این روزها بحث واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی نسبت به مسائل روز بسیار مطرح می‌شود.

یکی از تازه‌ترین اتفاق‌هایی که در این زمینه افتاده، واکنشی است که کاربران شبکه فیس‌بوک در صفحه شخصی "مسی" انجام داده‌اند. حرکات ناشایست، الفاظ نامناسب و کارهایی که از سوی بعضی از کاربران ایرانی در صفحه این بازیکن مطرح فوتبال انجام شده جای تحلیل‌های اجتماعی زیادی دارد.

این قضیه از چند جهت جای تامل دارد. یکی از این موارد این است که گفته می‌شود بسیاری از کاربران اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، فرهنگ استفاده از این فضاها را ندارند، شخصیت اجتماعی‌شان شکل نگرفته، نیاز به اقدامات روان‌شناسی دارند و ... اما مساله اینجاست که این افراد چقدر متهم و مقصرند؟ این که در فضایی رشد پیدا کرده‌اند که آموزش‌های لازم در این زمینه به آنها داده نشده دلیل این نمی‌شود که آنها را مقصر بدانیم. درست است که هرکس مسئول رفتار خودش است اما این را هم باید در نظر گرفت که در رسانه‌های ما، در صداوسیما، در مدارس و در خانواده‌ها چه میزان درباره فضاهای مجازی، کاربردشان، نحوه استفاده از آنها، ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها و فرصت‌سازی در این فضاها حرف زده شده است؟ وقتی این آموزش‌ها داده نشده، نباید هم توقع داشته باشیم که چنین کارهایی صورت نگیرد.

موضوع دیگری که وجود دارد این است که گفته می‌شود اصلا چرا ایرانی‌ها بیشتر از مردم بسیاری از کشورها به اینترنت و فضاهایی مانند فیس‌بوک، توییتر و ... علاقه نشان می‌دهند و در این محیط‌ها وقت می‌گذرانند. پاسخ این سوال روشن است و آن این که در فضای بیرون با محدودیت‌های زیادی مواجهند که آنها را پشت کامپیوترهایشان می‌نشاند. وقتی یک جوان و نوجوان برای تخلیه هیجانی خودش امکانی در فضای بیرون نداشته باشد، هزینه تئاتر و سینما و باشگاه ورزشی و حتی خرید کتاب برایش مساله باشد و درآمد خود یا خانواده‌اش فقط صرف نیازهای اولیه زندگی‌اش شود، دیگر چه توقعی از او هست که ننشیند و چشم ندوزد به صفحه مانیتور تا وقتش را پر کند؟

یک نکته مهم دیگر در رو آوردن افراد به این شبکه‌ها بحث ارتباطات است. وقتی افراد در فضای بیرون فرصتی برای ارتباط گرفتن با یکدیگر نداشته باشند، وقتی دختران و پسران در فضاهای دانشگاهی از یکدیگر جدا باشند و فرصتی برای شناخت یکدیگر نداشته باشند، وقتی محیط‌های سالمی در بیرون از اینترنت وجود نداشته باشد که افراد در آنجا تبادلات فرهنگی، اجتماعی و فکری داشته باشند، ناچار به سمت عضویت در این شبکه‌ها می‌روند تا بتوانند با آزادی بیشتری حرف زده و حرف‌های دیگران را بشنوند. تمام اینها در حالی است که معمولا در کشورهای دیگر، اینترنت، شبکه‌ها و سایت‌های مجازی غالبا برای تحقیقات علمی و ارتباط گیری مثبت با بازارهای جهانی و کسب تازه‌ترین اخبار و اطلاعات استفاده می‌شود. اما در اینجا می‌بینیم که حتی بعضی از استادهای دانشگاهی نحوه صحیح استفاده از آن را نمی‌دانند و تنها کاربردی که اینترنت برایشان دارد چت کردن و ایمیل فرستادن و گرفتن است.

از سوی دیگر این که تصور می‌شود با فیلتر کردن می‌توان جلوی استفاده‌های نادرست از این شبکه‌ها را گرفت‌، تفکری است که ناکارآمدی آن نیازی به توضیح ندارد. امروزه فیلترشکن‌ها به راحتی آب خوردن در دسترس همه قرار دارد و می‌بینیم که حتی کودکان و نوجوانان هم پابه‌پای جوانان و بزرگترها به این امکانات دسترسی پیدا کرده‌اند و حتی در بعضی از موارد گوی سبقت را در استفاده از تکنولوژی‌های جدید از پدر و مادرشان ربوده‌اند.

با توجه به تمام این موارد، این سوال از کارشناسان و دست‌اندرکاران باقی می‌ماند که به جای محدودیت‌های ناکارآمد، زمان آموزش و فرهنگ‌سازی برای استفاده صحیح از فناوری‌های نو نرسیده است؟

منبع: خبرآنلاین