به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در میانه دهه پنجاه، همزمان با آغاز کار نخستین رصدخانه پژوهشی ایران در شیراز نامی بر سر زبانها افتاد که برای بسیاری غریب بود؛ شهلا صلحجو، جوانترین زن اخترشناس کشور و معاون رصدخانه ابوریحان بیرونی؛ مرکزی که در سال ۱۳۵۵ زیر نظر دانشگاه شیراز تأسیس شد و به سرعت جایگاه مهمی در فعالیتهای رصدی ایران پیدا کرد.
گفتوگوی منصوره پیرنیا خبرنگار با او که در ۱۲ آذر ۱۳۵۶ در مجله «زن روز» منتشر شد، تصویر زنی را پیش رو میگذارد که میان دو جهان رفتوآمد میکند: جهانی زمینی با افشین و رامین، دو فرزند خردسالش، و جهانی آسمانی با میلیونها ستاره که شبهای صاف شیراز را در گنبد رصدخانه دنبال میکرد. صلحجو از معدود افرادی بود که «کلید رصدخانه» را در اختیار داشت و شبها، از میان پلههای باریک و مارپیچ، خود را به تلسکوپ تحقیقاتی میرساند؛ تلسکوپی که آن را همچون «نور چشم» محافظت میکرد تا باران و رطوبت به آن آسیب نزند.
در روایت او از زندگی، مسیر یک زن شیرازی از دبستان «مهرآئین» تا دانشگاه منچستر و سپس سنتاندروز اسکاتلند دیده میشود؛ مسیری که با تدریس فیزیک در دانشگاه پهلوی، کار شبانه در رصدخانه و تلاش برای شکستن یکی از آخرین مرزهای شغلی مردانه پیوند خورده است. صلحجو در این گفتوگو نهتنها از تجربههای شخصیاش، که از زنان ستارهشناس بزرگ جهان - از آنی کانن تا مارگارت بربیج - سخن میگوید و از ظرافت و دقتی میگوید که نجوم را به حوزهای باز برای زنان تبدیل کرده است.
برای او، آنچه آسمان را شگفتانگیز میکند نه فقط سحابیها و ستارههای دوگانه، که «احساس کوچکی انسان در برابر عظمت کیهان» است؛ احساسی که به قول خودش «همیشه یادآوری میکند که این همه نمیتواند تصادفی باشد».
این گفتوگو پرترهای است از زنی که در سال ۱۳۵۶، در دل شهری با ۲۶۰ تا ۲۸۰ شب صاف در سال، توانست میان مادر بودن، تدریس، و کار پژوهشی در ارتفاعات رصدخانه ابوریحان بیرونی توازن ایجاد کند؛ و در عین حال نشان دهد که راه پیشرفت در علم، حتی در عرصهای دیرینه چون اخترشناسی، میتواند برای زنان نیز گشوده باشد. بخشهایی از این گفتوگوی جذاب را در پی میخوانیم:
***
نام «شهلا صلحجو» را از هنگامی شنیدیم که در یکی از شبهای پرستاره مردادماه تقریبا یک ساعت بعد از نیمهشب، علیاحضرت شهبانو نخستین رصدخانه پژوهشی ایران را در شیراز افتتاح نمودند. شهلا خانم معاون این رصدخانه است که به نام «ابوریحان بیرونی» فیلسوف و اخترشناس نامدار ایران نامیده شده است. شیرازیها درباره این زن دانشمند و همشهری خودشان با افتخار میگویند: «او تنها زنی است که شبها ناز ستارهها را به جان میخرد، خود نمیخوابد، اما برای ستارهها لالایی میخواند!»
خانم شهلا صلحجو بهراستی هم شغل عجیبی را انتخاب کرده است، چون که ستارهها را تنها شبها میتوان دید و یک ستارهشناس بیشتر در ساعات شب است که بر روی ستارهها مطالعه و بررسی میکند و انتخاب چنین کاری از جانب «شهلا» که مادری است جوان و دو فرزند نه ساله و نه ماهه دارد، البته کنجکاویها را برمیانگیزد.
اما شهلا خانم، درواقع تنها مادر دو بچه خوشگل و زیبا نیست، همه ستارگان و سیارات آسمانی نیز بچههای او هستند: دو ستاره بر روی زمین و میلیونها ستاره بر فراز آسمان! آن دو ستاره زمینیاش «افشین» و «رامین» نام دارند و آن ستارهها و سیارههای آسمانی، مریخ و مشتری و زحل و اورانوس و زهره و نپتون و...
