تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۰

یکی از احکام بسیار مهمی که خداوند در قرآن کریم بیان فرموده، قصاص است. اهداف مجازات بر اساس بینش اسلامی متفاوت است. تشریع مجازات قصاص در قرآن، یک گام بسیار مهم در ایجاد یک نظام کیفری عادلانه می باشد.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حکم قصاص در قرآن، نه تنها حکمی غیر اخلاقی و مخالف کرامت انسانی به شمار نمی آید، بلکه کار آمد ترین شیوه برای پیشگیری از وقوع جرایم علیه تمامیت جسمانی افراد است.

بنابر روایت الشیعه، در ادامه، ابعاد مختلف قصاص در قرآن را مورد بررسی قرار می دهیم.

معنا و مفهوم قصاص
قصاص در لغت به معنای مقابله به مثل و دنبال کردن یک کار و اثر است. در واقع قصاص را از آن جهت قصاص گویند که در تعقیب جنایت و در پی آن است.[۱] صاحب تفسیر مجمع البیان در مورد واژه قصاص در قرآن می نویسد: «قصاص از ماده «قصّ» به معنی جستجو و پیگیری از آثار چیزی است و هر امری که پشت سر هم آید، عرب آن را «قصه» می گوید و از آنجا که «قصاص»، قتلی است که پشت سر قتل دیگری قرار می گیرد، این واژه در مورد آن به کار رفته است.[۲]

قصاص در اصطلاح فقهی
قصاص در اصطلاح فقها، پیگیری نمودن اثر جنایت، ضرب و جَرح را می گویند؛ به گونه ای که قصاص کننده، عینا همان جنایت وارده را به جانی وارد نماید. صاحب جواهر می گوید: مراد از قصاص در اینجا، پیگیری و دنبال نمودن اثر جنایت است، به گونه ای که قصاص کننده، عین عمل جانی را نسبت به او انجام دهد.[۳]

در فقه به کسی که جنایتی علیه دیگری انجام می دهد چه این جنایت منجر به فوت شخص دوم شود چه نقصی در اعضای بدنش ایجاد کند، «جانی» و به شخصی که جنایت علیه او انجام شده «مَجنیٌّ علیه» می گویند.[۴]

مشروعیت قصاص در قرآن
در آیات متعددی از قرآن کریم بر لزوم اجرای قصاص و حق ولی دم بر آن تاکید شده است.[۵] در این میان، دو آیه زیر از روشنی و وضوح بیشتری در این باره برخورد است. قرآن کریم، قانون حیات بخش قصاص را در این دو آیه تشریع کرده و با تشویق به عفو می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنثَیٰ بِالْأُنثَیٰ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدَیٰ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[۶]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما مقرر شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس اگر کسی ازسوی برادر دینی خود، چیزی به او بخشیده شود، و حکم قصاص تبدیل به خون بها گردد، ولیّ مقتول باید از راه پسندیده پیروی کند؛ و شرایط پرداخت کننده را در نظر بگیرد و او نیز به نیکی دیه را به ولیّ مقتول بپردازد و مسامحه نکند ؛ این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما. و کسی که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکی خواهد داشت. و قصاص، برای شما مایۀ حیات و امنیت است، ای صاحبان خرد! شاید پرهیزکاری پیشه کنید.»

در آیات فوق که به آیات قصاص در قرآن معروف شده، در عین حال که اصل قصاص تشریع شده، به بعضی از خصوصیّات و شرایط آن نیز اشاره شده است که در مباحث پیش رو بدان پرداخته خواهد شد.

