در همین خبرآنلاین خودمان به نقل از ایرنا آمده است: امام جمعه مشهد گفت: امروز عدم همصدایی ما با یکدیگر در جریان فرهنگی موجب کاهش توان و قدرت نفوذ فرهنگی منبرها، تریبون‌های نماز جمعه و فعالیت‌های فرهنگی ما شده است. آیت‌الله سیداحمد علم الهدی روز چهارشنبه در گردهمایی ائمه جمعه ۱۶ استان کشور در مشهد افزود: آنچه توان و قدرت نفوذ ما را گرفته و محدود کرده خودمان هستیم.

 

وی گفت: در جریان فرهنگی همصدا نیستیم و خود را نقض می‌کنیم، من در نماز جمعه حرفی می‌زنم و یک روحانی و مسوول دیگری آن را رد می‌کند و در واقع اتفاق نظر نداریم و مردم در این میانه دچار سردرگمی می‌شوند.

ناگفته پیداست منظور و مراد آقای علم الهدی از یک روحانی دیگر که حرف های ایشان را نقض می کند و سبب سردرگمی مردم می شود رئیس جمهور وقت ایران جناب آقای روحانی است. آقای علم الهدی درست می گوید، وقتی دو مقام مهم و رسمی که هردو از قضا لباس مبلغان دینی بر تن دارند حرف یکدیگر را نقض کنند مردم سردرگم می شوند. نتیجه این سردرگمی هم، چنان که دراین سال ها دیده ایم دلزدگی از مفاهیم معنوی و دینی است. اتفاقی که خیلی ها سعی می کنند آن را از بیخ و بن منکر شوند. اما برخلاف فرموده جناب علم الهدی این سیاست یک بام و دوهوا ریشه ای تر از این حرف هاست. آقای علم الهدی حرفش درست است اما سیاست مانع می شود تا مصادیق این سیاست یک بام و دوهوایی را صادقانه به ما نشان بدهد.

بله، این سخن آقای علم الهدی را باید با طلا نوشت: آنچه توان و قدرت نفوذ ما را گرفته و محدود کرده خودمان هستیم. حرف حقی است اما حقیقتا مقصر دراین میانه فقط آقای روحانی است؟ یعنی اگر آقای روحانی فرمایشات ائمه محترم جمعه ای همانند آقای علم الهدی را تایید بفرمایند همه مشکلات حل می شود؟ فی المثل اگر آقای روحانی نیز با ادبیات جناب علم الهدی درباره حجاب و عفاف سخن بگوید فردا همه مردم شکل و شمایلشان به دلخواه آقای علم الهدی درخواهد آمد؟ پاسخ آشکار است. اول آن که مشکل فقط سخن گفتن نیست. فرمود: دو صد گفته چون نیم کردار نیست. آن چه جان ها و دل ها را به تسخیر درمی آورد بیش از آن که سخن نیکو باشد فعل نیکو است. خرقه زهد و جام می در خور هم نیستند. اگر قول و فعل آن ها که مردم را به صلاح و رستگاری فرا می خوانند یکسان بود امروز در حوزه فرهنگ و اخلاق و اجتماع و سیاست و اقتصاد روز و روزگارما، رنگ دیگری به خود می گرفت. علاوه بر این، تناقض و عدم هم صدایی را فقط در دولت نباید جستجو کرد.

در همان صدا و سیمایی که توسط علاقه مندان به طرزفکر جناب علم الهدی ارائه می شود دنیایی از تناقض دیده می شود. و نه تنها تناقض که تعارض صریح با ارزش ها و شعارهایی که امثال آقای علم الهدی سر می دهند.در این مثال تکراری که یکی از دوستان قدیم من همواره می گفت و من هم کم تکرارش نکرده ام کمی تامل کنیم. امام جمعه تهران از ساده زیستی و قناعت می گوید و حدیث می خواند و روایت می آورد اما هنوز صحبت هایش به پایان نرسیده آرم پیام های بازرگانی بر صفحه تلویزیون نقش می بندد و گوینده با آب و تاب فلان ماشین گران قیمت را تبلیغ می کند. آیا این تبلیغ به سخره گرفتن صریح حرف های امام جمعه تهران نیست؟ آیا با این کارها خواسته یا ناخواسته به مخاطب القا نخواهیم کرد که آن حرف ها شوخی بود و فقط برای رفع تکلیف مجبوریم آن حرف ها را پخش کنیم؟ تناقض از این صریح تر و آشکارتر؟ این مسابقات مضحکی که مردم را به لودگی و نابرده رنج گنج به دست آوردن تشویق می کند چه؟ سود سرسام آور بانک ها که همه مراجع به نامنصفانه بودن و غیردینی بودن آن اذعان دارند چه؟ می شود بام تا شام از منبرهای رسمی از رزق حلال سخن گفت و آن وقت چنین لقمه شبهه ناکی را با تبلیغ و آب و تاب در سفره مردم گذاشت و آن وقت متوقع بود همگان گوش به فرمان مبلغان دینی باشند؟ بله، آقای علم الهدی درست می گوید، تناقض، خانه و بنای دین و ایمان آدمیان را سست می کند اما باور بفرمایید این تناقض فقط و فقط متوجه حسن روحانی نیست.