بیست و چند سال پیش وقتی داریوش مهرجویی هامون را می ساخت شاید گمان نمی کرد فیلمنامه ای که به گفته خودش درقبل ازانقلاب به ذهنش رسیده بود سالها بعد به یکی از ماندگارترین آثار سینمای ایران بدل شود.

اما هامون ماندگار شد چنان که "عصبانی نیستم" درمیشیان هم فارغ از جار و جنجالهای هیشگی دور و بر آثار خوب سینمای ایران، ماندگار خواهد شد.
اما چرا از هامون آغاز کردیم ؟ اصلا ماندگاری هامون با خوب بودن آخرین اثر درمیشیان چه ربطی به هم دارد؟
بهترین فیلم مهرجویی و یکی از بهترین آثار تاریخ سینمای ایران برای این ماندگار شد که بسیاری از روشنفکران جامعه آنروز ما اعم از هنرمند و دانشگاهی و چه و چه خود را در هامون یافتند . دغدغه ها و شرایطی که حمید هامون را به خودکشی می کشاند بسیاری را آزرده بود وتقریبا تمام کسانی که این فیلم را دهها بار تماشا کردند احساس می کردند فردی از درونشان در فیلم هبوط کرده.
در فیلم درمیشیان شاید بارزترین خصیصه این باشد که بسیاری از جوانانی که به تماشای فیلم می نشینند جنبه هایی از خود را در نوید می بینند.
گرچه نوید دانشجوی ستاره دار است و ارجاعات سیاسی فیلم او را نماینده یک تفکر معرفی می کند اما در ادامه فیلم درمیشیان هوشمندانه او را از برچسب سیاسی اش جدا کرده و فیلم به جای اثری سیاسی به اثری اجتماعی با همانندی هایی با فیلمهای نئوریالیزم بدل می شود.
آدمهای فیلم به شدت واقعی و شاید بیشتر از هر فیلم دیگری در سالهای اخیر به مردمان اطراف مان شبیه اند حتی نمادگرایی های فیلم مثل نام ستاره با ستاره دار شدن نوید در دانشگاه چندان پررنگ نیست که فیلم را به مرزهای سمبولیزم نزدیک کند.
فیلم حتی فارغ از نشانه های معنایی و مفاهیم خود در فرم روایی نیز اثری کامل، دارای ریتمی مناسب و بدون هیچ سکته ای در روایت است. بازی بسیار خوب روان ویکدست بازیگران و در راس آنها نوید محمد زاده و باران کوثری احساس دیدن یک فیلم خوب و پرکشش را تا ثیثراژ پایانی در دل مخاطب گرم نگه می دارد. فیلم کلیت یکدست، جذاب و قابل دفاع دارد چیزی که در شرایط امروز سینمای ایران واقعا مانند کیمیا شده است.
در این فیلم شخصیتهای حاشیه ای نیز بسیار هوشمندانه وحرفه ای تصویر شده اند دو جوان همخانه نوید که موسیقی می زنند در تلطیف فضای تلخ فیلم (البته به دور از لودگی هایی که گاه در این تکنیک صورت می گیرد) بسیار موثرند و تمام بار تلخی را از دوش نوید و ستاره برمی دارند.
اما از لحاظ روایی نیز "عصبانی نیستم "بسیار به شاهکار مهرجویی شبیه است دغدغه انتخاب بین عشق و واقعیت زندگی در بن مایه و گفت وگوهای درونی قهرمان قصه و رفت و آمد فیلم بین رویا و واقعیت همه و همه فیلم هامون را به یاد می آورد حتی سکانس رویا گونه و باز انتهای فیلم یعنی آب بازی نوید و ستاره کاملا مطابق رویای حمید هامون در سکانس پایانی در کنار عروس و داماد در کنار دریاست. ( چی میشد همه چی اونجوری که من می خواستم می شد)
گرچه جشنواره امسال جشنواره ضعیفی بود و بسیاری را از سینمای ایران نا امید کرد اما چهره هایی مانند درمیشیان و آثاری چون عصبانی نیستم نشان می دهند که قامت فرهنگی سینمای ایران علیرغم برخی تنگ نظری ها چنان بلند بالا و سترگ است که هر شاخه آن در هر زمانی مستعد جوانه دادن و شکوفایی است . علیرغم وجود فیلمهای ضعیف آینده سینمای ایران را روشن ببینیم و از آن نا امید نشویم .این وظیفه تک تک هنردوستان ایرانی فارغ ازروزمره گی ها و سیاست زدگی های اینروزها ست.

 

 

 

منبع: خبرآنلاین