به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، اینک به برخی از ویژگیهای زندگی حضرت فاطمه علیها سلام اشاره میکنیم.
ایثار در مهمانی
روایت زیر که بنا بر قولی شأن نزول آیه «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»(1) میباشد، جلوههای از ایثار حضرت زهرا(س) در زمینه پذیرایی و گرامیداشت مهمان است:
مردی خدمت نبی اکرم(ص) رسید و اظهار گرسنگی نمود. پیامبر او را به خانه همسران خود راهنمایی کرد تا از او پذیرایی کند. آنها گفتند: در خانه، جز آب چیز دیگری نداریم. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چه کسی این مهمان را به خانه خود میپذیرد؟ علی(ع) فرمود: من او را به خانه میبرم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. امیرالمؤمنین آمدن میهمان را به همسرش، فاطمه زهرا(س) اطلاع داد و از وضع غذای خانه جویا شد. حضرت فاطمه(س) جواب داد: قدری خوراک به اندازه بچهها موجود است، ولی مهمان را بر خود مقدم میداریم. حضرت علی(ع) فرمود: شما بچهها را خواب کن. من نیز چراغ خانه را خاموش میکنم.
گویا علی(ع) میخواهد مهمان به واسطه تاریکی شب، متوجه کمی غذا نشود و با خیال راحت غذا بخورد. امیرالمؤمنان(ع) بر سر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نیز بر اثر تاریکی متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد. به هر صورت، آن شب سپری شد و مهمان از خوراک خانه علی(ع) بهرهمند شد لیکن اهل خانه با گرسنگی شب را صبح کردند. آن هنگام آیه مزبور نازل شد.(2 )
ایثار فقط برای خدا
نذر یعنی واجب کردن چیزی بر نفس خود در برابر تحقق خواسته، هدف یا آرزویی که انسان دارد. در واقع، چنین شخصی چیزی را از خدا میخواهد و در برابر، فدیهای از قبیل قربانی، اهدای پول، انجام حج، ساختن بنا، گرفتن روزه و غیره میپردازد.
نذر، ریشه قرآنی دارد. خداوند در سوره آلعمران از همسر عمران نام برده که نذر کرد خداوند به او فرزندی عطا کند تا او را از قید کار و مسؤولیت خانه آزاد کرده و به خدمتگزاری معبد بگمارد.(3 )
بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) هنگام بیماری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عیادت آنها آمده و به امیرالمؤمنین علی(ع) پیشنهاد کردند که برای شفای فرزندانشان نذر کنند روزه بگیرند. از اینرو، حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و فضه نذر کردند که هر یک سه روز روزه بگیرند و بدین وسیله شکر نعمت سلامتی آن دو امام همام آورند. طولی نکشید که حال آنها خوب شد. در این هنگام، در خانه امیر مؤمنان علی(ع) چیزی برای خوردن یافت نمیشد. به همین خاطر، آن حضرت مقداری جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را برای پختن آماده کرد. نان پخته شد. تعداد آنها از پنج عدد تجاوز نمیکرد. هر سه، روز اول را روزه گرفتند. علی(ع) پس از پایان نماز به امامت رسول خدا(ص) به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالی که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایی از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار میشوند، اما هنوز شروع به افطار نکردهاند که صدای کوبه در بلند میشود. طنین صدا خود با اهل خانه سخن میگوید. آری، صدا صدای فقیری است که تقاضای غذا دارد. امیرالمؤمنین علی(ع) صدای را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا(ص) چنین فرمود:
فاطمه جان! ای بزرگوار اهل یقین.
ای دختر بهترین خلق روی زمین!
آیا به بیچارهای که دست نیاز به در خانهات آورده، نظر داری؟
به خدا شکوه میکند و حاجت میطلبد.
با گرسنگی و غم به سوی ما آمده است.
تمام امور در دست خداست و همه خوبیها از او نشأت میگیرد.
بهشت دلپذیر به شما وعده میدهد؛ همان بهشتی که بر بخیل حرام است.
حضرت زهرا(س) در جواب فرمود:
به آن گرسنه خوراک میدهم و به سیر شدن او امیدوارم.
