خان هم که با ظهیرالدوله آمده بود مرخصی گرفت که تا یک ماه دیگر بماند و بعد خواهد آمد. بعد ترن حرکت کرد.
ناهار را در ترن خوردیم. بعد از ناهار قدری به صحبت با نوکرها مشغول گشته، بعد نماز خواندیم و شکر و حمد الهی را بجا آوردیم که سفری به این بزرگی و طول مدت نموده والله الحمد کمال صحت مزاج حاصل است. هم در تمام ممالک اروپ خوش گذشته و در تمام پایتختهای دولت معظمه متحابه سلاطین عظیمالشان و روسای ملل نهایت مهربانی را نمودهاند و هم به فضلالله تعالی مملکت ایران درنهایت نظم و آسایش و ارزاق رو به فراوانی و ارزانی گذاشته است و عنقریب انشاءالله وارد سرحد [مرز] خواهیم شد. نزدیک غروب وزیرهمایون را خواسته روزنامه [روزنوشت] امروز را تقریر فرمودیم، نوشت. بعد از غروب نماز خوانده شام خوردیم. در ساعت نه که سه ساعت به نصف شب مانده بود ترن ایستاد و ما استراحت کردیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۴۰-۲۳۸.
۲۵۹