شأن نزول آیات قصاص در قرآن
درباره شأن نزول آیات قصاص در قرآن گفته اند که عادت عرب جاهلی بر این بود که اگر کسی از قبیله آن ها کشته می شد، تصمیم می گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد، تمام طائفه قاتل را نابود کنند. آیه فوق نازل شد، و حکم عادلانه قصاص را بیان کرد.[۷]

این حکم اسلامی، در واقع حد وسطی بود میان دو حکم مختلف که در آن زمان وجود داشت. بعضی قصاص را لازم می دانستند و چیزی جز آن را مجاز نمی شمردند. و بعضی تنها دیه را لازم می شمردند، قصاص در قرآن در صورت عدم رضایت اولیای مقتول، و دیه به هنگام رضایت طرفین قرار گرفته است.[۸]

حکم قصاص در قرآن
در این که آیا مراد از حکم قصاص در آیه فوق که با «کُتِبَ عَلَیْکُم» بیان شده است، الزام و وجوب است یا ترخیص، میان مفسران اختلاف است. بسیاری معتقدند کتاب در اینجا کتابت تشریعی و به معنای قانون گذاری است و مثل آن در قرآن زیاد آمده است. این کتابت، مخصوص تشریع حکم الزامی نیست، بلکه اعم از الزامی و ترخیصی است. از آنجا که در ادامه، آیه ولی دم را مُخیّر می نماید بین قصاص، خون بها و عفو، پس معلوم می شود که «کُتِبَ» به معنای الزام نیست و وجوب در آیه شریفه از نوع تخییر است.[۹] این خصوصیت، یکی از فرق های بین امت اسلامی با امت یهود دانسته شده است.[۱۰] چرا که در امت یهود، ولی دم حق بخشش نداشت و ملزم به قصاص بود.

راز الزامی بودن قصاص برای یک طرف و ترخیصی بودن آن برای طرف دیگر، این است که قصاص از سویی حق است، نه حدّ و از همین رو، مجنی علیه یا ولی دم می تواند و پسندیده است که حق خود را عفو کند.

این دستور عادلانه «قصاص» و «عفو» که یک مجموعه کاملا انسانی و منطقی را تشکیل می دهد، از یکسو، روش فاسد عصر جاهلیّت را که هیچ گونه برابری در قصاص قائل نبودند و همچون دژخیمان گاه در برابر یک نفر صدها نفر را به خاک و خون می کشیدند، محکوم می کند[۱۱] و از سوی دیگر، راه عفو را به روی مردم نمی بندد؛ در عین حال، احترام خون را نیز کاهش نمی دهد و قاتلان را جسور نمی سازد؛ و از سوی سوم می گوید بعد از برنامه عفو و گرفتن خون بها، هیچ یک از طرفین، حق تعدّی ندارند، بر خلاف اقوام جاهلی که اولیای مقتول گاهی بعد از عفو و حتی گرفتن خون بها، قاتل را می کشتند.[۱۲]

اختصاص حکم قصاص در قرآن به قتل عمد
همه مفسران، بر این اندیشه اند که مقصود از «القتلی» در آیه شریفه، «قتل عمد» است. بنابراین حکم قصاص در قرآن اختصاص به مورد عمد دارد، پس در مورد خطا یا شبه عمد، قصاص نیست، بلکه تنها دیه است که عبارت از صد شتر یا هزار گوسفند یا هزار دینار است.[۱۳]

از آنجا که در قتل عمد، حکم اولی، قصاص است و پرداخت دیه باید به توافق طرفین باشد، قاتل ملزم نیست پیشنهاد ولی دم را درباره دیه بپذیرد؛ بلکه او خود را تسلیم اولیای دم می کند و در اختیار آن هاست و چنانچه طرفین توافق کنند دیه می دهد.[۱۴]

منظور از تخفیف در آیه
در بخشی از آیه قصاص در قرآن آمده است: «ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ؛ این تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان.» تخفیف و رحمت الهی در قصاص این است که خدای سبحان، راه را برای عفو و مصالحه و توافق بر دیه باز گذاشته است. به عبارت دیگر، حکم و دستور عفو و انتقال از قصاص به دیه، تخفیف و تفضّلی است از جانب پروردگارتان که نه قاتل قصاص شود و نه حق مقتول پایمال گردد و به همین جهت، تغییر نمی پذیرد. پس ولی دم نمی تواند بعد از عفو، دوباره دبّه در آورده و قاتل را قصاص نماید و اگر چنین کند، خود او هم متجاوز است و کسی که تجاوز کند و بعد از عفو قصاص کند، مرتکب حرام شده و عذابی دردناک دارد.[۱۵]

