طی هفته جاری، پاره‌ای موضوعات سیاسی بین‌المللی مربوط به ایران مجدداً برسر زبانها افتاد، اما به دلیل تحولات داخلی ونیز شرایط منطقه‌ای وجهانی مورد توجه چندانی قرار نگرفت. از سخنان جک استراو گرفته تا موضع‌گیری تند نماینده دبیرکل سازمان ملل علیه گروهک تروریستی مجاهدین در عراق ودر اتفاقی بسیار مهم نامه 130عضو دمکرات و جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا به آقای اوباما.

هفته گذشته چند خبر مهم سیاسی مربوط به ایران منشتر شد که اکثر آنها در لابه لای پاره‌ای اخبار داخلی و نیز تحولات منطقه‌ای کمتر مورد توجه قرار گرفت. مجموع این چند خبر نشان می‌دهد موضوع روابط ایران با غرب(اروپا و ایالات متحده) در آستانه تحولی خاص  و کم نظیر قرار گرفته است. شاید این همان چیزی باشدکه از آن به عنوان ایجاد روزنه در دیوار بی اعتمادی یاد و انتظارش کشیده میشد.
عرصه دیپلماسی،‌فضای تعارف و مجامله  یا تاخیر اندازی در بدست آوردن منافع نیست.اما بی‌رحمانه عرصه ایست که برای حصول موفقیت فرصت  فرصت  مورد نیاز و ابدی و تضمین شده در اختیار هیچیک از طرفین قرار نمیدهند.به نظر میرسد ایران واروپا وایالات متحده  به صورت سه جانبه ومشترک در آستانه یکی از این فرصت های مهم قرار گرفته اند.
نامه بسیار مهم تعدادی از نخبگان، ‌اندیشمندان و اعضای کنگره آمریکا به آقای اوباما در ابتدای هفته همچنین موضع‌گیریهای حساب شده و‌ دیپلماتیک هیگ وزیر خارجه بریتانیاوقبل از آن سخنان مهم جک استراو وزیر خارجه پیشین انگلستان و علاقه‌مندی او برای سفر به ایران واعلام نظر های مشورتی برای حل و فصل مناقشات ایران و غرب خصوصاً برسر موضوع هسته‌ای (بیان چنین مطالبی در این شرایط بسیار مهم است) ، اعلام آمادگی  خانم اشتون برای آغاز گفتگو های جدی وسازنده با تیم جدید هسته‌ای ایران ، دراظهاراتی بسیار مهم موضع گیری بسیار تند و منطقی مارتین کوپلر نماینده دبیرکل سازمان ملل علیه گروهک تروریستی مجاهدین خلق  و در نامه یابهتر است گفته شود بیانیه بسیار با اهمیت از سوى 130عضو دمکرات و جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا به آقای اوباما در خصوص استفاده از فرصت پیش آمده در ایران ،همگی حکایت از آن دارد غرب هم آماده ایجاد تحولی جدید ومعنا دار والبته اصولی در قبال ایران و قرار گرفتن در مسیر توجه به خواست های تهران است (امیدوارم )هم متقابلا خواست ها ىخود را از ایران مطالبه کند.
در چنین فضایی،اهمیت چه کسی باید گام نخست و اول را بردارد؟فعلا مسئله درجه دومی است.‌مهم نوع نگاه  در استانه تغییر و کم شدن غبار بدببینی و بی اعتمادی عمیق در اتمسفر حاکم بر روابط دو جانبه ایران و غرب است. در نقطه مقابل واکنش مثبت وزارت امور خارجه در قبال سخنان آقایان هیگ واستراو،  (کاری بسیار مناسب ومنطقی) حکایت از وجود نوعی خوش بینی آتی و امیدواری  در کارخانه دیپلماسی ایران برای راه اندازی خط تولید محصولات جدید وباکفییت در سیاست خارجی همزمان با به قدرت رسیدن اقای روحانی است.

