اصفهان یکی از شهرهای پر امامزاده است. در میان اینها گاهی اسم های جالب هم وجود دارد و گاهی هم امامزاده هایی وجود دارد که مربوط به زنان است. البته به اندازه شمال نیست، اما بد هم نیست. مهم این است که اصفهانی ها که به ... شهرت دارند و همه این ها خلاف است، در اینجا خیلی خرج می کنند. مردمی واقعا امامزاده دوست و علاقمند.

گاهی فکر می کنم بهتر است نسخه های خطی قدیمی را مرور کنم شاید نکته تاریخی تازه ای در آنها بیابم و آن را با یک گزارش بنویسم و یا در وبلاگم بگذارم یا به تدریج مقاله اش کنم. اما این بار تصمیم گرفتم یک تکه از گزارشی که گاه گاه روزانه برای خودم می نویسم، اینجا بگذارم. کسی چه می داند شاید این دفتر  هم از بین رفت و پیدا نشد، مثل هزاران هزار نسخه خطی که از بین رفته است. همین مقدار هم از این دفتر گم شده بماند برای صدها سال دیگر خوب است.

صبح پنج شنبه 26 دی ماه 1392 عازم اصفهان شدم. حوالی ده رسیدم. خاله ربابم که 83 سال داشت، دو سه روز است مرحوم شده است. برای عرض تسلیت مستقیم به خانه پسر ایشان رفتم. از آنجا سر مزار رفتیم. مزار خاله، در امامزاده شاه خیادان است که سالهاست به نام امامزاده باقر بن موسی الکاظم معروف شده است. قدیم بنای کهنه ای داشت. یادم هست مادرم در روز معینی شاید 28 صفر در آنجا آش می پخت. چیزی به نام کاچی که اصفهانی ها می گویند کاچی بعضی [بهتر از]  هیچی. یک مطبخی پشت امامزاده بود که از بس در آن هیزم روشن کرده و آش پخته بودند سیاه سیاه شده بود، مثل مطبخ خانه خودمان. اما حالا خیلی با شکوه شده است. بنای زیبایی روی آن ساخته اند، عمدتا از کمکهای مردمی و گرفتن پول قبر. فروش یک قبر در داخل، یعنی جایی که سقف دارد و اطراف ضریح است، بسیار بالاست. نزدیک ضریح، 200 میلیون تومان یعنی حدود هفتاد هزار دلار. اندکی بیرون آنجا بیست میلیون و بیشتر. حتی در فضای باز بیرون که اطراف همه زمین کشاورزی است قبرها تا ده میلیون فروخته می شود. ابتدا که میت را می آوردند، اگر کسی قبر ندارد، چک صد میلیونی می گیرند. اوقاف سودبر این قضایاست و این اوضاع را جدی می گیرد. این درآمد در تهران بکار می آید و یادمان هست هشت و نه سال قبل تا حدود پنج سال پیش پولهای اوقاف فواید سیاسی هم داشت. داخل حرم امامزاده باقر را هم بسیار شیک کرده اند. مردم محل ما که از دفن شدن در باغ رضوان خوششان نمی آید از این طرح استقبال می کنند.



