کوروش احمدی، دیپلمات سابق و پژوهشگر تاریخ: طی ۱۵-۱۰ سال اخیر افرادی در ایران قویا ماهیت کودتایی وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نقش محوری آمریکا و انگلیس در آن را انکار کرده و بعضا آن را یک «قیام ملی» دانستهاند. طبیعی و حق است که افراد دیدگاه و رجحانهای سیاسی خاص خود را داشته و صادقانه برای تبلیغ آن بکوشند. اما تحریف تاریخ با هدف پیشبرد دیگاهها و رجحانهای سیاسی طبیعی و حق نیست. در ارتباط با هر واقعه تاریخی تنها اسناد و شواهد باید مبنای کار باشد و سخن غیرمستند ارزشی بیش از یک ملاحظه شخصی ندارد. در مورد اتفاقاتی که به سرنگونی دولت دکتر مصدق انجامید، تاکنون ۴ تاریخ داخلی سازمان سیا و هزارها صفحه سند از محرمانه خارج و منتشر شده و ۱۱ مقام آمریکایی و انگلیسی نیز درباره آن سخن گفتهاند. مورخین و اندیشکدههای متعددی در بسیاری از کشورها نیز هزاران مقاله و کتاب در این مورد منتشر کردهاند. اما برغم اینکه همه زوایای این واقعه تاریخی آشکار و روشن است، همچنان کسانی با دادن اطلاعات نادرست، به مخاطبان خود کملطفی میکنند.
صفحه ۱۰ روزنوشت شخصی مورخ ۸ اکتبر ۱۹۵۳ [۱۶ مهر ۱۳۳۲] دوایت آیزنهاور که در زمان کودتا رئیسجمهور آمریکا بود، حاوی شرحی راجع به اتفاقات ۲۵ تا ۲۸ مرداد در ایران است. متن انگلیسی و فارسی بخش مربوطه به شرح زیر است:
“Another recent development that we helped bring about was the restoration of the Shah to power in Iran and the elimination of Mossadegh. The things we did were ‘covert.’ If knowledge of them became public, we would not only be embarrassed in that region, but our chances to do anything of like nature in the future would almost totally disappear. Nevertheless, our agent there, a member of the CIA, worked intelligently, courageously and tirelessly. I listened to his detailed report and it seemed more like a dime novel than an historical fact. When we realize that in the first hours of the attempted coup, all element of surprise disappeared through betrayal, the Shah fled to Baghdad, and Mossadegh seemed to be more firmly entrenched in power than ever before, then we can understand exactly how courageous our agent was in staying right on the job and continuing to work until he reversed the entire situation.”
ترجمه:
«تحول دیگری که ما به انجام آن کمک کردیم، بازگرداندن شاه به قدرت در ایران و برکناری مصدق بود. کاری که ما کردیم عملیاتی مخفی بود. اگر به اطلاع عموم میرسید، ما نهتنها در آن منطقه شرمنده میشدیم، بلکه شانش ما برای انجام هر کاری مشابه در آینده تقریبا به طور کامل از بین میرفت. با این حال، مامور ما در آنجا، یعنی مامور سیا، بسیار هوشمندانه، شجاعانه و به طور خستگیناپذیر کارش را انجام داد. من به گزارش تفصیلی او که بیشتر شبیه یک ملودرام بود تا شرح یک واقعه تاریخی، گوش کردم. وقتی توجه کنیم که در ساعات اولیه تلاش برای کودتا همه عناصر غافلگیری به علت خیانت از بین رفت، شاه به بغداد فرار کرد و به نظر رسید که مصدق محکمتر از همیشه در قدرت باقی مانده است، آنگاه میتوانیم دقیقا درک کنیم که مامور ما چقدر شجاع بود که به ماموریتش پایبند ماند و به کار خود ادامه داد تا نهایتا توانست وضعیت را تماما معکوس کند.»
