سعید معیدفر

حتما اول شب، ساعتها تو ترافیک سنگین گیر کرده اید که یک وجب یک وجب ماشینها جلو میروند و گاه مدتها سرجایشان متوقف هستند و این سوال نیز برای شما پیش آمده که ساعت کار ادارات و مدرسه‌ها و خیلی کارهای دیگر تمام شده پس این همه اتومبیل تو خیابان‌ها چکار می‌کنه؟ پاسخ شما چیست؟ خود شما و یا دیگرانی که می‌شناسید برای چه کاری تو خیابان هستید؟

طبیعی است یک عده‌ای هنوز کار می‌کنند و یا کارشان در شب است. یک عده‌ای هم بدلایلی مانند جلسه و اضافه‌کاری و غیره دارند دیر وقت به خونه می‌رسند. حتما یک عده‌ای هم برای خرید با اتومبیل خود از این ور و آن ور می‌روند. شاید تعدادی هم شبهای وسط هفته به مهمانی و مراکز تفریحی مثل پارکها می‌روند. دیگه چی؟ اما فکر نمی‌کنم باید تعداد اتومبیل‌ها در خیابان بیش‌تر از زمان کار و زندگی روزانه باشد. البته اول صبح نیز ترافیک سنگین هست و کلا روزها نیز سنگینی ترافیک قطع نمی‌شود، اما اول شبها سنگینی تراقیک یک چیز دیگری است که آنهایی را که خیلی در خیابان بودن را دوست ندارند بشدت اذیت می‌کند. البته همه این‌طور نیستند و بعضیها اصلا برای همین شلوغی و ترافیک تو خیابان هستند. یک بار سر یک چهارراهی بمدت یک ساعت منتظر بودم یکی از اتومبیل‌ها را نشان کردم. در این مدت هفت بار آومد سر چهار راه و رفت. من فکر نمی‌کنم او از بودن در ترافیک خسته شود. اصلا برای بسیاری از افراد خصوصا جوانان سوار اتومبیل شدن و در خیابان بودن شده یک هدف. برای خیلی از ماها نیز شاید این‌طور باشد. مگه نمی‌گیم بریم یک دوری تو خیابان بزنیم و برگردیم. گاهی خود این دور زدن بی‌هدف تو خیابان ساعتها وقت میگیره. به‌هر حال تو خیابان بودن آنهم با اتومبیل برای ما ایرانیها شده یک تفریح. چرا؟

من نظر خودم را میگم شما هم با نظرهایتان پایین همین یادداشت کمک کنید تا یک درک جامعه‌شناسانه از این پدیده که بعضا موجب آسیب‌ها و ضرر و زیان‌هایی نیز می‌شود ارائه کنیم. چون گاهی نزاعها و خشونت‌هایی نیز در این عادت خیابان‌گردی سر می‌زند مثل قضیه قتل روح‌الله داداشی و ...

به نظر من یکی از علتهای این مساله فقدان عرصه عمومی فعال در کشور است. همه ما به‌ویژه جوانان دوست داریم علاوه بر خانواده و محل کار در عرصه عمومی نیز با یکدیگر تعامل داشته باشیم. قبلا سر کوچه، محل، میدان و مانند آن، مدتها با همسایه‌ها و اهل محل و حتی غریبه‌ها نشسته یا ایستاده گپ می‌زدیم. بعدها یادمه دهه چهل و اوایل پنجاه، پیاده، خیابانهای اصلی مانند شمیران و تجریش در تهران و چهارباغ و دنباله رودخانه در اصفهان و ... را با دوستان و خویشاوندان گز می‌کردیم و در همین پیاده‌روی با دیگران دوست می‌شدیم و خیابان نشاط و سرزندگی فراوانی داشت. سینماها و مراکز تفریحی دیگر نیز یکی از این عرصه‌ها بود. چه شور و حالی داشت. اما کمی بعد، این عرصه عمومی تعطیل شد و دائم هی گیر دادیم به اینکه این پرسه‌زنی تو خیابان یعنی چه؟ اصلا اوقات فراغت یعنی چه؟ اینها کار بیهوده و لهو و لعب است. عرصه عمومی محدود به عبادتگاهها شد و برای شادی مردم عرصه عمومی تنگ شد. نتیجه‌اش این شد که یا بعضی از خانه‌ها از محل استراحت و زندگی اعضای خانواده تبدیل شد به بار و قرار مدارهای شبانه و یا خیابانها تبدیل شد به پارکینگ اتومبیل‌ها. در واقع، علت تراکم بخش عمده‌ای از اتومبیل‌ها در خیابان در شب، حاکی از علاقه ما ایرانیها به بودن در عرصه عمومی است. اما چون پیاده نمی‌شود و مشکل‌آفرین است بهتر است که با اتومبیل باشد.

در واقع، این تنگی عرصه عمومی، باعث شده ارتباط آدمها با یکدیگر به‌جای تن با تن، تبدیل شود به تجمع اتومبیل‌ها در خیابان و خوردن دود و بعضا اتفاقات دیگه. با این تغییر، این میل آدمها به ارتباط انسانی با یکدیگر که می‌تواند موجب گسترش اعتماد عمومی و تقویت سرمایه اجتماعی و همبستگی اجتماعی بشود، به‌واسطه ماشین آهنی که ما و ارتباط نزدیک ما را کم کرده و یا مکانیکی کرده، تبدیل شده به بیگانگی اجتماعی. چرا وقتی پیاده هستیم از در می‌خواهیم رد شویم همدیگر را ترجیح می‌دهیم، اما وقتی سوار ماشین هستیم به هم راه نمی‌دهیم و سر کوچک‌ترین برخوردی، سریع به جان هم می‌افتیم و هر چه فحش هست نثار هم می‌کنیم. فرق پیاده بودن با سواره بودن همینه. وقتی در عرصه عمومی ارتباط نزدیک میان آدمها را می‌بندیم و یا محدود می‌کنیم، رابطه انسانی تبدیل می‌شود به آنچه هابز می‌گوید که انسانها می‌شوند گرگ یکدیگر. بعد می‌گوییم چرا در جامعه خشونت زیاده یا چرا آدمها به همدیگه و به قانون احترام نمی‌گذارند. مشکل عرصه عمومی را حل کنید تا افراد همان شایستگی‌های انسانی را که در زندگی خصوصی خود دارند در عرصه عمومی نیز به‌معرض بگذارند. وقتی ما به‌جای مردم می‌خواهیم بر عرصه عمومی سیطره داشته باشیم، و می‌خواهیم ارتباط افراد با یکدیگر فقط به خانواده محدود شود، باید منتظر گسترش بیگانگی اجتماعی و آسیب‌های ناشی از آن در جامعه نیز باشیم. شما چی فکر می‌کنید؟

* *عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران
45234

منبع: خبرآنلاین