شهلا از نسل آن گروه از زنان ایران و جهان است که دارند به آخرین پایگاههای مردانه یورش میبرند و پیروز هم میشوند و افسانه مذکر و مونث بودن مشاغل را در هم میریزند همین چندی پیش، خانم شهلا صلحجو چهارشنبه شب پشت سر هم و هر شب سه ساعت در رصدخانه «ابوریحان بیرونی» بیدار ماند تا در کنار اخترشناس برجسته آمریکایی دکتر «گاینین» ستارههای دوگانه یا «جفت» را رصد کند و شدت روشنایی این ستارهها را که به دور یکدیگر میچرخد، اندازه بگیرد.
رصدخانه میعادگاه شبانه او با ستارهها و سیارههاست. او همواره دو کلید در کیف و جیب خود دارد: اولی کلید خانهای است در یکی از کوچههای باصفای نزدیک باغ ارم شیراز؛ اینجا خانه پدری اوست و خانم ستارهشناس در این خانه، در کنار درختان انار و خرمالو و بهارنارنج زندگی سعادتمندانهای را میگذراند اما کلید دوم، کلید رصدخانه است. جز او تنها سه نفر دیگر از این کلیدها را دارند و شهلا خانم یکی از چند نفر معدودی است که حق دارند در هر ساعت از شبانهروز با این کلید در رصدخانه را باز کنند، پشت تلسکوپ چهارده اینچی بنشینند و به سیر آفاق بپردازند و کهکشانها را با نگاهی کنجکاو وجب به وجب از نظر بگذرانند. اگر هوا ابری و آسمان ناصاف و اخمو و ستارهها پنهان باشند، شهلا ترجیح میدهد که آن شب در خانه بماند و برای «رامین» نهماهه این ستاره زمینیاش لالایی بگوید. اما در شبهای صاف به سراغ ستارههای آسمانیاش میرود، به سراغ زهره و نپتون و اورانوس و... با کلید دومش، در رصدخانه را باز میکند، از پلههای باریک و مارپیچ آن بالا میرود و در اتاقی که تلسکوپ تحقیقاتی 51 سانتیمتری در آن قرار دارد به راز و نیاز با ستارگان میپردازد.
بالای بام رصدخانه که بلندترین نقطه شیراز است، تلسکوپ دیگری قرار دارد. خانم ستارهشناس بعد از هر بار رصد کردن ستارهها با تلسکوپ 14 اینچی، آن را چون بچهاش قنداق میکند و رویش را سه لا و چهار لا با نایلن و پتو و پارچه و برزنت میپیچد، مبادا که باران در آن نفوذ کند. تلسکوپ چشم یک ستارهشناس است و نورچشمی او.
شهلا خانم شیراز را شهر ایدهآل ستارهشناسان میداند. شهری که با 260 تا 280 شب صاف و مهتابی در سال هر ستارهشناسی را ذوقزده میکند. اخترشناسان دشمن آسمان ابری هستند و شهلا خانم با خشم از ابرها حرف میزند و میگوید: «چیزی که اعصاب یک ستارهشناس را خرد میکند این ابرهای متحرکاند که دائم چون لحاف کهنه توی آسمان حرکت میکنند.»
از زبان خوشد بیوگرافی جوانترین زن اخترشناس دنیا را میشنویم:
پدرم شغل آزاد داشت. اما خیلی اهل مطالعه بود. آنقدر که برای ما چهار تا دخترش هم به جای عروسک، کتاب میخرید. دو خواهر بزرگتر زود ازدواج کردند و ما دو تا کوچکترها به تحصیل ادامه دادیم. از مادر بگویم که محبتها و مهربانیهایش در زندگی ما نقش زیادی داشت. در دبستان و دبیرستان «مهرآئین» شیراز تحصیل کردم و بیشتر سالها شاگرد اول بودم. یک معلم در زندگیام نقش مهمی داشت: معلم فیزیکمان که مرد باسوادی بود و با وجود نداشتن وسیله برای تدریس درس فیزیک، علم فیزیک را به طور زنده به کلاس ما میآورد. و من از همان زمان به فیزیک علاقهمند شدم. بعد از دریافت دیپلم متوسطه برای ادامه تحصیل به «منچستر» رفتم اما بعد از یک سال و نیم به شیراز بازگشتم. نتوانستم در منچستر بمانم. غم غربت داشت خفهام میکرد، دلم برای شیراز تنگ شده بود. در دانشگاه پهلوی به تحصیل ادامه دادم و چون شاگرد اول بودم، همیشه از شهریه معاف بودم. بورس هم میگرفتم. اواسط دوره فوقلیسانس ازدواج کردم...