جرجانی در کتاب آیات الاحکام (تفسیر شاهی)، وجه تخفیف و رحمت الهی را در اسلام این گونه بیان می کند:

وجه آن که این حکم بر امت تخفیف است، آن است که بر امت موسی قصاص واجب بوده است و بس. و بر امت عیسی عفو واجب بوده است و بس. یعنی تخفیف نسبت به دین موسی باشد و رحمت نسبت به دین عیسی باشد. پس این امت مخیر شد میان امور سه گانه تا افراط نباشد و تفریط نیز نباشد و از این جهت، دین محمدی (ص) به أعدل الادیان نامیده شده است.[۱۶]

صاحب تفسیر مجمع البیان در مورد تخفیف و رحمت الهی معتقد است: منظور این است که همین سه انتخاب ـ یعنی قصاص، خون بها و گذشت کامل ـ که بر شما مقرر شده تا هر کدام را خواستید، برگزینید، خود تخفیف و بخشایشی از جانب پروردگارتان است؛ چرا که برای پیروان تورات، تنها قصاص یا گذشت مقرّر شده بود و برای پیروان انجیل، تنها گذشت یا خون بها، و این شما هستید که بیشتر مورد مهر قرار گرفته اید.[۱۷]

بنابراین حکم قصاص در قرآن، نه جانب افراط را گرفته است همانند دین یهود و نه جانب تفریط را همانند دین مسیحیت.

فلسفه و حکمت تشریع قصاص در قرآن
قصاص در قرآن به عنوان عامل حیات جامعه معرفی می شود. حیات اجتماعی سالم در گروه وجود امنیت و آسایش عمومی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل است و آسایش عمومی، در گرو حفظ اصول و ارکان یک حیات اجتماعی است و حکم قصاص برای محافظت رکن مهم جامعه، یعنی جان افراد، در برابر جنایت کاران وضع شده است.

بنابراین مهمترین کارکرد قانون قصاص در قرآن، حفظ حیات انسان ها [۱۸] و محفوظ ماندن خون آن ها می باشد. در تفسیر آیات فوق، روایات متعددی نقل شده است که همه در این موضوع اتفاق دارند که با وجود قانون قصاص، کسی به خود اجازه کشتن دیگری را نمی دهد.[۱۹]

امام سجاد (ع)، چگونگی نقش حیات بخش قصاص در قرآن را چنین بیان می کند: این بدان جهت است که هرکس قصد کشتن فردی را نماید، ولی بداند که مورد قصاص واقع می شود، از این جنایت صرف نظر می کند و همین مسأله، موجب بقای زندگی فردی می گردد که قصد کشتنش را داشت. و نیز موجب زنده ماندن خود فردی می گردد که قصد کشتن دیگری را داشت. همچنین سبب حیات جمعی مردم خواهد شد که به این حکم آشنا شده و از آن آگاه گردیده اند.[۲۰]

آیات فوق که به حکمت تشریع قصاص اشاره می کند، همچنین توهمی را که ممکن است به خاطر تشریع عفو و دیه به ذهن برسد، دفع می نماید و نیز مزیت و مصلحتی را که در عفو است، یعنی نشر رحمت و انگیزه رأفت را بیان نموده، می فرماید: عفو به مصلحت مردم نزدیک تر است، تا انتقام. و حاصل معنای این جمله این است که عفو، هر چند تخفیف و رحمتی است نسبت به قاتل، و رحمت خود یکی از فضائل انسانی است، ولی قصاص است که حیات را ضمانت می کند، نه عفو کردن و دیه گرفتن و نه هیچ چیز دیگر؛ و این حکم هر انسان دارای عقل است، و این که فرمود: «لعکم تتقون»، معنایش این است که بلکه شما از قتل بپرهیزید و این جمله به منزله تعلیل است، برای تشریع قصاص.[۲۱]

