در یکی از روزهای آوریل سال ۱۹۵۱ بود که مجله «کایه دو سینما» به سردبیری آندره بازن، ژوزف ماری لودوکا و ژاک دونیول-والکروز منتشر شد و با نوشتههای شورانگیز و جنجالی از نسل جوانی که به تعبیر میشل فلاکن سلحشورانی سرسخت بودند که علیه سنتها و اصول سینمای رایج میشوریدند، انقلابی در جریان نقد سینما به وجود آمد.
این نسل جوانان آنارشیست و پرشور که فرانسوا ژیرو آنها را برای اولین بار «موج نو» نامید، کسانی چون فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، کلود شابرول، اریک رومر و ژاک ریوت بودند که در برابر سینمای دلمرده و فرسوده و کهنه فرانسه که از آن به عنوان سینمای پاپابزرگها یاد میکردند، دست به شورش زدند و به جنگ اصول و قواعد تکراری و بیخاصیت حاکم بر سینمای آن دوره برخاستند.
مجلات دیگری بودند که در همان دوران نگرشها و دغدغههای مشابهی با کایه دو سینما را مطرح میکردند که از مهمترین آنها میتوان به مجله «ریویو دو سینما» اشاره کرد که پیش از کایه دو سینما منتشر میشد و یا مجله «پوزیتیف» که پس از کایه و در رقابت با آن به وجود آمد. اما آنچه منجر به تاثیرگذاری و ماندگاری عمیق کایه شد و آن را به عنوان مجلهای پیشرو و آوانگارد مطرح کرد، یکی شور و اشتیاق و علاقه وصفناشدنی نویسندگان و منتقدان آن نسبت به سینما بود که در طول تاریخ به مثالی زبانزد همه تبدیل شد و دیگری خصلت جدلی و جنجالی بودن مقالات و نقدهایشان بود. آنها هیچ واهمهای نداشتند که اظهارنظرهای ستایش آمیز و یا بیرحمانهشان درباره فیلمسازان و فیلمهایشان بحث و دعوا و جنجال به راه بیندازد و آشوب به پا کند و اوضاع را به هم بریزد.
اما شاید مهمترین خصلتی که کایه را از مجلات دیگر متمایز میکرد این بود که نویسندگانش با دیده متفاوتی به مقوله نقد مینگریستند و آن را نوع دیگری از فیلم ساختن تلقی میکردندو همانگونه قلم را به کار میبردند که فیلمسازان از دوربین بهره میبردند و شعارشان برای تغییر وضعیت سینمای غبارگرفته این بود که «خودتان دست به کار شوید و فیلم مورد علاقهتان را بسازید» و با چنین رویهای بود که چندی نگذشت که همان نویسندگان و منتقدان فیلمهایی را ساختند که آنها را به عنوان موج نوییها محبوب کرد.
کتاب «گزیده مقالات اساسی کایه دو سینما» که توسط «جیم هیلی یر» انتخاب و ویراستاری شده، درباره همین مجله افسانهای کایه دوسینماست، درباره همه آن سالهای رویایی که موج نوییها در پاریس سینما را دوباره کشف کردند و لذت حاصل از آن را با دنیا در میان گذاشتند. درباره سالهایی که تروفو، شابرول، گدار، کاست، موله، ریوت و رومر ساعتها دور میزی مینشستند، سیگار میکشیدند، قهوه میخوردند و درباره فیلمها بحث و گفتوگو میکردند. درباره همه آن سالهایی که هر کدام از این جوانان پرسودا به گوشهای میخزیدند، مقابل دستگاه تایپشان مینشستند و لذت و وجد مهارناشدنیشان نسبت به تک تک نماها در فیلمها را به حروفی سیاه بر کاغذی سفید تبدیل میکردند، لذتی سحرانگیز که هنوز پس از آن همه سال از میان کلمات مقالات و نقدهایی که نوشتهاند، بیرون میزند و ما را در خود فرو میکشد. درباره همه آن سالهایی که به حسرتبرانگیزترین دوران سینما تبدیل شده است که هر وقت خاطراتش را مرور میکنیم، این احساس در ما زنده میشود که منتقدان در آن دوره چه آدمهای خوشبختی بودهاند.