ظهر را خدمت دوستم حاج حسن آقا ... رفتم. دوست دیگر آقای س... هم آمد. تا حوالی ساعت چهار با هم بودیم. بحث مفصلی در باره امامزاده شاه کرم نزدیک فرودگاه شد. خانواده رجالی ها که از پولدارهای اصفهان هستند آنجا را ساخته اند. [بخشی از رجالی ها مقلد آیت الله سیستانی و بخشی مرید شیرازیها هستند]. سالها قبل یکی از اینها از مقبره کوچکی که در اینجا بوده حاجت گرفته. سپس عهد کرده آنجا را بسازد. سالها قبل روز اربعین مرحوم آقای سید حجت .. را برای نماز ظهر اربعین آنجا می بردند. گفتند مرحوم آقای سید حسن امامی هم هوادار ساختن بود و گویا تا آخر هم دفاع کرد. بعد آقا سید محمد باقر ... که دستی هم در پیش گویی و دادن وعده ظهور دارند، جزوه ای نوشت که امام رضا فرزند دیگری غیر از امام جواد هم داشته و می تواند همین باشد. برادرش آقا سید محمد علی... هم اصرار داشت که این مطلب نادرست است و امام رضا فرزندی به غیر از حضرت جواد نداشته یا اگر داشته دلیلی نداریم اینجا آمده است. دوستی هم از قول یک مأموری که قدیم نگهبان ورودی مسیر فرودگاه اصفهان بوده گفت که اینجا یک اتاقک بود که کشاورزها داخلش می رفتند. من داخلش نرفته بودم اما گویا قبری هم بوده است اما کسی به عنوان امامزاده آنجا رفت و آمد نداشت. یادم به دوستی افتاد که آن نواحی کشاورزی داشت و از اهالی یکی از همان روستاها بود. پرسیدم این چه بود؟ گفت: اینجا مزرعه یا قلعه چه ای بود به اسم شاه کرم. یک اتاقک هم بود. یک قبر گلی هم بود. بیشتر افراد آبیار یا چوپان ها که سردشان می شد آنجا می رفتند و چایی درست می کردند. گاهی هم پیرزن ها می آمدند. حالا زمین های روستای شاه کرم در فرودگاه افتاده و سه چهار نفری رعیت داشت که تک و توک آن اطراف خانه داشتند. البته ما یک شاه کرم دیگر به اسم روستا در رودشت داریم که تاریخی است و بعد از زیار است و در اینترنت هم می شود عکسهایی از آن پیدا کرد. نباید با این شاه کرم مخلوط شود.
[کسی از دوستان هم گفت یک ملا کرم یا شاه کرم از افغانی ها بوده که در جریان حمله به اصفهان، از همین مسیر، در اینجا مرد و محمود افغان که مرید او بود یا مثلا فرمانده بود که مرد،  از روی علاقه ای که به او داشت برای او مزاری ساخت. شاید همین باشد! این فقط یک احتمال است و دلیل بر درستی این تطبیق نداریم مگر چیزی در تواریخ یافت شود].
در حالی که با برخی از دوستان صحبت بود آقای س... گفت دهه هفتاد یک بار منزل حاج آقا حجت ... ایام فاطمیه روضه بود. همین محمد باقر بالای منبر یک مرتبه ساکت شد. گفت قرآن بیاورید. آوردند. استخاره کرد. گفتم می گویم: از اسرار است اما می گویم. امسال حضرت ظهور می کند. شاید گفت 1372 یا همان حوالی مثلا 1373 بود. این آقای آسید محمد باقر ... که کتاب عوالم را هم موسسه امام المهدی او تصحیح کرده از این اسرار زیاد دارد که با پیغام برای مسوولان هم می فرستد. ظاهرا از طریق همین آقا که خواهرش مادر آقای م.... داماد آقای م... است نامه ای هم برای یکی از مسوولان بلند پایه نظام نوشته بود که بخشی از زمینهای پایگاه هشتم شکاری را به متولی امامزاده شاه کرم بفروشند. گویا و گویا بخشی از زمینه های فرودگاه را هم از دولت خریده بودند. باید درستی و نادرستی این خبر را تحقیق کرد.  بیفزایم که در اطراف فرودگاه، روستای هسه هست که میرزا علی هسه ای منبری معروف از اینجاست. آقامهدی پسر ایشان هم تهران در ونک بود که چند سال قبل مرحوم شد و من هم یک دفعه دیدن ایشان رفتم. روستای دینان هم هست، اما دینانی که آقای ابراهیمی دینانی از آنجاست، مربوط به درچه است. به هر حال صبح پنج شنبه که وارد اصفهان شدیم از کنار امام زاده شاه کردم رد شدیم. خیلی خیلی بزرگ است. گفتند یک وقتی یکی از این رجالی ها گفته بود که امامزاده بهانه است، می خواهیم دانشگاه و چه و چه بسازیم. امسال یعنی همین اربعین 92 تراکت های زیادی هم در سطح شهر پخش کرده بودند که اربعین راهپیمایی یک صد هزار نفری از میدان لاله تا امامزاده داشته باشند. اما گویا اداره .... مخالفت کرده و مانع شده بود. این راهپیمایی هم در حال بسط پیدا کردن است و احتمال زیادتر و زیادتر هم خواهد شد.


ایرنا در اربعین سال 91 گزارش کرده بود که تا نیمه روز 128 هزار نفر از مردم اصفهان وارد به این امامزاده شده اند. تا آن وقت، پانزده سال است که اربعین در این مرکز برگزار می شود. خبرنگار ایرنا افزود: اورژانس، آتش نشانی، هلال احمر، پلیس انتظامی و راهور، اداره راه، برق و مخابرات مشارکت و همکاری خوبی در این روز با آستان امامزاده جعفر بن الرضا(ع) دارند. بیفزایم که بر اساس جستجو در گوگل، معلوم می شود تعزیه های مفصلی هم با جمعیت زیاد در آنجا برگزار می شود. قبل از انقلاب به زینبیه رسیدند. آن وقت سرهنگ زاهدی که رئیس اوقاف وقت بود آنجا را آباد کرد که در جریان اخراج ایرانی ها از عراق محل اسکان آنها شد و لااقل به یک دردی خورد. حالا هم اینجا را آباد می کنند شاید بعدها به کاری بیاید.

