به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله علم در خاطرات روز چهارشنبه سوم دی ۱۳۴۸ نوشت: صبح شرفیاب شدم. مذاکرات با شارژدافر [کاردار] انگلیس را عرض کردم. این مطلب را هم اضافه کردم که «راجع به معامله و گلههایی که شاهنشاه دارند، عرض میکند واقعا من میخواهم بدانم گله از چیست؟» فرمودند: «چطور گله نداشته باشم؟ به اینها گفتهایم ما امسال (۱۹۷۰) ۱.۱۵۰ میلیون دلار پول نفت میخواهیم، میگویند ما ۱۰.۱۰ میلیون بیشتر نمیدهیم و غیر از این هم نیست.» عرض کردم: «پارسال ضمن مذاکرات برای امسال ۱۰.۱۰ میلیون میگفتند و قبول کردند و این مبلغ را که میدهند.» فرمودند: «بلی، ولی من در بودجه ۱.۱۵۰ میلیون گذاشتهام، باید بدهند، احتیاج داریم.» عرض کردم: «شاید اعلیحضرت ۱۵۰۰ میلیون میگذاشتید، آن وقت هم باید پول میدادند؟» شاهنشاه خندهشان گرفت، ولی فرمودند: «آخر از اول گفته بودیم که در ۱۹۷۰ به ۱.۱۵۰ میلیون احتیاج داریم، منتها آنها زیر بار نرفته بودند.» من عرض کردم «و نمیروند.» فرمودند: «به علاوه ویلسن به نخستوزیر ما در لندن گفته است من نمیتوانم چکش به سر شرکتهای نفتی بزنم. حالا من میخواهم به آنها بقبولانم که باید چکش را بزنند!» من در قلب خودم به شاه دعا کردم.
گلههای دیگری هم فرمودند که منجمله این است که «بیبیسی در برنامههای خودش راجع به شطالعرب گفته است نمیدانیم حق با ایران یا عراق است؟» فرمودند: «راجع به معامله کشتیهای جنگی خیلی بد حسابی کردند. روزنامههایشان هم که ماشاءالله است. باید بفهمند.» فرمودند: عصری مجددا او را بخواه و به او بگو. به علاوه بگو چطور به کویت که هیچ احتیاجی ندارد امسال ۶.۵ درصد اضافه استخراج میدهید؟ برای چه؟» عرض کردم: «از کویتیها میترسند، زیرا اگر کویت پول خود – ۱۷۰۰ پوند – را یکدفعه خارج کند، انگلیس ورشکست است.»
بعد راجع به کنفرانس رباط صحبت کردیم که بیچارهها رسما شکست خوردند و حتی اعلامیه پایان کنفرانس را هم نتوانستند بدهند زیرا در جلسه آخر چند نفر آنها قهر کردند و در جلسه حاضر نشدند. حال آن یک تهدید نفتی دستهجمعی، ممکن بود خیلی روی آمریکا موثر باشد...
ساعت پنج شارژدافر انگلیس آمد، اوامر شاهنشاه را گفتم، خیلی پکر شد. بعد از او نماینده غیررسمی اسرائیل دیدنم آمد. [به علت شکست کنفرانس اعراب در رباط] با دم خودش گردو میشکست!...
منبع: یادداشتهای علم، جلد اول، چاپ چهارم، تهران: کتابسرا، صص ۴۰۱-۳۹۹.
۲۵۹