این نکته اساسی که همواره در پسزمینه نقد و تحلیل جای داشته، بهویژه امروز که سرعت انتشار اطلاعات، عمق سنجش را کاهش داده، اهمیت حیاتی پیدا میکند. امیرالمؤمنین علی(ع) قرنها پیش فرمودند: «بنگر چه گفته میشود، نه چه کسی میگوید.» این جمله کوتاه، در حقیقت، چکیدهای از اصل بزرگ تفکر آزاد و مستقل است. مرجعگرایی و تکیه بر اعتبار ظاهری گوینده، مانع از ارزیابی عقلانی محتوا میشود. ما باید بیاموزیم که چگونه محتوا را از بار هویت و جایگاه گوینده جدا کنیم، سنجش روش را بر دلبستگیهای شخصی مقدم بداریم و از این دریچه به حقیقت نزدیک شویم.
از همین نقطهی ساده، یعنی تفکیک محتوا از مرجع، اندیشه مسئولیت فردی آغاز میشود؛ همان مفهومی که تمدن مدرن بعدها با صدای کندی و جنبشهای اجتماعی، با تأکید بیشتری فریاد زد. مسئولیتپذیری، نخستین گام در جهت استقلال فکری و عملی است.
چرخش نگاه از طلب به کنش
جان اف. کندی در آغاز دوران ریاست جمهوریاش، در یکی از تأثیرگذارترین سخنرانیهای تاریخ معاصر، جملهای گفت که تا امروز زنده است: «نپرس کشورم چه میتواند برای من انجام دهد؛ بپرس من چه میتوانم برای کشورم انجام دهم.»
معنای اخلاقی فرمان کندی
این جمله، در ظاهر یک دستور سیاسی بود، اما در عمق، یک فرمان اخلاقی تمامعیار محسوب میشود. این فرمان، چرخش نگاه انسان از طلب صرف (مطالبهگری از قدرت مرکزی) به بخشندگی و کنشگری (ایفای نقش فعال) است. در دهه ۱۹۶۰، ایالات متحده در میانه رکود اقتصادی و بیاعتمادیهای سیاسی پس از جنگ سرد سرگردان بود. کندی با همین جمله مسیر را برگرداند. او اعلام کرد که دولت وظایفی دارد، اما نمیتواند تنها بازیگر میدان باشد. او از شهروندان خواست که سهم خود را در ساختن آرمانها بپردازند.
این چرخش کوچک فکری، زمینهساز رشد مشارکت مدنی شد. وقتی فرد، خود را صرفاً مصرفکننده خدمات دولتی نداند، بلکه تولیدکننده ارزش اجتماعی ببیند، نوعی انرژی تازه در پیکره جامعه تزریق میشود. نتیجه این نگرش، دههها بعد در قالب تقویت نهادهای داوطلبی عمومی، افزایش حس تعلق ملی و شکلگیری جنبشهای اجتماعی محوری نمایان شد.
رکود انتظار در جامعه امروز
امروز جامعه ما نیز، متأسفانه، در نقطه مشابهی ایستاده است؛ با این تفاوت که چرخش هنوز رخ نداده است. همه منتظرند تا دولت شرایط را بهبود بخشد. دولت منتظر است تا مردم با مشارکت یا سکوت، فضا را برای عمل فراهم آورند. نخبگان منتظرند تا محیطی امن و بدون فشار برای تولید علم فراهم شود. رسانهها منتظرند تا ساختارها متحول شوند تا بتوانند رسالت واقعی خود را انجام دهند.
در چنین چرخهای، گویی عمل به شکلی جمعی تعطیل شده است؛ اما در مقابل، گلایه و شکایت صنعت زنده جامعه ماست. بیعملی، در بسیاری از موارد، به پوششی نجیب برای ناامیدی تبدیل شده است. منِ شهروند، بار سنگین این ناامیدی را با جملههایی مثل «دولت باید...»، «کاش کسی کاری میکرد»، یا «اوضاع غیرقابل تحمل است» سبک میکنم، بیآنکه در آینه رفتار شخصی و روزمره خود نظری بیندازم و نقش عاملیت خود را ارزیابی کنم.
مسئولیتپذیری به مثابه تربیت
مسئولیتپذیری یک شعار دستوری نیست، بلکه نوعی تربیت مداوم است؛ تربیت فکر به سمت کار، نه به سمت انتظار. وقتی انسان از مطالبهگِ صرف به یک کنشگر فعال بدل میشود، حس حیاتی «زنده بودن» و تأثیرگذاری بر محیط به او بازمیگردد. جامعهای که کار را به تعهد شخصی و اخلاقی خود گره بزند، از پوچی و رخوت نجات مییابد.
