کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران در دوره پرویز دهداری ، پس از 20 سال سکوت می گوید فوتبال ایران باید به داشتن کارلوس کروش افتخار کند.

 

مهدیه جباری: نادر میراحمدیان را اهالی فوتبال و علاقمندان به فوتبال در دهه 60 به خوبی به یاد دارند ، دفاع خاکی باز بچه پیروزی که از بانک ملی و بنیاد شهید به تیم ملی ، پرسپولیس و واشاش مجارستان رسید و بعد از ایران رفت تا ادامه زندگی اش را در کانادا باشد. او که در دربی با پیراهن پرسپولیس یکی از زیباترین گل هایی که عابدزاده در دوران فوتبالی اش خورده ، این روزها تهران است و به بهانه بازی های جام ملتهای آسیا از تیم ملی ایران با خبرآنلاین سخن می گوید:« راستش من به این تیم امیدوارم. البته باید بگویم با این تدارکی که ما برای تیم ملی داشتیم ، نباید هیچ انتظاری از بچه ها داشت. اصلا در فوتبال دنیا مسخره است که تیمی با 3 بازی دوستانه به تورنمنت مهمی برود و بخواهیم از آنها انتظار قهرمانی داشته باشیم.»

او پیش از هر چیز نقش کروش سرمربی تیم ملی را در فوتبال ایران برجسته می داند و می گوید:« با همه احترامی که برای منتقدان این مربی قائلم ، چون سالهایی که در خارج از ایران بودم ، نقش این مربی را در فوتبال آمریکا دیدم . او فراتر از یک مربی است. راستش ما با یک پروفسور فوتبال مواجه هستیم که از هر ابزاری کمک می گیرد تا تیمش را به بالاترین سطح انگیزه برساند. راستش وقتی بحث فوتبال و کیفیت بازی می شود ، خودم هم یکی از منتقدان او هستم. شاید کاری که بازیکنان کروش در زمین می کنند اسمش فوتبال نباشد. ما ایرانی ها بخصوص آنهایی که فوتبال را در زمین های خاکی شروع کردند ، به فوتبال می گویند هیجان دریبل زدن ، بازی هجومی و سرعتی. شاید فوتبال تیم او این هیجان را نداشته باشد اما کاری که این مرد برای فوتبال ایران داشته یک تغییر نگرش بزرگ است.»

آیا او مصداقی برای این تغییر تاکتیک دارد؟ کدام اتفاق در تصمیمات کارلوس کروش برای این بازیکن سابق ملی جالب بوده؟ او در این باره می گوید:« یک بار دیگر تیم او را ببینید. او یک گروه منسجم را ساخته که برای لحظه به لحظه کارشان ساختار دارند. حرف هایی که می زند ، همه درباره ساختارهای فوتبال است. تمام تلاشش را می کند تا بتواند از ایرانی ها گروهی حرفه ای بسازد. دیگر همه می دانند پیراهن تیم ملی را نمی توان با ناز به تن کرد. روحیه سربازی را به تیم آورده و این یعنی یک تیم برای هدفش فدا می شود.»

او ادامه می دهد:« بازی های جام ملتها را 40 سال است که نتوانستیم ببریم اما چه اتفاقی افتاده که فوتبال ایران می شود تیم اول آسیا؟ این حاصل یک تلاش است. او از دل و جان برای تیمش وقت گذاشته است. ما بازی های سختی در مرحله گروهی با تیم های عربی داریم. بازی با تیم هایی که غیر از یاران خارجی جدسدشان ، هرکدام بالای 10 بازی دوستانه خوب داشتند درحالی که تیم ما اگر اشتباه نکنم فقط دو بازی دوستانه داشته است. الان این تیم اگر در بازی ها نتیجه نگیرد اتفاق عجیبی نیفتاده است اما اطمینان دارم که تیم ملی نتایج موفقی می گیرد. »

او درباره همه این سال های دور از فوتبالش هم گفت:«راستش مسیر زندگی من جای دیگری رقم خورد. ما فوتبال را حرفه ای بازی نمی کردیم. یادم هست که خیلی دیر به تیم ملی دعوت شدم. مرحوم دهداری به من لطف کرد و اصرار داشت بازوبند تیم ملی را ببندم. مرحوم مرتضی احمدی پولی به من داد که یک فصل به پرسپولیس بیایم و بعد هم که با کمک محمد ضیایی به واشاش رومانی رفتم و مدتی در این تیم بازی کردم وقتی برگشتم به کانادا رفتم و سالهاست که آنجا شرکتی مهندسی دارم که کارهای بازسازی ساختمانی انجام می دهد. »

او درباره ماجرای بازوبند کاپیتانی که دهداری بر بازویش بست می گوید:« بستن بازوبند تیمی که سیروس قایقران را در ترکیب داشت برای خود من کار سختی بود. من زیر بارش نمی رفتم . او اصرار کرد. با سیروس و پرویزخان حرف زدیم. ایشان می گفت نادر باید کاپیتان باشد چون بازیکنی است که در زمین با تیم حرف می زند. می گفت چون من بازیکن زمین خاکی و گل کوچک بودم در زمین مدام با دفاع ها حرف می زنم و ریتم تیم این طوری بهتر اتفاق می افتد. راستش این دلیلی بود که پرویزخان به من و مرحوم قایقران گفت.» او اینگونه درباره رازی سخن می گوید که سال ها سئوالی بزرگ فوتبال ایران بود. او که چهره اش نسبت به آن سال ها تغییرات زیادی داشته ردباره روزهای فوتبالش خاطرات زیادی گفته که بزودی می توانید آنها را در خبرآنلاین بخوانید.

4141

 

 

منبع: khabaronline