براستی که حق برای نیکان است.
به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن شب، همگی سهم خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. روز دوم را روزه گرفتند. در آن روز، فاطمه زهرا(س) بخش دیگری از جو را آسیا و سپس خمیر کرد. نان پخته شد و روز به سر آمد. وقت افطار رسید. در این میان، کودکی در زد، گفت: سلام خدا بر شما اهل بیت محمد(ص)! من یتیم و گرسنهام. پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزی داده به من دهید، تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت علی(ع) فرمود:
فاطمه دختر بزرگواری چون پیامبر(ص) است که تنگ نظر نیست.
در حالی که خدا غذای یتیم را به ما داده
و هر کس بخشش کند برای او خواهد ماند و آب و غذای بهشتی به او داده میشود.
حضرت زهرا(س) در پاسخ به دعوت همسرش این گونه سرود:
«حتما او را بر فرزندانم مقدم میدارم و او را سیر میکنم.»
«زیرا آنها که گرسنهاند بچههای منند.»
این بار هم مثل شب قبل، تمام اهل خانه خوراک خود را به یتیم دادند. روز سوم نیز باقیمانده جو را خمیر کرده و پختند و هنگام افطار، اسیری آمد و از آنها تقاضای غذا کرد.
امیر مؤمنان فرمود: فاطمه دختر پیامبری است که سرور تمام انبیاست.
فاطمهجان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار؛ هر کس امروز کار خیری انجام دهد و بذر آن را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد.
حضرت صدیقه طاهره فرمود: کف دستهایم تا آرنج تاول زده است.
به خدا قسم بچه هایم گرسنهاند و پدر آنها در کارهای خیر پیشگام است.
آنگاه همگی غذای خود را به اسیر دادند.
فردای روز سوم، امیرالمؤمنین علی(ع) با دو فرزندش بر پیامبر وارد شد. بچهها از شدت ضعف و گرسنگی چون جوجه میلرزیدند. پیامبر(ص) چون آنها را دید پرسید:
«دخترم فاطمه کجاست؟»
حضرت علی(ع) پاسخ داد: در محراب عبادت است. پیامبر(ص) برخاست و به خانه فاطمه(س) آمد و او را در حالی دید که آثار گرسنگی در چهرهاش نمایان و چشمهایش به گودی فرو رفته بود. رسول خدا(ص) بیتاب شده، فرمود: خدایا، بچههای پیامبرت از گرسنگی میمیرند؟
جبرئیل فرود آمد و آیه نذر را قرائت نمود:
... و یطمعون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا، انّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا. انّا نخاف من ربّنا یوما عبوسا قمطریرا ...(4 )
و غذا را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند. (
[و می گویند:] ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم. (
ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است می ترسیم. (
ولایت، کوثر پاکی و نور
ولایت به منزله دژ استواری است که ساکنان خود را از هر گونه نفوذ دشمن ایمن میسازد و به مثابه واکسینهای است که جان فرد و جامعه را در برابر ویروس فساد حفظ میکند و چون چشمهسار زلالی است که هر کس خود را در آن شستشو دهد، غبار گناه از آینه دل او پاک میشود. چنین کسی میتواند شیطان را از وجود خود براند و او را در انجام نقشههایی که میکشد ناکام گرداند.
زهرا مادر امت است؛ او که تجلی نور خداست، چگونه ممکن است فرزندانش در ظلمت باشند؟! او پاکدامن است، آیا میشود دامن فرزندانش آلوده باشد؟! او تزکیه شده است، آیا شایسته است که رهروانش در جهت اهداف شیاطین و استکبار قدم بردارند؟! او یکپارچه عصمت است، چگونه میتوان تصور کرد که پیروانش پرده عصمت را دریده باشند و لگام نفس را رها کنند؟! مگر نه این است که او به حداقل زندگی اکتفا کرد؟ آیا این دردها برای آن حضرت قابل تحمل است؟ اگر او به درگاه خدا ناله کند و به پروردگار خویش شکوه برد، خدایش چگونه تازیانه بلا بر پیکر جامعه ما خواهد نواخت؟!
