به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سپیدهدم چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دکتر مصدق (که در پی کودتای ۲۸ مرداد و پس از چند ماه زندگی پنهانی دستگیر شده بود) در میدان تیر لشکر دو زرهی تهران تیرباران شد. این خبر ساعت هفت همان روز از رادیو تهران منتشر شد و بلافاصله اطلاعیه دادستان ارتش به شرح زیر خوانده شد:
«اطلاعیه دادستان ارتش
دکتر حسین فاطمی که در اثر قیام ملی ۲۸ مرداد ۳۲ فراری و در پناه اشرار تودهای قرار گرفت و پس از دستگیری و تعقیب و تسلیم به دادگاه به موجب احکام صادره در دادگاه عالی و دادگاه تجدید نظر اعمالش به منظور به هم زدن اساس حکومت تشخیص و محکوم به اعدام شد با انجام تشریفات قانونی ساعت ۶ صبح امروز تیرباران گردید.» (اطلاعات، ۱۹ آبان ۳۳)
سرتیپ آزموده، دادستان ارتش، ساعت ۱۰ صبح همان روز در بخشی از مصاحبه مطبوعاتی خود درباره اعدام دکتر فاطمی گفت: «طرز فکر بنده این است که اعدام ایشان انجام یک جزء از عدالت اجتماعی است که همه آرزوی اجرای آن را داشتند...» (اطلاعات، ۱۹ آبان ۳۳)
خبرنگار «اطلاعات هفتگی» که در آن روز در بیرون لشکر دوی زرهی حضور یافت (به خبرنگاران اجازه حضور ندادند) براساس شنیدههای خود از دادستان ارتش و کسانی که شاهد لحظات تیرباران بودند، گزارشی از لحظات آخر زندگی دکتر فاطمی تهیه کرد که قابل تامل است. او در این گزارش نکاتی چون پیام معذرتخواهی دکتر فاطمی از شاه یا چکی که هنگام بازداشت او در جیبش پیدا شده بیان میدارد که انتشار آن لزوما به معنای تاییدش نیست. در ادامه گزارش او را به نقل از «اطلاعات هفتگی ۲۱ آبان ۳۳» میخوانیم:
صبح روز چهارشنبه (۱۹ آبان ۱۳۳۳) همانطور که حدس زده میشد حکم اعدام دکتر فاطمی در میدان لشکر ۲ زرهی اجرا شد و دکتر فاطمی تیرباران گردید. اگرچه اجرای حکم بدون حضور خبرنگاران بود ولی خبرنگار ما از خارج، اطلاعات جالب توجهی در پیرامون جریان اعدام و همچنین درباره زندگی او به دست آورده که ذیلا به نظر خوانندگان میرسانیم:
وساطت و توسل
از اوایل این هفته شایع شد فعالیتهای شدیدی برای نجات دادن دکتر فاطمی از اعدام شروع شده و چند نفر از خویشان و منجمله برادر او از اصفهان به تهران آمده و با کمک دوستانش به فعالیت شدیدی برای توسل و شفاعت دست زدهاند. در این شایعات از چند شخصیت سیاسی هم اسم برده میشد که وعده دادهاند برای شفاعت از دکتر فاطمی که حکم اعدام به حبس تبدیل گردد اقدام کنند.
ولی محافل مطلع تهران این قسمت اخیر شایعات را تایید نمیکردند و روز به روز این نظرات قوت میگرفت که بعید به نظر میرسد حکم اعدام تا پایان این هفته به تاخیر افتاد.
اتفاقا این حدس صائب بود و دکتر فاطمی صبح روز چهارشنبه تیرباران شد.
آخرین تقاضا
ساعت چهار و ده دقیقه پس از نصف شب بود که دادستان ارتش به اتفاق قاضی عسگر ارتش و پزشک قانونی وارد اتاق دکتر فاطمی شدند. دکتر فاطمی به محض اینکه آنها را در آن موقع دید متوجه شد که آخرین دقایق عمرش رسیده است. خیلی وحشتزده شد و آثار اضطراب محسوسی بر قیافهاش نمایان گردید.
ولی تیمسار آزموده با لحن موثری اظهار داشت: «عجب عجب شما که همیشه میگفتید از مرگ نمیترسم و چون مزه گلوله را چشیدهام و یکی دو دفعه تا آستانه مرگ رفتهام ترسم ریخته است. من هیچوقت فکر نمیکردم اینطور دچار اضطراب شوید. من یقین داشتم با قدمهای محکم و با کمال جرأت و شهامت مرگ را استقبال میکنید» بعد اضافه کرد: «شما درواقع در راه ایران اعدام میشوید چون اگر پیش وجدان خودتان، خودتان را گناهکار میدانید درحقیقت در راه اجرای عدالت اجتماعی که همه آرزوی آن را دارند مرگ را استقبال میکنید. به عقیده من حالا باید فکر شما متوجه این باشد که استغفار و توبهتان در پیشگاه خداوند متعال قبول شود و مرگ را همانطور که میگفتید با کمال حسرت استقبال کنید.»
در همان موقع به دستور دادستان ارتش چای میآورند و اظهارات تیمسار آزموده به طوری موثر میشود که قیافه و روحیه دکتر فاطمی تغییر میکند و مانند اوقات دیگر که ژست و وضعی خیلی جسورانه داشت روحیه نیرومندی پیدا میکند.
