* اگر منظور از حزب فراگیر، این است که بخش عمدهای از جامعه را در برگیرد و مورد وثوق مردم باشد، شاید ضرری نداشته باشد. اما اگر بهمعنای این باشد که تنها در کشور یک حزب وجود داشته باشد؛ این با منطق نظام حزبی در تضاد است.
* در نظام حزبی شهروندان با اتکا به آرا و افکار خود دراحزاب عضو شده و به فعالیت میپردازند. باید گفت که در نظام حزبی استقلال رای خیلی مهم است. اگر بخواهیم جنبه آموزشی به این موضوع دهیم، طبعا ما نیاز داریم از دوره دبستان شروع کرده و تا آخر راهنمایی دانشآموزان را بهسوی شخصیت مستقل، فکور، اهل مطالعه، گفتوگو و یادگیری سوق دهیم. باید دانست سقف آموزش عقلانیتی که تصمیمگیری فرد را مبتنی بر فکر، منطق و مطالعه نماید؛ حدود 13-12 سالگی است. بهنظر میرسد بعد از این سن، شخص براساس عادات انباشتهشده زندگی میکند.
* اگر شما تاریخ 60 سال اخیر فرانسه را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد تقریبا تمام روسایجمهور، نخستوزیران و اعضای کابینهها در فرانسه از دو دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند و عموما حقوقدان هستند یا تحصیلاتشان با علوم سیاسی یا اقتصاد مرتبط است. این نشان میدهدکه فرهنگ مشترک استنباطی میان افراد درآن جامعه وجود دارد. یعنی وقتی از واژهها، اندیشهها و راهبردها صحبت میکنند دارای یک فرهنگ مشترک هستند. در کشور ما حوزه سیاست بهندرت حوزه تخصصی بوده است. چون افرادی که وارد حوزه سیاست میشوند، بعضا کسانی هستند که آشنای یکدیگر محسوب میشوند. باید اذعان کرد که ما در ایران از مرحله آشنایی به مرحله کار ویژهای حرکت نکردیم.
* با اینکه ما ایرانیان در هنر، معماری، مهندسی، پزشکی، ادبیات، فلسفه و متون دینی جزو کشورهای برتر دنیا هستیم اما در مدیریت، کار جمعی و مدیریت سیاسی ضعیف محسوب میشویم. برای همین است که تاریخ سیاسی ما ایرانیان تاریخ فراز و نشیبهاست و بهعبارتی تاریخ ایران حالت سینوسی دارد.
* شاید بتوان گفت 5000 هزار نفر درحوزه سیاست ایران فعالیت میکنند. یکی از ویژگیهای سیاست در ایران و کار اجرایی در کشور ما انبوه جلسات است. تعاریف طیف وسیعی از موضوعات و موارد مختلف در ایران بسیار متفاوت و بعضا متعارض است. تلقی افراد از رشد اقتصادی، فرهنگ عمومی، ثبات اجتماعی، ماهیت نظام بینالمللی در بسیاری از مواقع روبهروی هم هستند. ما با مطالعه، دقت، اتخاذ روشهای علمی و نظرات کارشناسی در نهایت باید به جمعبندی برسیم که بهطور مثال این نظام بینالمللی درحال فروپاشی است یا در یک دوره افت اما تکاملی است. اینها مباحث بسیار سخت و پیچیدهای هستند که معمولا افراد متخصص، توان و ظرفیت ارزیابی آنها را دارند. یکی از دغدغههای من نسبت به مسائل در ربع قرن گذشته این بوده که مسائل اعم از اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی را یکجا ببینیم و صرفا، بخشی بدان مسائل نگاه نکنیم. کشور باید به یک استراتژی کلان مجهز باشد. برای رسیدن به این استراتژی ما محتاج نزدیک کردن تعاریف، دیدگاهها، تلقیات و مفاهیم به یکدیگر هستیم.
*معتقدم این بحث هنوز تحقق پیدا نکرده است. باید دانست که هر کدام از ما یک سیستم پردازشی داریم که ممکن است در معرض دادههای مشترک قرار گیرد. اما سیستمهای ارزیابی ما هم بسیار با دیگران متفاوت است، طبیعی است که خروجیهای این سیستمها باهم متضاد باشند. ما ایرانیها نیاز داریم تا با نظامهای ارزیابی و پردازشی مشترک به راهبردها و خروجیهای مشترک دست پیدا کنیم. یکی از مهمترین تحولاتی که لازم است برای ظهور عقلانیت سیاسی و فرهنگ عقلانی صورت پذیرد، آموزش من و دیگران است که تفاوتهای فکری یکدیگر را بپذیریم. باید دانست که کار فکری، اصولی دارد. ما میخواهیم رانندگی بیاموزیم، مراحلی را طی میکنیم تا مجوزی را به ما میدهند تا حق رانندگی پیدا کنیم. در کار فکری، مراحل تسلسلی قابلتوجهی وجود دارد. اول مجهز شدن به دانش است.
* در دنیای امروز، عموما با سطح دانش، مهارت، تسلط تحلیلی، توان تصمیمگیری و احاطه فرد به زبان خارجی کار دارند. بقیه ویژگیها حوزه فردی و خصوصی محسوب میشوند. جهان، جهان مهارت است. به همین دلیل، هزاران ایرانی متخصص و کارشناس در دهها کشور مشغول کار هستند زیرا ایرانی بودن آنها و ملیتشان موضوع شخصی آنان محسوب میشود و بالطبع تخصص آنها برای دانشگاهها، موسسات، کارخانهها و شرکتها اهمیت دارد. مساله دوم در کار فکری، آمادگی برای پذیرفتن دیدگاههای مختلف است، به این معنا که هرکس حق دارد فکر کند، اظهار نظر کند و البته تجزیه و تحلیل کند.
* من تاکنون در هفت کشور غربی، آسیایی و عربی تدریس کردهام. تفاوتهای فرهنگی در این کشورها بسیار برای من جذاب بوده است. به درجهای که کشور پیشرفتهتر است، سوالات بیشتری از سوی شهروندان پرسیده میشود. هر گاه دانش کمتر است، سوال هم کمتر است.
* در متونی که طی 25 سال گذشته تولید شده هیچگاه مدل غربی را برای توسعه ایران مناسب ندانستهام.
* معتقدم که توسعه سیاسی اولویت اصلی ایران نیست. مهمترین مساله در ایران، افزایش سطح کارآمدی است. بایدهوای تهران سالمسازی شود، نرخ رشد اقتصادی افزایش یابد، قدرت خرید مردم افزایش یابد، نرخ تورم یکرقمی شود، آینده شغلی جوانان بهتر دیده شود، احترام گذرنامه ایرانی افزایش یابد و آرامش در زندگی مردم ایران حکمفرما شود. شما این لیست را تبدیل به یک لیست 100 موردی بنمایید. مسائل ما حل مشکلات مردم است و اولویت، منافع ملی و مصالح مردم ایران است.
/27212