یکم-نمایشنامه ی «روز حسین» در پاییز سال 1388 ، نوشته و تمرین شد. آخرین سه گانه از نمایشنامههایی با موضوع قیام کربلا. دو نمایشنامه دیگر، یعنی «پل» و«اسبها؛ سال 59 هجری شمسی»، پیش از این در تالار چهارسو و تالار اصلی مجموعه تئاترشهر به صحنه رفته بود. نمایشنامه «پل» توسط دفتر نمایشنامههای مذهبی مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسید و نمایشنامه «اسب ها؛ سال 59 هجری شمسی» در نوبت چاپ قرار داشت. قصد داشتم همزمان با اجرای عمومی این نمایش، نمایشنامه هم آماده پخش و توزیع شود، تجربهای که پیش از این با چاپ نمایشنامههای «مصاحبه» و «خروس»محقّق شده بود و امکان دسترسی مخاطبان نمایش را به متن اصلی فراهم می ساخت..
دوم - نمایش «روز حسین» هرگز اجرا نشد. .
سوم ـ زمانی سپری شد تا به این نتیجه رسیدم چاپ این نمایش نامه، در صورت عدم اجرای آن، ضروری به نظر نمیرسد. طی تماسی تلفنی از مسئولان محترم نشر چشمه خواستم از چاپ نمایشنامه «روز حسین» صرفنظر کنند و آنان نیز به من اعلام کردند طی نامهای به اداره کتاب، خواستار عودت اثر به ناشر شدهاند.
چهارم ـ «روز حسین»، هفتمین نمایشنامه من با موضوع «مذهب، تاریخ و اسطوره» است. نمایشنامه های پیشین «امیر» ، «پل» ، «اسبها، سال 59 هجری شمسی» ، «مسافران»، «مجلس شمرکشی»و «عشقه»، همه جز یکی در تئاترشهر و تالار وحدت به صحنه رفتهاند. تمرین نمایشنامه «امیر» ، به دلایل اجرایی نیمه تمام ماند..
پنجم ـ آقای حسن کیائیان و نشر محترم چشمه، در این واقعه کوچکترین گناهی نداشته و ندارند. با توجه به تجربههای نمایشی و ادبی یک نمایشنامه نویس، این حسن ظن را داشتهاند که نمایشنامهای از او را شایسته چاپ در انتشارات وزین خویش بدانند. بابت این گرفتاری و لطماتی که از سوی نمایشنامه «روز حسین» به ایشان وارد آمده عمیقاً و از ته دل اندوهگینم. امیدوارم مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به گناه آهنگر بلخی، گردن مسگر شوشتری را نشانه نروند..
ششم ـ یک سالی ست که مشغول تحقیق و پژوهش برای نوشتن نمایشنامه «صدّام» هستم و گمان می کنم، برای تکمیل تحقیقاتم به زمانی بیش از این نیاز دارم. در طول پژوهش هایم به دورنمایی دست یافتهام از خونریزترین حاکم مستبد همه دورانها. امّا در طی نگارش نمایشنامه با خود عهد بستهام کوچکترین توهینی به این شخصیت و همفکرانش روا ندارم و بی هیچ داوری به نوشتن یافتههایم بنشینم. در مورد پرسوناژی صحبت میکنم که نیم میلیون از مردان و زنان سرزمینم را به خاک و خون کشاند، و به همین اندازه مجروح و معلول و اسیر و مفقودالاثر، ارمغان هشت سال جنگی بود که بر ما تحمیل کرد. از تعداد آوارگان عدد صحیحی در دست نیست، همینطور میزان فجایع نسل کشی و استفاده از سلاحهای شیمیایی. ارقامی که از خسارات اقتصادی حکایت میکنند بهت آور و حیرتانگیزند. و خسارات اجتماعی در حساب نمیگنجند. با همه اینها، نمایشنامه طولانی «صدّام» را مینویسم ـ با زمان تقریبی چهار ساعت ـ بی هیچ پرخاش و توهین و اسائه ادبی. اساساً من نمایشنامه نویس شدم تا به کسی توهین نکنم. پس چگونه ممکن است... بگذریم..
در همه آنچه که درباره قیام کربلا نوشتهام، مردی را ستودهام که به همراه خانواده و یارانش، زندگی را دوست داشتند، امّا آن را به هر قیمتی نمیخواستند. پس ایستادگی کردند تا آیندگان روزگار بهتری داشته باشند.
هفتم ـ با اینهمه، اگر «روز حسین» و دیگر نمایشنامههای من، کس یا کسانی را آزرده، خاطری را مکدّر کرده و دلی را پریشان، رنجشی را فراهم آورده و سوء تفاهمی را سبب شده بسیار متاًسفم. به پادافره این گناه، از طریق این روزنامه محترم سوگند یاد میکنم دیگر هرگز، هرگز، هرگز نمایشنامههایی با موضوع «مذهب، تاریخ و اسطوره» ننویسم. تا دیگر هرگز، هرگز، هرگز آب این چشمه گل آلود نشود..
هشتم ـ آرزو میکنم مشکل آقای حسن کیائیان عزیز ـ که هرگز این افتخار را نداشتم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم ـ و نشر محترم چشمه بزودی حل شود. من در گوشه دیگری از این جهان نشستهام و ماستم را میخورم.حیف است گروه عظیمی از مردم ما که کتابخوانی را با نشر چشمه آغاز کردهاند از این نعمت بی نصیب بمانند.امیدوارم نشر چشمه بماند...برای همیشه. امیدوارم..
محمد رحمانیان ـ خیابان ملویل -20 خرداد 1391
57244