بدون دفاع از اقدامات اسید پاشی ، یادمان باشد چرا همیشه در هنگام بروز حوادث مختلف به یاد چاره می افتیم و همواره در این نوع موضع گیری ها و تعیین مجازات ها دچار افراط و تفریط می شویم .این یادداشت به بهانه ی کلید خوردن طرح مجازات اعدام برای اسیدپاشان در مجلس نوشته شده است.

اینکه مجازات اسید پاش در مجلس " اعدام " تعیین و سپس در شورای نگهبان هم مطابق شرع تشخیص داده شده و مصوب و لازم الاجرا شود ، بحثی کاملا تخصصی و مجال آن در این مقال نیست.ما یاداور شده ایم تا ، چنین مجازاتی را نیز پلی برای نجات افراد بی انگیزه به زندگی قرار ندهیم که جوان خام و پر از انرژی ایرانی برای فرار از بند مشکلات و خلاص کردن خود از شر زندگی که سراسر پر است از معضلات گریبانگیری که اتفاقا در هیچ دولتی هم کار تاثیر گذاری برای رفع آنها نشده ، ( مسکن - ازدواج - بیکاری و ... ) با به تباهی کشاندن زندگی انسان دیگری ، عملا خود را از شر نکبت های خواسته یا ناخواسته ی گریبانش نجات بدهد.

همچنین تعیین مجازات اعدام برای جرمی این چنینی مجددا تریبونهای حقوق بشر را علیه نظام قضایی ما فعال نموده و در شهراشوب سیاسی کاری های خود باز هم جنبش های دشمنانه ای را برای ما به ارمغان خواهد آورد. بیایید کاری کنیم که معضلات جامعه کم شود. از شاخصه های فلسفه ی مجازات ،عبرت آموزی و ایجاد ترس در دل افرادی است که ممکن است ، به فکر چنین کاری بیافتند . از اول انقلاب اسلامی صلاحیت رسیدگی به جرم مواد مخدر در صلاحیت ذاتی دادگاه انقلاب می باشد و حتی جرایمی با مجازات مرگ را هم در این دادگاه به امضای یک قاضی مورد اجرا می گذاریم ، اما آیا نتیجه بخش بوده است؟ چنین اعدام هایی آمار مصرف و قاچاق مواد مخدر را کاهش داده است؟تجارت و سودای مرگ را متنوع تر نکرده است؟ و ...

آیا شخصی که بخاطر شکست عشقی، و عدم رشد عقلی و عاطفی ، اقدام به اسید پاشی کند، واقعا محاربه کننده با خداوند است ؟

آیا بهتر نیست کار کارشناسی بیشتری انجام دهیم و در این حوزه از نظرات جامعه شناسانو اسیب شناسان اجتماعی نیز بهره بگیریم ؟و اگر هم صلاح دانستیم ، با توجه به اصل " حداقلی مجازاتها " در آخرین مرتبه نسبت به بیماران ای چنینی اقدام به جرم انگاری کنیم ؟

آیا بهتر نیست اول اسید پاشان فعلی را دستگیر کرده و به دادگاه صالح و میز عدالت بسپاریم و از مسیرهای قانونی استفاده کنیم ؟آیا شایسته ی یک نظام پیشرفته این نیست که قبل از مجرم دانستن متخلفین و بیماران ، سعی در درمان آنها و جلوگیری از تکرار چنین حوادث دلخراشی باشیم ؟

برای نمونه عرض می کنیم ، در کشورهای پیشرفته مصرف کننده ی مواد مخدر را بجای اعدام و زندان ، با هزینه های دولت درمان می کنند، بجای زندانی کردن و ابتلای آنها به انواع بیماری های خطرناک مثل ایدز و هپاتیت و غیره ، آنها را با استاندارد ترین مواد مخدر و تحت کنترل ، به زندگی دوباره باز می گردانند. اما آیا در ایران ، چنین موجود بدبختی دیگر به زندگی بر می گردد؟ آیا در زندان مبتلا به ایدز نمی شود، آیا با مصرف مواد مخدر غیر استاندارد تا سرحد مرگ و بعضا مرگ نمی رسد؟آیا اشاعه دهنده ی انواع بیماری های روحی و جسمی به ارمغان آورده از زندان نمی شود؟آیا ما در کنار اینها زندگی نمی کنیم و فرزندانمان با فرزندانشان هم کلاسی و هم دانشگاهی و هم باشگاهی نمی شوند؟

سیستم قضایی باید به فکر چاره ای اساسی باشد تا مجازات های تعیین شده ، جنبه ی بازدانده ی قوی خود را حفظ کرده و از تکرار جرایم جلوگیری بعمل آورد.قصد نویسنده همدردی با مجرمانی اینچنینی و دفاع از اینان در مقابل عمل غیر انسانی و بیشرمانه ی آنها نیست.ضمن ابراز همدردی با آسیب دیدگان و خانواده های عزیزشان که همگی از یک پیکریم، هشداری است به مصوبین قوانین جزایی که از مسیر اعتدال خارج نشده و مصالح کنونی و آینده ی کشور را قربانی احساسات و سرپوش گذاشتن بر حوادثی که اثرات مخربش هرگز از یادها نمی رود ، نکنند.

 

 

"