حضرت فاطمه(س) مربی زنان و مردان است، او سازندگی و تربیت نسل را از خانواده آغاز کرد، چرا که هسته مرکزی اجتماع از خانواده تشکیل میشود و چنانچه خانواده در معرض نور الهی قرار گیرد و از ظلمتهای نفس، رهایی یابد، اجتماع رحمانی تحقق میپذیرد. زن رکن اصلی و محور کانون خانواده است. از اینرو، حضرت صدیقه کبرا در مقام ایفای نقش هدایتی خود از زنان آغاز میکند.
پیام عفاف و آزادگی
فاطمه زهرا(س) میخواهد که زنان امتش، چون فرشته، پاک و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شیطان! و میخواهد که زنان جهان، قدر گوهر وجودی خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشی که به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.(5) حضرت زهرا(س) از زنان امت خود میخواهد که چون مروارید پوشیده در حجاب صدف، بر تارک اجتماع و سینه تاریخ نورافشانی کنند، نه اینکه مانند زنان غرب، ارزش و جمال آنها دستاویز هر سودجوی خودکامه گشته و در ویترین مغازهها به نمایش گذاشته شود. فرهنگ غربی در عرصه سخاوتمندانه خود ارزش وجودی زن را به هر نااهل و فاسدی ارزانی میکند اما اسلام شأن زن را در پاسداری از جمال و زیبایی خود میداند و عرضه آن را فقط بر اهل خود، حلال و مباح میشناسد.
زکوة الجمال، العفاف(6)
زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.
چنانچه زن از زیبایی خود پاسداری نکند و خود را در معرض دید هر نامحرمی قرار دهد، نه خود روی سعادت را میبیند و نه مرد طعم آرامش را میچشد و نه اجتماع، امنیت را احساس میکند. اسلام زن را همچون گلی میداند که باید از آفتها حفظ شود تا مایه طراوت و نشاط خانواده و منشأ حیات جامعه باشد نه اینکه در معرض نگاههای مسموم و مقاصد پلید، پژمرده و پرپر شود.
والاترین ارزش برای زن
حضرت علی(ع) فرمود:
«در خدمت رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت فرمود: بهترین چیز برای زنان چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ درست ارائه کند. من به سوی فاطمه آمدم موضوع را با او در میان گذاشتم. فاطمه زهرا(س) جواب داد: من میدانم. سپس فرمود:
«خیر للنّساءِ ان لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال»
«بهترین چیز برای زن این است که بیگانگان او را نبینند و او نیز آنان را نبیند.»
به نزد پیامبر بازگشتم و جواب گفتم. پیامبر فرمود: چه کسی جواب را به تو یاد داد.
عرض کردم: جواب از فاطمه است. رسول خدا(ص) با تعجب فرمود:
«فاطمةُ بضعة منی»(7)
«فاطمه پاره تن من است»
در رابطه با عفاف، وقار، شخصیت وجودی و مسؤولیتهای زن در روایت دیگری آمده است که پیامبر(ص) پرسید: «زنان چه زمانی به خدا نزدیکترند؟» اصحاب نتوانستند جواب دهند. حضرت فاطمه(س) جواب داد: «وقتی که در خانه باشند» این جواب دختر پیامبر میتواند تفسیر معقولی از آیه «وَ قَرْنَ فی بیوتکنَّ و لا تبّرجن تبّرج الجاهلیة الاولی»(8)باشد.
ناگفته نماند که طرف خطاب خداوند در آیه مزبور همسران پیامبرند، لیکن در مورد هر یک از زنان مسلمان نیز میتواند صادق باشد. در آیه قبل، زنان پیامبر از سخن گفتن هوسانگیز و مهیج، نهی شدهاند تا از طمع و آزار بیگانگان ایمن باشند. در این آیه میفرماید: در خانه هایتان بمانید و همچون زنان جاهلیت در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و زیبایی و زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید. «قَرْنَ» به معنای سنگین و وزین بودن زن است.(9)
در آیه 59 همین سوره (احزاب) فلسفه پوشش زنان را با تعبیر «ذلک ادنی ان یُعرفن فلا یُؤذیْنَ» بیان کرده است: یعنی پوشش، نزدیکترین راه است که زنان به ستر و عفاف شناخته شوند و نااهلان و فاسدان در مقام تعقیب آنان برنیایند و به آنها اذیت و بیاحترامی نکنند و نگاه هوسآلود و پرتمنا به آنان نداشته باشند.(10)خوشبختی زنان را در چیزی جستجو میکند که حافظ شخصیت و شرافت آنان باشد. بالاترین مقام زن را در ایفای مسؤولیتهای خانه و انجام وظایفی که منطبق با ساختار وجودی اوست میداند.