به هر حال باید به نبوغ اصفهانی ها در ساختن امامزاده ها تبریک گفت. همین امامزاده محل خود ما که به امامزاده ابوالعباس معروف است و جای دیگری هم من در باره یکی دو کتیبه آن نوشته ام، یکی از زیباترین و پرخرج ترین و طبعا پر درآمدترین امامزاده های کشور است. برای اثبات هر دو طرف، یعنی زیبایی و پرخرجی می توانید یک سری بزنید و احیانا از قیمت دفن میت در داخل حرم پرس و جو نمایید. یک وقتی آقای روضاتی ـ خدای رحمتش کناد ـ می گفت صفویه آدم های فهمیده ای بودند، بیشتر مسجد می ساختند. اما حالا با حضور این همه عالم و حکومت اسلامی، مسیر به سمت مداحی و امامزاده سازی است. فقط اقتصاد این امامزاده ها خودش داستانی دارد که اوقاف بهتر می داند. به هر حال اقل شاهد همین اصفهان است. جالب است جاهایی هم که امامزاده کم است، مسجدها را جوری می سازند که فکر کنید امامزاده است.



فراموش کردم بگویم که نزدیک امامزاده باقر که قدیم به شاه خیادان معروف بود ـ‌خیادان اسم یک روستایی کنار پزوه روستای ماست  که حالا مثلا شهر شده ـ از اسم آن امامزاده که از دور گنبدش پیدا بود پرسیدم، گفتند: امامزاده کلثوم است. پس امامزاده زن هم داریم. خاطرم هست در بچگی در آن حوالی سنگی بود درکنار جوی آب. وقتی برای شنا در رودخانه زاینده رود یا کانال های منشعب از آن می رفتیم از اینجا رد می شدیم. می گفتند هر کسی یک سنگ به این سنگ بچسباند و روی آن بچسبد حاجتش روا می شود. پرسیدم. گفتند هنوز آن سنگ هم هست. نشد دیداری با آن سنگ تازه کنیم!

عصری در خدمت حاج حسن آقا که بسیار عزیز هستند، سر مزار آقای روضاتی رفتیم. سنگ قبری گذاشته اند با شعری که چندان زیبا نیست. فاتحه ای خواندیم. از آنجا بیرون آمده گشتی در شهر زدیم.


برای نماز مغرب به مسجد النبی (ص) رفتیم که در اصفهان معروف به مسجد پول دارها است. مرحوم سمائیان ساخته که قبرش هم الان پس از در ورودی است. محراب بسیار زیبایی داشت. امام جماعت قبلی آقای مظاهری [منبری] بوده که حالا آقای مشکات برادر زن مرحوم شمس آبادی از شاگردان آقای وحید است. وسط نماز هم صحبت شد و از مردم خواستند مسوولیت ساختن یک مسجد را در استانهای شرقی بپذیرند. هر مسجد پنجاه میلیون هزینه دارد. نیمی را کسی قبول کرده با کمک بیست و پنج میلیونی یک مسجد به نام آنها ساخته می شود. تازه چند موسسه قرض الحسنه هم همین مبلغ را به شخص وام می دهند تا قسطی بدهد. از آنجا به محل سخنرانی رفتیم. نگارستان امام خمینی در کنار پل خواجو. دوستان منتظر بودند و جلسه هم شروع شده بود. دقایقی نشستیم و بعد هم سخنرانی که یک ساعت و بیست دقیقه شد. بیست و سه چهار دقیقه هم سوال و جواب. از دوستان قدیم آقای صلواتی بود. اغلب دبیر و استاد بودند. آقای نکویی استاندار سابق قزوین و کرمانشاه و چهارمحال هم بود. گفتند که دوازده سال استانداری کرده و شش سال فرماندار و ... اکنون رئیس هیئت امناء‌این مجموعه است. سخنرانی من به مناسبت این ایام سیره نبوی و فقه سیاسی بود. تجربه های استخراج نظام سیاسی از دل سیره نبوی را در کلیت و جزئیت یعنی اصل نظام و فروعات سیاسی بحث کردم. متن آن را روی وبلاگم گذاشتم. ساعت نه بود درآمدم. از همانجا به خانه یکی از اقوام رفتم. صبح زود هم عازم قم شدم که حوالی ده رسیدم.