آیه شریفه به خوبی نشان می دهد که قصاص اسلامی، به هیچ وجه جنبه انتقام جویی ندارد، بلکه دریچه ای است به سوی حیات و زندگی انسان ها. از یک سو ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر حکم قصاص وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت می کردند، جان مردم بی گناه به خطر می افتاد؛ همان گونه که در کشورهایی که حکم قصاص به کلی لغو شده، آمار قتل و جنایت به شدت بالا رفته است.

از سوی دیگر، مایه حیات قاتل است؛ چرا که او را از فکر آدم کشی تا حد زیادی باز می دارد و کنترل می کند، و از سوی سوم به خاطر لزوم تساوی و برابری، جلو قتل های پی در پی را می گیرد و به سنت های جاهلی که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل های بیشتری می شد، پایان می دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است. با توجه به این که حکم قصاص مشروط به عدم عفو است، دریچه دیگری نیز به حیات و زندگی گشوده می شود و  موجب آرامش دل های اولیای دم خواهد شد.[۲۲]

حیات ناشی از تشریع حکم قصاص در قرآن
یکی دیگر از جنبه های مصلحت حکم قصاص در قرآن، تشریع و وضع این قانون است. مهمترین تأثیر یک قانون جزایی، بازداشتن انسان ها از ارتکاب جرم است و بهترین قانون در این زمینه، قانونی است که بتواند ارتکاب جرم را به حداقل ممکن برساند؛ به ویژه اگر جرم سنگینی، مانند قتل نفس باشد که خسارت جبران ناپذیری برای جامعه، بخصوص خانواده مقتول به همراه دارد.

تشریع قصاص در قرآن، اگر تنها راه برای به حداقل رساندن جرم قتل و سایر جرایم علیه تمامیت جسمانی نیست، قطعا بهترین و حکیمانه ترین راه برای این منظور است. اگر بتوان کسی را از قصد کشتن دیگری منصرف نمود، اطمینان بخش ترین راه آن، تهدید نمودن او به مقابله مثل است و گرنه هر مجازات دیگری ممکن است برای او قابل قبول باشد و او را از قصد خود منصرفِ نکند. البته اگر کسی قصد کشتن دیگری را حتی به قیمت جان خود داشته باشد، نمی توان او را با تهدید به مجازات، از قصد خود منصرف کرد.

بنابراین، تشریع حق قصاص در قرآن، مهمترین عامل بازدارنده برای ارتکاب جرم برای کسانی است که کشتن دیگران را به قصد رسیدن به منافع خود، اراده کرده اند و طبعا هر گاه که شخص از کشتن دیگری منصرف شود، هم حیات دیگری حفظ خواهد شد و هم حیات خود او که در صورت ارتکاب قتل از بین می رفت.

بنابراین، در تشریع حق قصاص در قرآن نیز حیاتی گسترده تر از آن چه در اجرای آن وجود دارد، نهفته است و این خود نشان دهنده این واقعیت است که فلسفه قصاص لزوما در اجرای آن نیست، بلکه خود قانون و وجود حق قصاص در جامعه می تواند اثر بازدارندگی خود را داشته باشد.[۲۳]

واقعیت این است که با وجود قانون قصاص در یک جامعه، جرایم علیه اشخاص به حداقل ممکن خواهد رسید و این هدف، الزاما منوط به اجرای قصاص در جامعه نیست، بلکه تشریع قانون قصاص در قرآن و وجود چنین حقی، به تنهایی می تواند این هدف مهم را در جامعه تامین نماید. مهم آن است که چنین حقی در جامعه وجود داشته باشد و هر انسانی که اراده قتل می نماید، بداند که جان او در معرض تلف است و احساسات جریحه دار شده اولیای مقتول، می تواند او را به سرنوشت مقتول مبتلا نماید. توجه به این واقعیت، هم جان خود او را حفظ خواهد کرد و هم جان کسی که قصد کشتن او را داشته است.