باید توجه داشت که این دیدگاه به معنای خانهنشین کردن زن نیست. او نمیگوید زنان به کنج خانه پناه برند که آفتاب، سایه آنها را نبیند، زیرا او خود این گونه نبود و از زنان نیز چنین انتظاری ندارد و رفتار او برای مردم حجت است. آن حضرت در متن اجتماع حضور فعال داشت، اما به قدری مراقب رفتار و حافظ شخصیت خود بود که حتی بوی او را نامحرم استشمام نکرد.
حضور زنان در صحنههای فرهنگی، سیاسی، دفاعی ... نه تنها منع نشده، بلکه در مواردی که ضرورت ایجاب کند، واجب شده است. به عنوان مثال، چنانچه جامعه اسلامی به پزشک، معلم، پرستار، ... نیاز داشته باشد بر زنان واجب کفایی است که به فراگیری چنین تخصصهایی رو آورند. سخنرانیهای حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه و همراهی ایشان در هجرت و حضورش در دفاع از مقام امامت و ولایت و ایستادگی در برابر مهاجرین در حادثه درب خانه، و حضور دختران بزرگوارش در صحنه کربلا و سخنرانیهای آنان در کوفه و شام دلیل روشنی بر این مدعاست.
شفاعت، روح امیدواری
شَفْع به معنای زوج و جفت است. شفاعت به منزله آن است که شفیع با وسیله ناقصی که شفاعتخواه دارد، ضمیمه شده و بر اثر آن شفاعتخواه میتواند ضعف و نقص خود را در نیل به هدف جبران نموده و به مقصود خود برسد.
شفاعت یکی از افتخارات مذهب شیعه است که روح امیدواری را در انسان زنده میکند. انسان با چشمداشت به رحمت و مغفرت الهی آیندهای روشن برای خود ترسیم میکند. این بینش در گفتار و کردار آینده او تأثیر گذاشته و به آن جهت میبخشد.
اساس شفاعت، معرفت و محبت شفیع است. خدای تبارک و تعالی بر اساس محبت به بندگان، رسولان خود را مأمور کرد تا مشعل نور و پرچمدار هدایت باشند و آنان نیز بدون هیچ گونه انتظاری رسالت خود را به پایان رساندند.
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»(11)
بگو از شما هیچ اجر و پاداشی نمیخواهم، جز دوستی خویشانم.
به نظر تمام مفسرین شیعه و بیشتر مفسرین اهل سنت منظور از «قربی» حضرت فاطمه(س)، حضرت علی(ع) و فرزندان آنها است.(12)در روایتی از رسول اکرم(ص) چنین آمده است:
«من مات علی حب آلمحمد(ص) مات شهیدا»
کسی که با دوستی آلمحمد(ص) از دنیا برود، شهید و آمرزیده است.
چنین شخصی توبهاش پذیرفته و ایمانش کامل است و فرشتگان به او مژده بهشت و ترفیع درجه میدهند. او را همچون عروس که به خانه داماد میرود به بهشت وارد میکنند. دو در از بهشت در قبر به رویش باز میشود و قبر او زیارتگاه ملائک میگردد؛ اما آنکه دشمن آلمحمد(ص) باشد، در روز قیامت در حالی وارد میشود، که در پیشانیاش نوشته شده: «مأیوس از رحمت خدا» و به هیچ وجه بوی بهشت را استشمام نمیکند.
