یکی از خطاهای پرتکرار در روایت‌های رسانه‌ای، نسبت دادن منشأ قطعی این نماد به یک دین است. واقعیت این است که خَمسه در سنت‌های مختلف منطقه‌ای زندگی کرده است و در فرهنگ‌های متفاوت، نام‌های متنوع گرفته است.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در بسیاری از شهرهای شمال آفریقا و خاورمیانه، نقشِ یک کفِ دستِ باز با پنج انگشت، سال‌ها است روی گردن مردم، بر دیوار خانه‌ها و پشت ویترین مغازه‌ها دیده می‌شود. این نماد را در فارسی غالباً «دست فاطمه» می‌نامند، اما در ادبیات پژوهشی و در زبان‌های رایج منطقه، نام‌های دیگری هم دارد و معمولاً با عنوان خَمسه یا هَمسا شناخته می‌شود. کارکرد اصلی این نشان در فرهنگ عامه، محافظت، دفع چشم‌زخم و طلبِ خیر و برکت تعریف شده است و همین کارکرد، آن را از یک نشانهٔ محلی به یک کالای جهانی در بازار زیورآلات و دکور تبدیل کرده است.

یکی از خطاهای پرتکرار در روایت‌های رسانه‌ای، نسبت دادن منشأ قطعی این نماد به یک دین است. واقعیت این است که خَمسه در سنت‌های مختلف منطقه‌ای زندگی کرده است و در فرهنگ‌های متفاوت، نام‌های متنوع گرفته است. در برخی سنت‌های یهودی از آن با عنوان دستِ میریم یاد می‌شود و در سنت‌های اسلامی، نام دست فاطمه رواج یافته است. همین چندنامی نشان می‌دهد که با یک نماد میان‌فرهنگی روبه‌رو هستیم که در گذر زمان، معانی‌اش تغییر کرده است و در هر بافت اجتماعی، بازخوانی تازه‌ای پیدا کرده است.

چرا دست فاطمه این‌قدر مشهور شد؟

شهرت جهانیِ این نقش، فقط محصول باورهای محلی نیست و مسیرهای تاریخی و زبانی هم در آن نقش داشته‌اند. در برخی روایت‌های تاریخی، عنوان فرانسوی «Main de Fatma» در شمال آفریقا و در دورهٔ استعمار به رواج این نام در ادبیات اروپایی کمک کرد و سپس این برچسب، در گردش جهانیِ کالا و رسانه تثبیت شد. نتیجه آن شد که در بسیاری از نقاط دنیا، نام فاطمه بیش از آن‌که به یک شخصیت تاریخی ارجاع بدهد، به یک نقشِ محافظتی و قابل استفاده در زیور و دکور اشاره می‌کند.

خَمسه در تجربهٔ زیستهٔ مردم، عموماً نقشِ حرز داشته است و برای محافظت به کار می‌رفته است، اما در دهه‌های اخیر وارد اقتصاد نمادها شده است و در بازار جهانی، به شکل آویز، گردنبند، گوشواره، دستبند و اشیای دکوری بازتولید شده است. در این مرحله، نماد گاهی از زمینهٔ دینیِ اولیه فاصله می‌گیرد و به یک نشانهٔ عمومیِ خوش‌یمنی و محافظت تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که حضور آن در فرهنگ عامهٔ جهانی، لزوماً نشانهٔ گرایش دینی صاحبانش نیست و بیشتر از یک جابه‌جایی فرهنگی خبر می‌دهد.

اگر قرار باشد دربارهٔ دست فاطمه به جای روایت‌های پراکنده، به یک منبع پژوهشی تکیه شود، یکی از منابع دانشگاهی شناخته‌شده کتابی است با عنوان The Hand of Fatima: The Khamsa in the Arab-Islamic World که در انتشارات بریل منتشر شده است. این اثر به جای تقلیل نماد به یک منشأ تک‌علتی، مسیرهای تاریخی، معانی چندلایه و صورت‌های گوناگونِ حضور خَمسه در جهان عربی و اسلامی را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد چرا این نشانه توانسته است در جغرافیاهای متعدد دوام بیاورد و خود را با زمانه‌های مختلف سازگار کند.

چرا این نماد هنوز مورد توجه است؟

دست فاطمه امروز فقط یک آویز یا نقش تزئینی نیست و گاهی در متن منازعات هویتی و بحث‌های فرهنگی هم ظاهر می‌شود. علت روشن است. این نماد هم‌زمان چند ویژگی دارد: ساده و قابل تکثیر است، بار عاطفیِ محافظت دارد، در چند سنت دینی حضور داشته است، و به راحتی می‌تواند از زیستِ محلی وارد رسانه و بازار جهانی شود. همین ترکیب، آن را به نشانه‌ای تبدیل کرده است که هر گروهی می‌تواند روایت مطلوب خود را بر آن سوار کند، در حالی که تاریخ واقعی آن چندلایه و پیچیده است. دست فاطمه را اگر دقیق بخواهیم توصیف کنیم، باید آن را نمادی میان‌فرهنگی بدانیم که از کارکردهای محافظتی در فرهنگ عامه آغاز کرده است، در سنت‌های مختلف دینی نام‌های متفاوت گرفته است، و در جهان معاصر نیز به واسطهٔ اقتصاد زیورآلات و رسانه‌ها، به یک نشانهٔ جهانی تبدیل شده است. برای روایت درست این نماد، باید از پاسخ‌های تک‌علتی فاصله گرفت و مسیرهای انتقال، بازتفسیر و مصرف فرهنگیِ آن را دید.

منابع:

https://brill.com/display/title/۶۳۰۸۳

https://reformjudaism.org/learning/answers-jewish-questions/what-hamsa-it-jewish-symbol-middle-eastern-symbol-or-something

https://www.myjewishlearning.com/article/hamsa/

منبع: خبرآنلاین