بلی شهلا خانم با آن پوست قهوهای، موهای مشکی، چشمهای درشت و سیاه شیرازیاش یک پسر تهرانی را عاشق خود کرده است. همسرش در آن زمان دانشجوی دوره دکتری بود و دوران سربازیاش را در شیراز میگذرانید. پس از ازدواج با شهلا هم خودش را به شیراز منتقل کرد. شهلا میگوید:
در یک پیکنیک با هم آشنا شدیم. بهار بود و هنوز بهارنارنجها شکوفه نکرده بودند. پس از آشنایی از طریق مکاتبه و نامهنگاری یکدیگر را بیشتر شناختیم. بعد از ازدواج زندگی کمی سختتر شد. هم درس میخواندم و هم کار میکردم. بچهداری و خانهداری هم که از وظایف اصلیام بود. مدتی فیزیک پایه را به دانشجویان رشتههای مختلف تدریس کردم. یادم میآید که هیچ زنی تا آن روز این درس را در دانشگاه تدریس نکرده بود و من به 9 نفر دانشجوی پسر که از ملتهای مختلف بودند و بعضیهایشان حتی از «تانزانیا» و شیخنشینها آمده بودند درس میدادم. بعدها در کلاسهای 80 تا 90 نفره هم تدریس کردم. با یک بورس تحصیلی وزارت علوم، به همراه شوهرم به «سنت آندورز» در مغرب اسکاتلند، جایی در نزدیکی «ادنبرا» رفتیم. «سنت آندروز» شهر دانشجویی کوچکی بود که کمتر اتومبیلی در آن رفت و آمد میکرد. این شهر بهشت پیرزنها و پیرمردهاست... شبها در رصدخانه کار میکردم و روزها را با مطالعه میگذراندم. ادنبرا و آن نقطه از اسکاتلند، شبهای بدی دارد. آسمان کمتر صاف بود و دانشجوهای رشته ستارهشناسی کمتر شانس دیدن آسمان صاف و پرستاره را داشتند. اعصابمان خرد میشد تا میشد تا میتوانستیم یک ستاره ببینیم. بیشتر وقتمان تلف میشد و آنقدر در انتظار صاف شدن آسمان مینشستیم که صبح میشد. تمام شب کارمان این بود که پرده را به کناری بزنیم و ببینیم آسمان چطور است صاف یا ابری؟ ولی در شیراز این مشکلات را نداریم. شیراز زیباترین آسمان دنیا را بالای سر خود دارد.
از شهلا که جوانترین زن اخترشناس است میپرسم که آیا زنهای بنام دیگری را در حرفه ستارهشناسی میشناسد؟ میگوید:
اخترشناسی علم ظریفی است که صبر و حوصله میخواهد، به همین دلیل نسبت زنان در قلمروی این علم نسبت به سایر علوم زیاد است. در دانشگاه اسکاتلند پنجاه درصد دانشجویان رشته نجوم زنها و دخترهای جوان بودند و زنان در این علم پیشرفت زیادی کردهاند، زیراکه ستارهشناسی یک فعالیت ذهنی مجرد است و زن برای پیشرفت خود نیاز به تکیه بر دیگران ندارد. از زنان ستارهشناس دنیا باید از خانم «آنی کانن» که در دانشگاه هاروراد کار میکرد نام ببرم. او طیف نوری قریب به 225 هزار ستاره را مطالعه نمود و آنها را طبقهبندی کرد. اینچنین کار ظریف و خستهکنندهای فقط از عهده یک زن برمیآید. خانم کانن بین سالهای 1963-1941 زندگی کرد. یکی دیگر از زنان ستارهشناس خانم «آنتوانت موری» است. او نیز در همان سالها در دانشگاه هاروارد کار میکرد و طبقهبندی بخصوصی به وجود آورد که از جهات مختلفی بر طبقهبندی قبلی برتری داشت، ولی به همان نسبت مشکلتر نیز بود. این سیستم به قدری مفصل بود که نتوانست مورد استفاده عموم قرار گیرد ولی با این همه یکی از مهمترین کشفیات نجومی که ستارهشناس بزرگ هرتزبرگ بدان رسید به گفته خود او، در اثر استفاده از همان شیوه طبقهبندی که خانم «موری» پیشنهاد کرده بود به دست آمد. درواقع کارهای خانم موری اولین قدم برای پیدا کردن رابطه بین طیفهای ستارگان و شدت روشنایی آنها بود. در سالهای اخیر خانم «آن – اوندرهیل» در مورد اتمسفر ستارگان مطالعات و تحقیقات بسیاری نموده است.