کار شلاقی، یعنی کار مداوم، محتاطانه و بیهیاهو برای بهبود وضعیت، نوعی ریاضت عقلانی است. انسان با همین ریاضت است که هر روز بر ضعفهای خود غلبه میکند و قدمی کوچک، اما استوار در جهت بازسازی اعتماد جمعی برمیدارد.
تعریف کوچک مسئولیت فردی
مسئولیت فردی به معنای تغییر ناگهانی ساختارهای کلان نیست؛ بلکه به معنای دیدن مسئله نه در قامت دولت یا سیستم، بلکه در قامت خویش است. این مفهوم در ساحتهای عملی زندگی روزمره متبلور میشود:
تمیز نگهداشتن کوچه و محیط پیرامون: اگر هر نفر فقط مسئول نظافت محدوده اطراف خود باشد، کل شهر پاکیزه خواهد بود.
دلسوزی برای همکار درمانده: نه صرفاً با توصیه، بلکه با ارائه کمک عملی و مشورت در حدود توان.
مطالعه روزانه برای ارتقای فهم عمومی: پرهیز از پذیرش اخبار بدون پالایش و تلاش برای افزایش سواد مدنی و تخصصی خود.
پرهیز از دروغهای کوچک در روابط شخصی: صداقت در معامله، امانتداری در کلام و عمل،که پایه اعتماد اجتماعی است.
مجموعهای از همین کنشهای کوچک و روزمره است که معنای بزرگ «من چه میتوانم بکنم» را میسازد. مخاطب کندی شهروند آمریکایی است، اما او در واقع، انسان مسئول را در برابر نومیدیهای تاریخیاش مخاطب قرار داد.
وارونهسازی پرسشها
ما عادت کردهایم که سؤالات خود را بر اساس انتظار سامان بدهیم:
چرا دولت کاری نمیکند؟
چرا امید نیست؟
چرا انصاف وجود ندارد؟
پاسخ به این سؤالات شاید بسیار سادهتر از آن باشد که در پیچیدگیهای ساختاری دنبالش بگردیم؛ پاسخ این است: چون من کار نمیکنم، چون من امید نمیدهم، چون من انصاف نمیورزم.
چراغ خرد در تاریکی با نفرین کردن به تاریکی روشن نمیشود؛ باید کسی شمعی بیفروزد. کندی آن روز شمعی روشن کرد تا مسیر را نشان دهد؛ علی (ع) قرنها پیش آینهای را در برابر ما گذاشت تا نورِ درون را ببینیم. امروز نوبت ماست که شمع خودمان را روشن کنیم.
حقیقت و تعهد، فراتر از ایدئولوژیها
این نوشتار نه تقدیس فرهنگ غرب است و نه تمجید کورکورانه یک نظام سیاسی خاص؛ بلکه صرفاً تلاشی است برای یادآوری اندیشهای که محورش بر حقیقتِ محتوا و مسئولیتپذیری فردی استوار است. جهان و جامعهای که با تعهد و کار جمعی ساخته میشود، بسیار پایدارتر از جهانی است که صرفاً با توقعات متقابل و تقاضا از بالا اداره میشود.
اگر قرار باشد شهر یا کشور بزرگی شکل بگیرد، آغاز آن همیشه از «خویشتن» است:
انضباط خرد: تصمیم برای تفکر انتقادی و پرهیز از تعصب
صداقت در کار روزانه: انجام هر وظیفهای، هرچند کوچک، با نهایت دقت و امانت.
بازسازی اعتماد: اعتماد نه با سخنرانی، بلکه با ثبات در عمل ایجاد میشود. این بازگشت به خویشتن فعال، آغاز رستگاری اجتماعی است.
از قربانی به کنشگر
لحظهای که انسان آگاهانه از نقش سنتی «قربانی شرایط» بیرون میآید و به موقعیت فعال «کنشگر» قدم میگذارد، حس زنده بودن به او بازمیگردد. در همان لحظهای که فرد تصمیم میگیرد عملی را انجام دهد، جامعه نیز نه لزوماً با سر و صدا و هیاهوهای سیاسی، بلکه با حرکتی آرام، مستمر و از ذهن به دست، از چرخه معیوب انتظار بیرون میآید.
اگر قرار است چیزی در این کشور یا این شهر درست شود، باد از خودمان آغاز کنیم.