اهمیت این سند از آن جهت است که نظر آیزنهاور را که بالاترین مقام تصویبکننده کودتا بود، مستقیما منعکس میکند. این متن حدود ۷ هفته بعد از کودتا و بعد از دریافت گزارش کامل کودتا از زبان مامور سیا (کرمیت روزولت) نوشته شده است. این صفحه از روزنوشت، درواقع منعکسکننده برداشت و احساسات شخصی آیزنهاور بعد از دریافت گزارش کامل سیا و تعجب او از میزان نزدیک بودن کودتا به شکست و تحسین سماجت و اصرار مامور سیا است. او توجه میدهد که عملیات بهشدت پرمخاطره بوده و میتوانسته بهسادگی شکست بخورد.
این روزنوشت همچنین نشان میدهد که تا چه اندازه مخفی نگه داشتن این عملیات برای دولت آیزنهاور مهم بوده است. در آن دوره، کودتا در ایران در کاخ سفید به عنوان یک پیروزی بر شوروی و «نجات ایران از کمونیسم» و اعاده کنترل غرب بر نفت ایران و نیز به عنوان مدلی برای عملیات مخفی در آینده مد نظر بود. آیزنهاور این موضوع را در روزنوشتهای شخصی خود گنجاند تا نشان دهد که چرا عملیات از دید آمریکا مهم بود و چرا ضرورت داشت که محرمانه بماند. توجه کنید که میگوید: «اگر به اطلاع عموم میرسید، ... شانش ما برای انجام هر کاری مشابه در آینده تقریبا به طور کامل از بین میرفت.» این نشان میدهد که او در فکر عملیات مشابه در آینده بوده است. (گواتمالا ۱۹۵۴، اندونزی ۱۹۵۸، کوبا ۱۸۶۱، کنگو و...)
آیزنهاور همچنین در شرایطی که رقابت با انگلیس و فرانسه در مورد آینده آلمان و استراتژی جنگ سرد و امنیت خاورمیانه در جریان بود، نیاز داشت که کودتا در ایران را به عنوان یک برد به رخ بکشد و نشان دهد که انگلیس که روند کودتا را شروع کرده بود، رأسا نتوانست موفق شود و به آمریکا نیاز داشت.
این روزنوشت آیزنهاور را همچنین باید به عنوان مقدمهای بر تصمیم او به استفاده از سیا به عنوان اسلحه اصلی در جنگ سرد به شمار آورد. محتوای این روزنوشت و اقدامات بعدی آمریکا نشان داد که از نظر آنها «عملیات مخفی» موثر، بسیار ارزان و نیز قابل انکار بود و میتوانست به جای عملیات نظامی گسترده بکار آید و به این خاطر باید محرمانه باقی میماند.
این روزنوشت آیزنهاور در ۲۰۱۰ یعنی حدود ۵۰ سال بعد از محرمانه خارج شد. این در حالی است که بخش عمده روزنوشتهای آیزنهاور در قالب کتابی در ۱۹۸۱ منتشر شد و در کتاب دیگر او ((Mandate for Change, ۱۹۵۳-۱۹۵۶, p. به ذکر مطالب خبری – تبلیغی آن روزها اکتفا شده بود. اما معدودی از این اسناد چون حاوی شرح عملیات مخفی، نام ماموران سیا و اطلاعات حساس خارجی بودند همچنان در محرمانه ماندند و تنها ۵۰ سال بعد انتشار آنها مجاز شد.
متن کامل این روزنوشت در ۱۴ صفحه در سند زیر در دسترس است:
Foreign Relations of the United States, ۱۹۵۲–۱۹۵۴, Iran, ۱۹۵۱–۱۹۵۴, Document ۳۲۸.
Chrome-extension://efaidnbmnnnibpcajpcglclefindmkaj/https://www.eisenhowerlibrary.gov/sites/default/files/research/online-documents/declassified/fy-۲۰۱۰/۱۹۵۳-۱۰-۰۸.pdf?utm_source=chatgpt.com
۲۵۹