به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات روز دوشنبه ۲۵ رمضان ۱۲۸۷ (۲۸ آذر ۱۲۴۹) نوشت: امروز در مسیب اطراق شد. صاحبدیوان از اصفهان بارخانه، پیشکش، خربزه، گز، ترشی و غیره فرستاده بود. آدمِ امامجمعه اصفهان هم آمده بود، معمم بود. مشیرالدوله از کربلا آمد، میگفت در شهر کربلا دو میخانه، یهودیهای پدرسوخته باز کرده بودند، همه را خراب کرده، یهودیها را حبس کرده است.
ناهار خورده شد. چهار ساعت به غروب مانده سوار کشتی کوچک بخار شدیم، پاشا هم آمد نشست. سیاچی، یحییخان، محمدعلیخان، امینالسلطان، عرفانچی، قهوهچیباشی، بودند. بوی بخار هیزم و کثافت کشتی را باد میزد به ما، سردرد آورد. خربزه اصفهانی، پرتقال خوردیم. کشتی بسیار یواشیواش میرفت. سربالای رودخانه رفتیم، الی ابتدای نهر حسینی. عرفانچی روزنامه میخواند. کشتی بسیار محقر و کوچکی بود، بدبو، سردرد آورد.
خلاصه برگشتیم به منزل. تند این دفعه آمدیم. رفتم منزل. اغلب بارها امشب میرود. قالمقال غریبی بود. بار صندوقخانه جواهرات و غیره، آبدارخانه، همه متفرقه نصف شب راه افتادند. متصل صدای تفنگ میآمد که اهل اردو میانداختند، معرکه غریبی بود. دزد و عرب هرزه مسیب هم معروف است، خیلی هم شب جلوی بارها آمده بودند. حکیم طولوزون که به حله و ذیالکفل و غیره و بابل رفته بود، امروز آمد، از احوالات آنجا تعریف میکرد. سیاحتی که کرده است گفتم بنویسد – در آخر این روزنامه انشاءالله نوشته خواهد شد.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۲۱۲-۲۱۱.