خانم «نانسی – هوک» و خانم «آن – کولی» هم همین حالا اندازهگیریهای گذشته را دوباره تکرار میکنند و میخواهند با وسایل دیگری به همان نتایج برسند و دقت در اندازهگیری را هم بیشتر سازند. تیمهای زوجی در نجوم و ستارهشناسی زیاد هستند. تیمهایی که در آنها زن و شوهرها با هم در قسمتهای مختلف و گسترده نجوم تحقیق میکنند ازجمله «سرگی – کاپوشکین» و «سیسیلا – کاپوشکین» زن و شوهری که کتابی درباره نواختران کهکشانها و کتاب دیگری در معرفی علم نجوم نوشتهاند. تحقیقات خانم «مارگارت بربیج» و شوهرش در مورد دوران کهکشانها نیز جالب است. خانم مارگارت بربیج دو سال سمت ریاست رصدخانه سلطنتی گرینویچ را نیز به عهده داشت.
[...] خانم ستارهشناس، در آسمان چه چیز شگفتانگیزی وجود دارد که ما زمینیها قدرت دیدن آن را نداریم؟
شگفتتر از همه «راز آفرینش» است. وقتی به عنوان یک ستارهشناس پشت تلسکوپ مینشینم، به کوچک و حقیر بودن خود و کره زمین پی میبرم. عظمت کیهان، بشر را به تعجب و حیرت وامیدارد و این عظمت نشانه آن است که قدرتی وجود دارد و خالقی هست و این همه عظمت نمیتواند تصادفا به وجود آمده باشد. ما قطرهای از اقیانوس بزرگی هستیم و عمرمان هم در مقابل عمر اجرام سماوی بسیار کوتاه است.
ستارهشنای برای یک زن چگونه شغل و حرفهایست؟
یک حرفه ایدهآل! در ستارهشناسی مقداری کارهای ظریف وجود دارد که از دست زنها برمیآید. مثلا بررسی طیف ستارهها. اجازه بدهید توضیح کوتاهی راجع به طیف نوری ستارهها بدهم؛ اگر نور سفید از یک منشور عبور کند این نور سفید به نورهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش تجزیه میشود که آن را طیف نوری میگویند. طیف یک ستاره معمولا از یک نوار رنگی به ترتیبی که ذکر شد، تشکیل شده است که در آن خطوط باریک سیاهرنگی هم دیده میشوند. این خطوط مربوط به اتمهای مختلف اتمسفر ستارهها میباشند و ممکن است در محلهای مختلف طیف قرار بگیرند که این محل در مورد ستارههای مختلف فرق میکند. با محاسبه طول موج این «خطوط جذبی» ساختمان شیمیایی داخل اتمسفر ستاره و نیز بسیاری از مشخصات فیزیکی آن بررسی میشود. حالا وقتی میشنویم که خانم آنی کانن طیف نوری قریب به 225 هزار ستاره را مطالعه نموده و آنها را طبقهبندی کرده باید متوجه بشویم که این کار صبر و حوصله و ظرافت زنانه میخواهد.
مردم به شما به عنوان یک زن ستارهشناس چطور نگاه میکنند و کنجکاویهایشان چیست؟
ستارهشناسی برای مردم حرفهای پر از معما و راز است. معمولا از من میخواهند که آنها را به رصدخانه ببرم تا آسمان را نگاه کنند، اما در اولین نگاه به آسمان و دیدن ستارهها با تعجب میگویند: «همین؟!» چون پشت تلسکوپ هم چیزی جز چندین هزار نقطه روشن در آسمان نمیبینند و جوابی هم برای سوالهای خود نمییابند.
آیا زن بودن در شغل شما مشکلاتی به وجود نمیآورد؟
چرا، اگر مرد بودم تنها به رصدخانه رفتن برایم مسئلهای نبود ولی برای یک زن مشکل است که تک و تنها به این بالای کوه و نقطه دورافتاده بیاید و نیمهشب به تحقیق و بررسی و رصد ستارگان بپردازد. زن و شوهرهای همکار در این شغل موفقترند. این تنها حرفهایست که همکاری زن و شوهر ثمره و نتیجه خوبی دارد.
259