بعضی ها جواب زنگ ها را نمی‌دهند ولی هستند چون لااقل، اس.ام.اس. می‌دهند. بعضی ها فکر نمی‌کنند ولی هستند. بعضی ها درباره ی همه چی نظر می‌دهند حتی انرژی هسته‌ای! البته نگارنده هنوز در این باره اظهارنظر نکرده‌است!
خلاصه! بعضی ها یه‌جورایی فکر می‌کنند؛
من فکر نمی‌کنم؛ پس هستم!
من، خواستگار کارخانه‌دار داشتم؛ پس خوشگلم!
من، خارج به دنیا آمدم؛ پس زبان خارجی بلدم!
من، دل به خواستگار جوان بستم؛ پس جوان هستم!
من، خونه‌ی پدری‌ام بالای شهر است؛ پس مهریه‌ام بالاست!
من، دانشگاه می‌روم؛ پس دانشگاهی‌ام!
من، ترم آخر دانشگاه هستم؛ پس خواستگارم باید دانش‌آموخته باشد!
من، اس.ام.اس. می‌دهم؛ پس هستم!
من، شش سال پس از لیسانس، در خانه بودم؛ پس دکترای خانه‌داری دارم!
من، راهنمای دانشجویان دوره دکتری‌ام ؛ پس استاد هستم!
من، با پسرهمسایه‌ی برادرشوهر دختردایی نوه‌ی دختری خواهرزاده‌ی خدابیامرززن متوفای وزیر ردصلاحیت شده‌ی دوراول رییس جمهوری اسبق، اونموقعی که کنکور یک مرحله‌ای بود و آخرشم قبول نشدم، توی یک مدرسه کنکور دادیم؛ پس الآن با هیئت دولت رفیق فابریک‌ام!
من، عضو فعال هسته‌ی مرکزی گزینش دانشگاه هستم؛ پس درمورد موضوع انرژی هسته‌ای صاحبنظرم!