آنهایی که دوره آقای احمدینژاد و رفتار دو معاون فرهنگی وزیر را در خاطردارند، از بیداد سلیقهگرایی و رفتارهای غیرفرهنگی و سرهنگیکردن با اهالی فرهنگ خاطرات فراوانی در ذهن و ضمیرشان نقش بسته است.اکنون اما جاده ممیزی بر ریلی مناسب افتاده است. هیئت نظارت بر کتاب که سه سال معاون قبلی از تشکیل آن سرباز میزد، تشکیل شده و آییننامههای اجرایی تازهآی نوشته و حتی فضا را به سمتی سوق داده است که برخی از ناشران بتوانند خود به کارشناسی و بررسی کتاب خود بپردازند و اداره کتاب همان وظیفهای را انجام دهد که در تعریف شغلیاش آمده است؛نظارت بر کتاب ونشر.
میانه:در این میانه اما برخی رسانهها(از جمله صدا و سیما) و جریانات سیاسی و فرهنگی منتقد و مخالف دولت ، مدام بر طبل منازعت میکوبند و با بولتنسازی نسبت به برخی کتابها اذهان برخی بزرگان را مشوش میکنند و فضا را به گونهای جلوه میدهند که گویی هیئت نظارت بر کتاب بر کارش اشراف ندارد و آثار و کتابهایی منتشر میشوند که فضای فرهنگ و هنر را ملکوک میکند.
طبیعی است که اگر کار معاون فرهنگی وزیر و اداره کتاب بر این مبنا قرار میگرفت که رضایت این جماعت خود ارزشیپندار را جلب کند، باید کل اداره و فرهنگ کشور را تعطیل میکرد. مجموعهای که گذشته کاریشان تحقق این شعار است "دفع حداکثری است و جذب هیچ". ضمن نکه اگر آنها واقعا معتقدند حق با آنهاست چرا از دست دولت یا ناشر به دادگاه شکایت نمیکنند. نکتهای که پیش از این در یادداشتی توضیح داده بودم با نقل قولی از آیتالله بهشتی.
مواجهه آیتالله بهشتی با سانسور و ممیزی کتاب
برخی استنادات آنها به انتشار کتابهایی از شاعرانی چون دکتر رضا براهنی و یا اسماعیل خویی و یا نوشتههایی از برخی منتقدان و مخالفان در خارج از ایران هم نه تنها مخالف نص صریح قانون اساسی و آزادی بیان است که حتی مخالف همین آییننامهای است که در دوره آقای احمدینژاد و توسط تیم معاونت فرهنگی سابق تدارک دیده شد. در هیچ کجای آییننامه سیاستها وضوابط نشر نیامده است که کتابها بر اساس شخصیت نویسنده مورد رسیدگی قرار بگیرد.
اگر این افراد خود ارزشیپندار اندکی به عقب برگردند میتوانند به خاطر آورند آن نقل قول مرحوم امام خمینی(ره) را که درباره آثار مورخ شهیر احمد کسروی این تفکیک را قائل شدند که برخی از کتابهای او را منفی و برخی آثارشان را مثبت ارزیابی کردند. بر همین اساس از همان ابتدای انقلاب تا به امروز تاریخ مشروطه کسروی بیهیچ مانع و رادعی منتشر می شود.
هر عقل سلیمی بر این نکته گواهی میدهد که هدف اصلی از آزادی بیان در قانون اساسی بهرهگیری از دانش افراد بیاعتنا به ایدئولوژی و مکتب و مرام و حتی عقیده آنهاست. پیش از این هم نگارنده درباره این موضوع مطلبی نوشته بودم و اشاره کرده بودم به ندادن مجوز به کتاب شاه تالیف دکتر عباس میلانی، اثری تحقیقی که تصویری از شاه ارائه داده است که مسئولان و مورخان جمهوری اسلامی باید از مولف کتاب بابت چنین کاری تشکر کنند و نه آنکه کتابش را همچنان در کنج اداره کتاب و بدون مجوز حبس کنند و از آن سو بیش از 200 هزار نسخه از این کتاب به صورتهای مختلف منتشر و خوانده شود. دوستی میگفت که هدف اصلی از عدم انتشار این کتاب محروم کردن نویسنده از مزایای مالی فروش بالای آن در ایران بوده است و نه محتوای کتاب که اتفاقا خیلی باید مورد اقبال مسئولان قرار میگرفت.
ماجرای "نگاهی به کتاب شاه" میلانی و همچنان برزخی به نام مجوز
اگر این گروه مدعیند که اسلام و مسلمانان به خطر افتادهاند بهتر است ابتدا به سراغ سازمان تبلیغات اسلامی بروندو جلوی انتشار کتاب کسروی را بگیرند و یا اینکه معاون فرهنگی و وزیر ارشاد دولت آقای احمدینژاد را محاکمه کنند که چرا آییننامهای تصویب کردند که اجازه میدهد آثار برخی به زغم آنها مخالفان نظام بیهیچ مانعی منتشر شود.
انجام: به گمان نگارنده معاونت فرهنگی وزیر و مسئولان اداره کتاب باید با اعتماد به نفس کامل (همچنانکه در نشست خبری روز اوایل شهریور اعلام کردند) تسلیم فشار بولتن سازان و برخی کارافزایان نشوند و مسیر درستی را که انتخاب کردهاند ادامه دهند. این گروه خود را به خواب زدهاند وطبیعی است که خوابیده را میتوان بیدار کرد اما آنکه خود را به خواب زده را با با توپخانه و تانک چیفتن هم نمیتوان بیدار کرد. جالب اینکه در همان زمان وزارت ارشاد آقای صفار هرندی کتابی مجوز گرفت و توزیع شد که اگر در دوره اصلاحات و یا همین دوره آقای روحانی اتفاق میافتاد، کفنپوشان به خیابان میآمدند و نهیبهای بلند بر میکشیدند، اما آن زمان نه تنها رگ غیرتشان نجنبید که مدام از دولت امام زمان سخن میگفتند. بر چنین بنیادی است که باید به دستآندران معاونت فرهنگی این توصیه مولانا را گوشزد کرد:
هین تو کار خویش کن ای ارجمند
زود کایشان ریش خود بر میکنند.