این کتاب که به تازگی توسط کاظم فیروزمند و ماهیار آذر ترجمه و نشر آگه منتشر شده است، شامل دو جلد میشود که دو دوره مهم از فعالیتهای کایه دو سینما یعنی دهه ۵۰ و دهه ۶۰ را در بر میگیرد که البته انتخاب و چینش مطالب توسط ویراستار انگلیسی بطور دقیق بر اساس جریان تحولات تاریخی و نظری کایه صورت نگرفته و بیشتر به رویکردهای کلی کایه و میزان اهمیت و شهرت مقالات و یا گفتوگوها نظر داشته است.
جلد اول شامل گزیدهای از مقالات و گفتوگوهای مهم کایه در سه بخش سینمای فرانسه، آمریکا و ایتالیا میشود که از همان علاقه معروف موج نوییها به فیلمسازان بزرگ آمریکایی مثل هیچکاک، فورد، هاکس، ولز و لانگ، نئورئالیستهای ایتالیا مثل روسلینی، دسیکا و ویسکونتی و سینمای مولف فرانسه مثل رنوآر، برسون، کوکتو، بکر و کلمان برمیآید و بخش چهارم آن به مقالات مهمی از آن دهه مثل مقاله معروف «میزانسن چیست» نوشته الکساندر آستروک و یا «درباره اصل مولف» نوشته آندره بازن و یا نوشتههای تروفو، رومر و ریوت درباره «سینماسکوپ» میپردازد.
جلد دوم نیز چهار بخش را در بر میگیرد که بخش نخست آن با توجه به بازسازی سینمای فرانسه بیشترین تمرکز خود را بر مقالات و گفتگوهایی که درباره خود موج نویی هاست، میگذارد و به سراغ نویسندگان و منتقدان کایه مثل تروفو، گدار و رومر که دیگر فیلمساز شدهاند، میرود.
بخش دوم و سوم نیز به سینمای آمریکا میپردازد که در کنار بزرگداشت آن با محوریت موضوع میزانسن به نوعی ارزیابی و بازاندیشی تازه آن نیز توجه نشان میدهد. در بخش چهارم هم مقالاتی با رویکرد بررسی نقش سینما و نقد انتخاب شده است که در آن میتوانیم نوشته برنار دورت درباره «نقد برشتی سینما» و یا گفتوگوی رولان بارت درباره «نشانهشناسی سینما» را بیابیم. علاوه بر این در هر دو جلد فهرست فیلمهای برگزیده کایه در هر سال اضافه شده است که میتوان سیر تغییر و تحول موضع گیری و نظرات و داوریهایشان را بررسی کرد.
مجله کایه دو سینما افسانهایترین مجله سینمایی است که بعید میدانم منتقد دلباخته سینمایی را بیابیم که در دلش آرزو نداشته باشد کهای کاش در آن دوران طلایی نقدنویسی در کنار اسطورههایی چون بازن، تروفو، گدار و همه آن نویسندگان پرشور به دفتر کایه قدم میگذاشت و پشت یکی از همان دستگاه تایپهای جادویی مینشست و نقد مینوشت.
خواندن کتاب «گزیده مقالات اساسی کایه دو سینما» فقط مطالعه مجموعه نقدها و گفتوگوهای منتشر شده در کایه نیست، بلکه مثل سرک کشیدن پنهانی به دست نوشتههای خط خورده و چرک نویس و دزدکی گوش دادن به بحثهای جمعی و جنجالی بچههای کایه است که مهمترین میراثشان عشق ورزیدن به سینما در دل نوشتن درباره آن بود. مگر نه اینکه تروفوی محبوبمان گفته بود که «اغلب از من میپرسند که در چه مرحلهای از رابطه عاشقانهام با سینما، کشش به سوی نوشتن نقد فیلم و یا کارگردانی در من آغاز شد؟ راستش نمیدانم، فقط این را میدانم که میخواستم هرچه بیشتر به فیلمها نزدیک شوم»...
5858