به طوری که دادستان ارتش اظهار داشت در آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیتنامهاش را هم نوشته است.
وقتی دکتر فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود میخواهد جرأت و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای دکتر فاطمی بود.
دکتر فاطمی اصولا به گفته دوستانش با آنکه در نایین متولد شده و در اصفهان پرورش یافته بود و قاعدتا بایستی آدم محتاطی باشد بسیار جسور و بیپروا و دارای قوت قلب عجیبی بود. در سایه همین قوت قلب عجیب بود که وقتی از طرف یک عضو جمعیت فداییان اسلام (آقای عبدخدایی) مورد سوءقصد قرار گرفت و گلوله به شکمش خورد خود را نباخت، در صورتی که به عقیده پزشکان و دوستان او اگر اندکی دچار ترس شده بود آن گلوله که به جای حساس اصابت کرد همان روز کار او را ساخته بود. در طی عملیات جراحی بعدی نیز روحیه او خوب مانده بود.
موقعی که تیمسار آزموده و قاضی عسگر در حوالی ساعت پنج میخواستند پس از انجام تشریفات قانونی و مذهبی از اتاق زندان دکتر فاطمی خارج شوند دکتر فاطمی گفت: «تیمسار تقاضایی دارم.» تیمسار آزموده با لحنی مودبانه گفت: «بفرمایید» دکتر فاطمی تقاضا کرد آقایان دکتر شایگان و مهندس رضوی را ملاقات کند. دادستان ارتش فورا دستور داد آقایان دکتر شایگان و مهندس رضوی را که هنوز در زندان لشکر زرهی بودند برای ملاقات به اتاق دکتر فاطمی بیاورند. آنها وقتی به دکتر فاطمی رسیدند ظاهرا فهمیدند که موقع اعدام او رسیده است و با هم روبوسی و خداحافظی کردند.
با پیژامه و پیراهن
دکتر فاطمی موقعی که برای اجرای حکم به میدان تیراندازی برده شد با آنکه هوا تا حدی سرد بود فقط روی همان پیراهن که بر تن داشت یک پیژامه پشمی پوشیده بود و با همان پیراهن و پیژامه و کفش سرپایی که پارچه روی آن مخمل قهوهای بود اعدام گردید.
اگر بد کردم ببخشید
به طوری که یک شخصیت مطلع اظهار داشته است، دکتر فاطمی وقتی که در میدان تیر از آمبولانس پیاده میشود خطاب به دادستان ارتش اظهار میدارد: «به اعلیحضرت همایونی عرض کنید اگر بد کردهام ببخشید و معذرت من را بپذیرید.»
دکتر فاطمی در ساعت آخر عمر روحیهاش قوی و وضع جسمش نسبتا خوب بود وقتی از آمبولانس پیاده شد خودش بدون آنکه به عصا تکیه کند مستقیما با قدمهای شمرده و محکم به طرف چوبی که در زمین نصب شده بود رفت و در آنجا ایستاد.
ولی وقتی خواستند طبق معمول چشمانش را ببندند کمی به خود لرزید.
شش گلوله
موقع اجرای حکم اعدام چهار نفر سرباز (دو نفر به زانو نشسته و دو نفر ایستاده) مامور تیرباران بودند و جمعا هشت گلوله شلیک کردند که شش گلوله به سینه و قلب دکتر فاطمی خورده بود.
اتفاقا دو گلوله روی یکدیگر به قلب خورده بود که خون فوران نمود و جابجا باعث مرگ او گردید. ولی پس از شلیک بلافاصله طبق معمول یک گلوله هم به عنوان تیر خلاص به شقیقه دکتر فاطمی شلیک شد که اگر جان و رمقی داشته باشد فورا خلاص شود و زجر بیشتری متحمل نگردد.
وصیتنامهاش
از وصیتنامه دکتر فاطمی اطلاعی در دست نیست ولی به قرار اطلاعی که کسب شده است دکتر فاطمی در وصیتنامه خود دو مطلب را قید نمود که حتما مورد توجه قرار گیرد و اجرا شود: یکی اینکه پولی که دکتر فاطمی دارد خارج از میراث او باشد و در اختیار قیم و وصی فرزندش گذاشته نشود بلکه به طور امانت بماند تا وقتی پسر دکتر فاطمی به حد رشد رسید و خواست در اروپا و آمریکا به تحصیلات خود ادامه دهد برای تحصیلات عالی در اختیار او گذاشته شود.
دیگر اینکه وصیت کرده است پسرش پس از تحصیلات مقدماتی رشته پزشکی یا مهندسی را برای خود انتخاب نماید.
ماجرای چک
روزی که دکتر فاطمی پس از چند ماه مخفی بودن در یک باغ شمیران دستگیر شد شایع گردید که یک برگ چک سی هزار دلاری به نام او در جیبش بود که از طرف یک شخصیت خارجی به حواله یکی از بانکهای آمریکا صادر شده است. این شایعه همان روز در جزو مطالب و شایعات دیگر در مطبوعات هم منعکس گردید ولی طبق اطلاعی که خبرنگار ما به دست آورده است وجود یک قطعه چک صحت داشته ولی مبلغ آن کمتر بوده که دکتر فاطمی در ضمن تحقیقات وقتی از او سوال شده این چک را به چه مناسبت به شما دادهاند اظهار داشته بود این مبلغ را از صادرکننده چک طلب داشتم.
۲۵۹