سعید صادقی می‌گوید وقتی به عکس‌های جنگی‌اش نگاه می‌کند، فکر می‌کند به دنیایی دیگر خیره شده است.

سعید صادقی: انگار یک دنیای دیگر است؛ از فضای حاکم بر مناطق جنگی گرفته تا آدم‌هایی که در یک عالم دیگر سیر می‌کنند.

وقتی پس از سه دهه بار دیگر این عکس‌ها را مرور می‌کنم، یک حس دوگانه به من دست می‌دهد. از یک طرف هوای آن روزها به سرم می‌زند و از یک سو خودم را بسیار دور از آن حال و هوا می یایم.نشست و برخاست با دوستان قدیمی جنگ و گپ زدن با آنان، تسکینی است بر این حس دوگانه که جان آدمی را می‌فشرد و انسان را بی تاب می‌سازد.

چندی است با کمک خبرگزاری خبرآنلاین، در حال انتشار عکس‌های دوران جنگ هستم تا چهره های ثبت شده در آن‌ها را بیایم. در این راه می‌خواهم یاری‌مان کنید و اگر اطلاعاتی در باره عکس‌های زیر دارید، با ما در میان بگذارید.

آنان که سبک بال می رفتند
اعزام به جبهه، سخت‌ترین سفری بود که در دهه 60 می‌شد در پیش گرفت. با این حال جوانانی که کوله بار این سفر پر خطر را می‌بستند، بسیار سبک بال پر می‌کشیدند. آنان هر چه از دنیا داشتند، پشت سر خود جا می‌گذاشتند و راهی می‌شدند. این سبک بالی علاوه بر توشه ای که همراه می‌بردند، در چهره های آنان هم دیده می‌شد. داوطلبان جنگ ساک کوچکی به دست می‌گرفتند، پاشنه کتانی‌ها را می‌کشیدند و با رویی گشاده و لبی خندان از میان مردمی که برایشان اسپند دود می‌کردند، می‌گذشتند.

عکس شماره یک 

این عکس را یک صبح آبان 63 در جاده آرامگاه تهران نزدیک نازی آباد گرفتم. امروز که به این تصویر نگاه می‌کنم، از خودم می‌پرسم جوانان دهه 60 چرا جور دیگری به دنیا نگاه می‌کردند؟

آرامشی باور نکردنی

نیمه های اردیبهشت 1361، عملیات بیت‌المقدس به اوج خود رسیده بود. نیروهای ما در نبردهایی خونین، وجب به وجب خاک کشورمان را آزاد می‌کردند تا خود را به نقطه صفر مرزی برسانند. 

عکس شماره دو

فکر می‌کنم 18 یا 19 اردیبهشت بود که پس از چند هفته درگیری سخت، نیروهای ایرانی با فتح مناطق نزدیک شلمچه، کلید آزاد سازی خرمشهر را به دست آوردند. آن روز بعد از ظهر در حالی که در مناطق تازه آزاد شده گشت می‌زدم، با این جوان زخمی روبرو شدم. صلابت، آرامش و اطمینانی که در چهره این رزمنده موج می‌زد، من را تحت تأثیر قرار داد. بعد از سلامی که با پاسخ گرم او روبرو شد، دوربین را به سمتش گرفتم و دو سه عکس انداختم. نا خود آگاه کادری را بستم که او در پیش زمینه‌اش قرار داشت، ادوات منهدم شده توپخانه عراقی‌ها پشت سرش و پس زمینه نخل‌ها افراشته در انتها.

صبحی که همه چیز خوب بود
روز دوم عملیات بدر بود. نیروهای ما به خوبی پیشروی کرده و تا عمق مواضع عراقی‌ها نفوذ کرده بودند. دشمن هنوز به خود نیامده بود و پاتک های سنگینش را شروع نکرده بود. تنها راه ارتباطی ما با عقبه، گذشتن از هور با قایق بود.آن صبح اسفند 1363، همه چیز به نظر خوب می‌آمد؛ به خاطر ابری بودن هوا، پرواز بمب افکن‌های عراقی کم شده بود و توپخانه دشمن هم هنوز در مواضع جدید مستقر نشده و آتشباری‌اش را شروع نکرده بود.

عکس شماره سه 

این عکس را زمانی گرفتم که خط عراقی‌ها شب قبلش شکسته شده بود و نیروهای تازه نفس داشتند جای یگان‌های عمل کننده را می‌گرفتند. هیچ کدام از ما نمی‌دانستیم روزهای سختی را پیش رو خواهیم داشت، چرا که خیلی زود عراقی‌ها تمام نیروهای خود را جمع کردند و برای باز پس گیری مناطق از دست داده دست به حمله زدند. دو هفته بعد، همه اش جنگ و خون بود.

کاربران محترمی که از نام و نشانی رزمندگان این عکس‌ها اطلاعاتی در دست دارند، از دو راه زیر می‌توانند ما را آگاه سازند:

1-اطلاعات خود را با قید نام، آدرس و شماره تلفن تماس، در بخش نظرات خبرها درج کنند. اطلاعات شخصی این دوستان نزد ما محفوظ خواهد ماند.

2-با شماره تلفن‌های 64 - 88939560 داخلی 213 و 214 تماس بگیرند.

58245

منبع: خبرآنلاین