کسانی که با ساختار حاکمیتی و رفتاری دولت‌های غربی آشنایی دارند به خوبی می‌دانند، اعلام مواضع یا بیان سخنان ویژه و هرگونه موضع‌گیری در شرایط خاص بدون ارزیابی تبعات واثرات اتی ان صورت نمی گیرد مگر اینکه دروضعیتی ویژه وبا هدفی خاص بخواهند پیامی روشن با هدفی از روشنتر از سوی خود یا ازطریق مجامع  بین یالمللی به طرف مقابل ارسال کنند .
نهادهای بسیار مهمی مانند سازمان ملل ، شورای امینت، شورای حکام آژانس هسته‌ای، بدون دریافت علائم و پالس‌های سبز، زرد یا قرمز از دولت‌های اروپایی و ایالات متحده، ‌تقریباً هیچگونه موضع‌گیری نمی‌کنند. نمونه های انرا در بسیاری بیانیه های مربوط به ایران دیده ایم. به همین دلیل  فکر می کنم سخنان کوپلر ازطرف شورای امنیت واقای دبیر کل وموضعگیری نمایندگان دمکرات و جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا در شرایط فعلی را باید بسیار بسیار با اهمیت تلقی کرد.
چینش افقی یک باره وهمزمان پنج واقعه نادر سیاسی  موصوف نمی‌تواند‌اتفاقی باشد. حتی محوریابی پاره‌ای اخبار رسانه‌ای غربی نیز نشان می‌دهد آن فضایی که نیرویی اعتدال‌گرا،منطقی،ارام و معقول مانند آقای روحانی برای ایجاد یک تحول واقعی وپایدار درسیاست خارجی به آن نیاز داشته اگر نه بطور کامل دستکم محدود در حال فراهم شدن است. به ویژه آنکه اقای روحانی اگر نه به صراحت، اما تلویحاً اشاره داشته ریشه اصلی بسیاری از بحران‌ها ،حداقل  بحران های حاد اقتصادی و قطعنامه ها

ناشی از فضایی است که هم اکنون بر مناسبات ایران و غرب وحاکم شده است. مسائل هسته‌ای  هم از این قاعده کلی مستثنی نبوده.

البته مسائل ایران و غرب و به ویژه تهران واشنگتن به آن سادگی که تصور می‌شودبا یک لبخند و ابراز امیدواری، حل و فصل نخواهد شد . اگر این امری طبیعی است وهیچکس انتظار آنراندارد.ملاحظات  منافعی و امنیتی ایران چه در حوزه سیاست خارجی و چه در خصوص امور هسته‌ای به گونه‌ای نیستند که قابل معامله باشند،اما نحوه چید مان او لویتها وپیگیری آنها همان فن بی بدل دیپلماسی است که ازاین به بعد در وجود دیپلمات کارکشته ای چون روحانی وتیم حرفه ای تمام عیارش بایدجستجو کرد تصور میکنم  طرف غربی با توجه به شرایط و فرصت ارزشمند کنونی و مشاهده اولین خروجی هااز مسیر عقلانیت کاربردی، به این درک رسیده می‌تواند با ایجاد تغییرات و جابجایی هایی در اولویت‌های مطالبات خود و نیز انتظار مشابهی که از تهران دارد، مسیر در بن‌بست مانده کنونی را باز کند. این قدم بلندی است.
دول اروپایی که نسبت به ایالات متحده نشان داده‌اند قابلیت بالقوه‌تری در مخالفت  بااسرائیل دارند، حال که تا حدودی فضا در ایالات متحده مستعدتر به نظر می رسد(امیدوارم)‌ ضروری است  مشورت‌های کاربردی‌تری را برای شروع مذاکرات فراگیروبسیار مهم 1+5 در اختیار مقامات کاخ سفید قرار دهند. تقریباً از جنس همان دیدگاهها و مشورت‌های جک استراو .اگر چه این دیدگاهها از جامعیت گسترده ای برخوردار نبود ولی برای شرایط فعلی مناسب و کار گشا ست. در واقع اروپا موضوع را به صراحت برای ایلات متحده روشن کند که فرصت به دست آمده برای انجام یک توافق دوطرفه و متوازن و معقول  کاملا  آماده است . فرصتی که نباید ازدست رود.
قبول دارم مسیر مذاکره و حصول توافق اولیه بسیار پیچیده و سخت است، چه رسد به مسائل اساسی‌تر بعدی.اما نباید خود را در دام ساده انگاری هاو بد بینیها   انداخت. این مشکل می بایست روزی حل شود و خواهد شد. چه بهتر امروز که همه ضرورت آنرا حس میکنند. 
زمینه کار و حسن نیتی که طرفین به آن نیازدارند، از سوی تهران به خوبی بیان و از طرف مقابل نیز مشاهده میشود. باید از آن فرصت استفاده کرد.