سرانجام فاجعهای که همه از احتمال وقوع آن در سوریه جنگزده هراس داشتند، رخ داد؛ حداقل 1300 نفر که شمار بالایی از آنان کودکان و زنان و مردان غیر نظامی بودند بر اثر شلیک گلولههای شیمیایی کشته شدند.
هنوز هیچ طرفی از جنگخانگی سوریه مسئولیت این حمله جنایتکارانه را برعهده نگرفته است ولی بههرحال یکی از طرفهای منازعه مسئول این کشتار غیر انسانی است؛ کشتاری که در دو سالگذشته بیش از این تعداد را بلعیده است. تفاوت ماجرا در این است که نفس استفاده از سلاح شیمیایی افکارعمومی جهان را بار دیگر متوجه بحرانی کرد که رفتهرفته خاورمیانه را در کام خود میبرد. این بحران اکنون هزارگره شده است؛ روزگاری نه شبیه امروز، ناآرامیهای سوریه در پیوست اوضاعی بود که در تونس، مصر، لیبی ویمن رخ داد و اگر دولتمردان سوری به درستی به مطالبات مردم معترض پاسخ میدادند هرگز حتی شاهد تغییرات تا سطح آنچه در این کشورها تجربه شد نبودیم، اما گفتی فرایند تحولات بهگونهای رقم خورد تا امروز سوریه به بحرانی هزارتو _ نه تنها برای نظام سیاسی حاکم براین کشور و نیز مخالفان بلکه منطقه و جامعهجهانی _ تبدیل شود.
مدتهاست نیروهای خارج از کنترل ابتکار عمل را در جنگ داخلی سوریه به دست دارند وبا بهرهمندی از اوضاع درهم ریخته، دیگر بازیگران را به دنبال خود میکشند. قدرتهای جهانی و سازمانملل در پی حملات شیمیایی به عبور از خطوط قرمز اشاره میکنند اما هنوز ارزیابی معلومی از پیامد یک اقدام نظامی _ حتی محدود _ ندارند. اقدام نظامی میتواند به سرعت منطقه را وارد مرحله تازهای از ناآرامیها کند که برندگان آن همان نیروهای غیرقابل کنترل هستند. برای قدرتهای جهانی، دولت بشار اسد تنها بخشی از مشکل است اما مشکل بزرگتر احتمال رها شدن ظرفیتی است که بیثباتی را تا بیرون از مرزهای خاورمیانه گسترش میدهد. ناظران آگاه به درستی هشدار میدهند که ماجراجویی نظامی چارهکار نیست بلکه مختصات جاری در بحران سوریه با همپوشانی آن با وضعی که اکنون مصر، لیبی، عراق، افغانستان، پاکستان، تونس و حتی لبنان دارد، تنها بر عمق بحران می افزاید.
مداخله همه طرفهای درگیر و ذینفع در بحران سوریه به مثابه مسئولیتی جهانی است که لازم است آنان نه بهعنوان بخشی از مسئله بلکه شریکی در پیدا شدن راه حل، وارد عمل شوند. اقدام نظامی راه حل جنگ در پی جنگ است نه بیشتر و در صورت موفقیت تنها جای دو طرف منازعه را تغییر میدهد واین هرگز به معنای راهحل نیست.
چندپارگی سوریه نخستین پیامد شوم چنین اقدامی است و همان وضعی خواهد بود که اکنون تمامیت ارضی کشورهای ناآرام منطقه را تهدید میکند.
ورود جامعه جهانی به بحران سوریه و شناسایی و تنبیه عاملان جنایت اخیر باید همه سویه باشد؛ نظام سیاسی حاکم؛ نیروهای مخالف و از همه مهمتر دولتهایی که پشتیبانی مالی و نظامی استمرار جنگخانگی و نیز نیروهای خارج از کنترل در سوریه را برعهده دارند.
آنچه معلوم است خاورمیانه اکنون درحالگذار از نظم گذشته به وضعی تازه است؛ وضعیکه شوربختانه با سزارین خونین همراه شده است. این تغییر بهنظر اجتنابناپذیر مینماید ولی شکل و هزینه آن هم برای مردم منطقه و هم جامعه جهانی اهمیت حیاتی دارد. جامعهجهانی نمیتواند خود را از تبعات خشونتهای جاری مصون کند. مردم خاورمیانه نیز باید هشیارانه مراقب باشند که دکترین نظم جدید بر اساس بینظمی کنونی مطابق با آنچه بیگانگان میخواهند کیان کشورهای آنان را با خطر از همپاشی و کوچک شدن کشورها بر اساس اقوام و مذاهب رقیب همراه کرده است.
اوضاع سوریه فلاکتبار و هشدار دهنده است و تصویری را نشان میدهد که براثر ماجراجویی نظامی تازه قادر است همه منطقه را درگیر خود کند.