داستان شرکت مخملباف دریک جشنواره آن هم درسرزمین فلسطین اشغالی را حتما شنیده اید. حرف هایی که زده و واکنش های مخالفان و موافقان را هم.احتمالا موضع من هم ناگفته پیداست. چیز خاصی به حرف دوستان هم موضعم ندارم که اضافه کنم جز آن که مواضع اخیرآقای مخملباف را بیش از آن که حاصل عداوت با مسلمانان و یا وطن فروشی بدانم



حاصل بحت و بسیط بودن ایشان می دانم. حرف سیاسی و ایدئولوژیک نمی زنم. من همان قدر "عروسی خوبان" را سطحی و نازل می دانم که "فریاد مورچه ها" را. آن هایی را که برای عروسی خوبان غش و ضعف می روند و فکر می کنند آرمان خواه و عدالت طلبند همان قدر بحت و بسیط می دانم که آقای مخملباف را. آن ها روی دیگر سکه امروز مخملبافند و اگر قرار بشود روزی از آرمان خواهی شان دست بکشند به همین جایی می رسند که آقای مخملباف امروز رسیده است. ابایی ندارم از آن که این دوستان به ظاهر عدالت طلب را با محسن مخملباف به ظاهر دموکرات سروته یک کرباس بدانم. در این باره پیشترها چیزهایی نوشته ام و اگر فرصتی فراخ تر پیش آید بدم نمی آید به تفصیل در این باره سخن بگویم اما اجمال سخن همانی است که عرض کردم. وشاید بد نباشد به این نکته هم اشاره کنم که آقای مخملباف دربی بی سی فارسی در توجیه حضور دراسرائیل و فیلمی که ساخته حرف هایی زد که جالب بود. در میان آن حرف های جالب، نکته ای که برای من جالب تر بود و گمان می کنم موید سخنی که عرض کردم این بود که: "مشکل که با جنگ و دعوا حل نمی شود، ما هنرمندان باید به جای این حرف ها تعصب را کنار بگذاریم و به جای دامن زدن به اختلافات مذهبی که شصت سال پیش باعث چنین مشکلاتی شده به بچه های فلسطینی و اسرائیلی و ایرانی بگوییم با هم دوست باشید و بازی کنید و لذت ببرید". واقعا نمی دانم چه بگویم. کدام شیر پاک خورده ای گفته اختلافات مذهبی باعث شده شصت سال پیش چنین مشکلی پیش بیاید؟ این است که می گویم مخملباف نه دشمن اسلام است و نه وطن فروش، چون برای عداوت و خیانت هم آدمیزاد باید دست کم اندکی هوش و معلومات سیاسی داشته باشد. بعد هم مگر این راه حل بدیع که به بچه ها بگوییم دوست باشید به ذهن هیچ نابغه دیگری نمی رسید و نمی رسد؟ واقعا مشگل به همین سادگی است؟ ای کاش مناسبت جهان پلشتی که ما درآن زندگی می کنیم به همین سادگی بود. من نمی گویم کلید همه مشکلات در دست سیاستمداران است.  سیاستمداری که دانسته یا ندانسته فاجعه"هولوکاست" را انکار می کند گزک به دست شهرک سازان صهیونیست می دهد تا بیش از پیش برفلسطینیان ستم روا دارند و به بهانه ظلمی که هیتلرآلمانی کرده، گردن ساکنان نوارغزه و کرانه باختری را بزنند. سیاستمداری از این دست نه تنها گرهی از کار فروبسته کسی نمی گشاید که مدام بر مصیبت های مصیبت زدگان می افزاید. اما قرارنیست حالا که اهل سیاست نمی توانند گره از کار فروبسته ما بگشایند دیگرانی پیداشوند و به اسم هنر و هنرمند حرف های سطحی و رمانتیک تحویل خلق الله دهند. ای کاش مناسبات جهان همان قدر که آقای مخملباف می گوید ساده بود تا همه اختلاف ها با بوس و ماچ و گل سرخ و این حرف ها حل شود. اما متاسفانه این گونه نیست. هیچ وقت هم نبوده. کار هنر و هنرمند حقیقی هم برپایی مجالس آشتی کنان و بنگاه شادمانی نبوده. هنرمند اگر هنرمند باشد با هنرش- و نه با خطابه و وعظ - جهانی را بنا می نهد که اصل و اساس آن را "مهر" تشکیل می دهد. اما برای ساختن چنین جهانی ساکنان آن جهان نیز باید از جنس دیگری باشند:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
بله، ما به هنرمندانی نیاز داریم که جان و جهان مردم این عصر را از بنیاد دیگرگون کنند اما چنین هنرمندانی هرکه باشند بدون شک بحت و بسیط نیستند.