این فقط یکی از هزاران است، و بیشتر فرهنگی است. کاری که نشده و مع الاسف نشانگر دو چیز است، هم ضعف بینش ما و هم تنبلی مفرط در نگارش....

بارها پیش خودم فکر کرده ام اگر طی یک صد و پنجاه سال گذشته، هر بار که یک دانشجو، دیپلمات، یا بازرگان ایرانی به فرنگ رفته بود، گزارشی از سفرش می نوشت، ما چه سرمایه ای برای استفاده از تجارب سایر ملل داشتیم! اما متاسفانه این کار نشد و غالب آنها پس از بازگشت، مدتی به تعریف و تمجید از آنچه دیده اند، می پردازند، اما هیچ اندوخته مکتوبی که بتواند راهنمای دیگران باشد تهیه نمی کنند. در حالی که اگر تجربه های علمی تنها ده درصد از این ده ها هزار دانشجو بلکه بیشتر که طی این سالیان به فرنگ رفته اند، در ثبت شیوه آموزش و پژوهش و تحقیق به ایران منتقل شده بود، امروزه هزاران اثر مکتوب آنان می توانست توسط دانشگاه ها و مراکز آموزشی و وزارت خانه های مختلف ما مورد استفاده قرار گیرد.
در سالهای اخیر، شمار شاغلین ایرانی هم در غرب زیاد شده و تجارب این جماعت نیز از نقطه نظر تمدنی بسیار ارزشمند است، اما بازده علمی مکتوب در این زمینه بسیار اندک است. در حالی که به نظرم این یکی از نشانه های وطن پرستی است، آن هم برای کسانی دور هستند و دلشان می خواهد کاری برای مملکت انجام بدهند.
این روزها کتاب کهنه ای یافتم که در ردیف آثار انگشت شماری است که از این زاویه نگاشته شده و بهانه نوشتن این چند سطر شد. گاهی آدمی این قبیل چیزها را که اظهار می کند، یک مرتبه تردید می کند که شاید اصلا چنین توقعی نباید از آن ایرانی که مثلا صد سال پیش به فرنگ رفته داشته باشیم، اما وقتی این نمونه ها دیده می شود، مطمئن می شویم که درست فکر کرده ایم و آنان که کوتاهی کرده اند، واقعا مقصر هستند.
دانشجویی به نام عباس میرزا در سال 1908 میلادی در مدرسه معروف ساند هوست انگلیس، تحصیلات نظامی را تمام کرده و پس از آن به فرانسه رفته، از دولت آنجا اجازه گرفته است تا وارد قشون فرانسه شود. با قبول درخواستش، محل خدمت او در بخش جنگهای کوهستانی معین شده و مدتی در منطقه ای که برای وی معین شده خدمت کرده است.
زیرکی وی همین است که حاصل تجربه های خود را نوشته و در بازگشت به صورت یک کتاب منتشر کرده است.
در این کتاب، هم از نظر اطلاعات جغرافیایی و هم نظامی، تلاش کرده تا دانسته های خود را به صورت مکتوب در اختیار دیگران قرار دهد. این اثر بیشتر رنگ نظامی و ارائه تجربه های نظامی گری در کوهستان را دارد، و با این حال اثری است بسیار سودمند.
اگر به همین قیاس، از آن زمان تا به امروز، نه ده درصد که پنج صد از دانشجویان ما به ثبت درست دیده ها و شنیده ها و تجربه های علمی و آموزشی آن محیط دست زده بودند، امروز ما سرمایه شگفتی داشتیم. فراموش نکنیم معدود فرنگیانی مانند شاردن و تاورنیه و قبلش دلاواله که زمان صفویه آمدند، تلاش کردند تا در گزارش های خود، زندگی روز مره، مدارس، آداب و رسوم و همه اموری را که قابل ثبت می دیدند، بنویسند و سفرنامه درست کنند. وقتی این آثار در فرنگ چاپ می شد با استقبالی مواجه می شد که کم مانند بود، زیرا غربی ها سخت در پی شناخت کشورهای دیگر بودند و قصد بهره مندی از تجارب آنان و فرصت های اقتصادی را داشتند.
راستش شرق شناسی از همین سفرنامه ها آغاز شد و غرب شناسی ما هم می توانست از همین گزارش ها باشد که البته هست اما شمار آنها بسیار اندک است.

جالب است که بدانیم نویسنده با علم و آگاهی به همین نکته این کتابچه را فراهم آورده و در مقدمه نوشته است:

امیدواریم با خواست خداوندی و حسن نیت اعلی حضرت پادشاه جوان بخت مشروطه خواه سلطان احمد شاه و مساعی جمیله کارفرمایان و کارکنان مملکت اصلاح نواقص ماضیه و اکمال ضروریات وطن در آتیه بشود، و ایران عظمت و استقلال قدیمه گم گشته خود را استقبال کند و بیابد. از آنجا که به مناسبت موقع بر هر فردی از فرزندان ایران فرض همت و قرض ذمت است که به مدلول «مالایدرک کله لایترک کله» به هر اندازه که داند و تواند خدمتی به ملک و ملت تقدیم سازد بناء علیه، این فدوی وطن پرست مختصری از ترتیبات قشونی فرانسه و مانورهای نظامی آن دولت را که خود بشخصه در جزء اردوها به سمت صاحب منصبی حاضر بوده و به رأی العین مشاهده نموده ام، به طور یادداشت به قمل آورده اینک که به وطن مألوف معاودت کرده ام و مقام منیع ریاست کلیه قشون ایران و مسند جلیله جنگ به وجود ... آقای سپهدار اعظم ... افتخار دارد، یادداشت مذکور را ... تقدیم حضور مبارکشان نمودم. هرچند از قبیل بضاعت مزجات است و لایق آن بساطش نمی دانم....

 

 

 

 

"