خداوند منصب شفاعت را به انبیا، اوصیا و ملائک که از مقربترین مخلوقات هستند، اعطا کرده است. پس شفیع کسی است که در پیشگاه ربوبی بالاترین درجه را داراست و بزرگترین فدیه را نثار کرده و والاترین شخصیت را کسب کرده است. فاطمه که روح و جان پیامبر امت(ص) بوده و مادر و همسر شهید است و خود نیز شهیده است و وسیله هدایت بندگان و دریای خیر و کمال و برکت است، شفاعت خود را این گونه متجلی می کند:
چون پیامبر خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به عقد امیرالمؤمنین علی(ع) در آورد و مهر او را درهمی که از فروش زره حضرت علی(ع) به دست آمده بود قرار داد، فاطمه زهرا(س) به پدر عرض کرد میخواهم مهرم را ببخشم و در مقابل آن از خداوند بخشش امت شما را درخواست کنم. جبرئیل نازل شد و با خود پارچهای از حریر آورد که در آن نوشته شده بود: «خداوند مهر فاطمه(س) را شفاعت گنهکاران قرار داد.» حضرت زهرا(س) هنگام احتضار وصیت کرد آن پارچه را روی سینهاش در زیر کفن بگذارند و فرمود: روز قیامت آن را به دست میگیرم و از امت پدرم شفاعت میکنم.(13)
آری آن حضرت از لذتها و امکانات دنیا چشم پوشید و در ازای آن، رهایی امت خود را از خدا طلب کرد. در واپسین لحظات عمر شریفش در اندیشه سرنوشت مردم بود و برای آنان از خدا آمرزش خواست.
ناگفته نماند که بنده نباید از شفاعت سوء استفاده کند و آن را وسیله لجام گسیختگی و نفس پرستی قرار دهد و تنها به این دلخوش باشد که از شفاعت بهرهمند است. بلکه کسی که امید شفاعت دارد، مسؤولیتش سنگینتر است و چون خود را به محبوب نسبت میدهد باید خود را به صفات و کمالات آنان زینت دهد و از گناهان اجتناب نماید و تا میتواند خود را از نقص به کمال و از ضعف به قوّت برساند، زیرا همچنان که اعمال انسان در رستاخیز تجسم پیدا میکند، دوستیها و دشمنیها نیز تمثیل یافته و صورت عینی پیدا میکند و آن کس که در دنیا برای خود رهبر و پیشوا انتخاب کرده به دنبال او حرکت نموده، در قیامت به وسیله همان رهبر به مقصد نور یا نار رهنمون میشود. وقتی امامی سبب هدایت پیروان خود میشود، این رابطه در رستاخیز عینیت پیدا میکند، چنان که رابطه با رهبری که باعث گمراهی پیروان خود شده نیز در آن عالم تجسم مییابد.
قرآن می فرماید:
«یوم ندعوا کلّ اناسٍ بامامهم»(14)
روزی که هر مأمومی را با پیشوایش فرا خوانیم.
پس میتوان گفت شفاعت، ثمره اطاعت و پیروی از رهبر است و هر اندازه که رهبر در هدایت پیروان خود به سوی کمال قویتر باشد، به همان اندازه شعاع شفاعتش گستردهتر است. بنابراین اگر رسول اکرم(ص) بزرگترین شفیع است، به دلیل شعاع جهانی هدایت اوست. اگر امام حسین(ع) شفیع است به پاس ایثار و از خود گذشتگی در راه دین است و اگر حضرت فاطمه(س) پیروان خود را به بهشت میبرد، به خاطر نقش جاودانه ارشادی او و فرزندانش است.