حیات اخروی ناشی از اجرای قصاص در قرآن
به طور قطع، بخشی از فلسفه قصاص در اثر اجرای این حکم در جامعه تأمین خواهد شد. اجرای قصاص نسبت به شخص قاتل، اگرچه موجب سلب حیات دنیوی او خواهد شد، ولی تنها راه رهایی از عذاب اخروی تسلیم شدن در برابر حق مشروع اولیای دم است، تا اگر بخواهند او را عفو نمایند و اگر بخواهند قصاص کنند. البته اجرای قصاص نسبت به قاتل نیز می تواند سبب حیات مطلوب و پسندیده در آخرت بشود و او را از عذابی که به تعبیر قرآن: «لایموت فیها و لایحیی؛[۲۴] در جهنم، نه می میرند و نه زنده می مانند»، است رهایی بخشد.

جمع بندی

قصاص در قرآن به به معنای پیگیری اثر جنایت است. حکم قصاص در قرآن نسبت به جانی، الزامی و نسبت به اولیای دم، جوازی است و می توانند آن را به دیه تبدیل کنند و این رحمتی از سوی خداوند می باشد. قصاص در قرآن، تنها درباره جنایت عمدی است. فلسفه تشریع قصاص در قرآن، حفظ حیات جامعه و بالا رفتن امنیت اجتماعی عنوان شده است که هم در تشریع و هم در اجرای آن، این امر تحقق پیدا می کند.

پی نوشت ها:

[۱] قرشی، قاموس قرآن، ج ۱، ص ۱۲.

[۲] طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۶۷۱.

[۳] نجفی، جواهر الکلام، ج ۴۲، ص ۷.

[۴] نجفی، جواهر الکلام، ج ۴۲، ص ۷.

[۵] ر.ک: البقره/۱۹۴، المائده/۳۲ و ۴۵، الاسراء/۳۳.

[۶] البقره/ ۱۷۸ و ۱۷۹.

[۷] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۰۳.

[۸] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۰۳.

[۹] طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۰. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۷ ص ۶۰۵.

[۱۰] مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۴۹.

[۱۱] طباطبایی، المیزان، ج ۱۷ ص ۶۵۶.

[۱۲] رضایی اصفهانی، تفسیر مهر، ج ۲، ص ۹۶.

[۱۳] جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۹، ص ۱۴۷.

[۱۴] جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۹، ص ۱۴۷

[۱۵] جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۹، ص ۱۷۸.

[۱۶] جرجانی، آیات الأحکام، ج ۲، ص ۶۸۵.

[۱۷] طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۰.

[۱۸] البقره/۱۷۹.

[۱۹] بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۷۷.

[۲۰] طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۳۱۹.

[۲۱] طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۶۵۷.

[۲۲] جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۹، ص ۱۹۳.

[۲۳] رضا، المنار، ج ۲۷، ص ۱۳۲ـ۱۳۰.

[۲۴] الاعلی/۱۳.

منابع:

قرآن کریم.

بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۵ق.

جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۸ش.

رضا، محمد رشید، المنار، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۴ق.

رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر مهر، قم، عصر ظهور، ۱۳۸۹ش.

طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم سید محمد باقر همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش.

طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.

قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۱۲ق.

مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.

نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۱۲ق.

منبع اقتباس: کریمی نیا، محمدمهدی، فلسفه و تشریع قصاص در نظام حقوق کیفری در قرآن کریم، پژوهش های نوین در آموزه های قرآن و سنت، سال سوم، ش ۶، ص ۱۳۱ـ۱۰۵.