جابر میگوید به امام باقر(ع) عرض کردم یک حدیث شاد در باره جدهات فاطمه زهرا(س) برای من بگویید تا وقتی آن را برای شیعیان میخوانم خوشحال شوند. آن حضرت از قول پدرانش نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: خداوند روز قیامت منبرهایی از نور قرار میدهد. منبر من از همه بالاتر است. خدا به من میفرماید: ای محمد! سخنرانی کن. من سخنرانی میکنم. پس از آن علی و حسنین سخنرانی میکنند. پس منادی صدا میزند کجاست فاطمه دختر پیامبر؟ کجاست خدیجه دختر خویلد؟ کجاست مریم دختر عمران؟ کجاست آسیه دختر مزاحم؟ کجاست امکلثوم مادر یحیی،
آنها برمی خیزند، خداوند میفرماید: امروز، بزرگی از آن کیست؟ جواب داده میشود برای خدای واحد قهار. خداوند میفرماید: «من بزرگی را به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین دادم. ای مردم! سرها را به زیر اندازید و چشمها را ببندید، این فاطمه است که به سوی بهشت میرود. چون فاطمه به در بهشت میرسد، میایستد. سؤال میشود، چرا ایستادی؟ فاطمه جواب میدهد میخواهم مقام خود را بشناسم. خداوند می فرماید: برگرد و دست هر کس که در قلبش محبت تو و فرزندانت باشد بگیر و داخل بهشت کن.» ای جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستان خود را چون مرغی که دانههای سالم را از ناسالم جدا میسازد انتخاب میکند.(15)
بدیهی است کسی که دوستدار حضرت فاطمه(س) و فرزندان او باشد سعی میکند که روش آنها را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهد و به آنان اقتدا کند، زیرا به یک معنا «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه» و حضرت زهرا(س) نیز از چنین افرادی شفاعت میکند.
در پایان به قسمتی از زیارتنامه آن حضرت اشاره میکنیم که ولایت او مایه تطهیر نفوس و پاکی دل و اصلاح عمل است.
«فَانِّا نَسْئلکَ اِنْ صدّقناک الاّ الحقتِنا بِتصدیقنا لهما لِنُبَشِّرَ انفسنا بانّا قد طهرنا بولایتک»(16)
«ای فاطمه»، ما از شما میخواهیم که چون تصدیق کننده شما هستیم خدا ما را به واسطه این اعتقاد و محبت به پیامبر و جانشینش علی ملحق گرداند تا به ما مژده رسد که به واسطه دوستی شما نفوس ما از گناه پاک گشته و از هر نقصی رهایی یابیم.»
به امید آنکه تشنگان ولایتش از شراب محبتش سیراب و به جمال فرزند عزیزش حضرت مهدی(عج) دلشاد گردند.
پاورقی
1 ـ حشر، آیه 8.
2 ـ تفسیر نمونه، ج23، ص519؛ مجمعالبیان، ج9، تفسیر سوره حشر، ریاحینالشریعه، ج1، ص157؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی، ص35.
3 ـ آلعمران، آیه 36.
4 ـ سوره دهر؛ تفسیر کشفالاسرار، ج10، ص320؛ مجمعالبیان، ج10، ص404؛ فاطمه من المهد الی اللحد، ص243؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی، ص255 ـ 256.
5 ـ امام صادق(ع): «لیس للمرأة خطرً، لا لصالحتهن و لا لصالحتهنَ، اما صالحتهن فلیس خطرها الذهب و الفضّة، هی خیر من الذهب و الفضه، و اما صالحتهن فلیس التراب خطرها، التراب خیرً منها»، بحارالانوار، ج100، ص236.
6 ـ غررالحکم.
7 ـ کشفالغمه، ج2، ص92؛ احقاق الحق، ج10، ص257؛ بحارالانوار، ج43، ص92؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص141.
8 ـ سوره احزاب، آیه 33.
9 ـ تفسیر نمونه، ج17، ص290.
10 ـ اطیبالبیان، ج11، ص481؛ مجمعالبیان، ج20، ص177؛ مخزنالعرفان، ج8، ص254؛ التفسیر الکبیر، ج13، ص230.
11 ـ سوره شورا، آیه 23.
12 ـ اطیبالبیان، ج11، ص481؛ مجمعالبیان، ج10، ص28؛ الدّر المنشور، ج7، ص346؛ تبیان، ج9، ص158.
13 ـ احقاق الحق، ج10، ص367؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی، ص344.
14 ـ سوره اسراء، آیه 71.
15 ـ بحارالانوار، ج43، ص64؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی، ص615.
16 ـ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص571.
منبع: شیعه نیوز