تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۸

به نظرم غالب مسلمانان در امر اختلافات مذهبی تکلیف شان با خودشان روشن نیست. به عبارت دیگر، همان لحظه که بحث وحدت را مطرح می کنند، جدی ترین حرفها و اقدامات را در ایجاد اختلاف از خود بروز می دهند. سیاستمداران که بیش از همه به سیاست می اندیشند و باقی امور را به حال خود می گذارند. داستان اختلافات مذهبی و تبعات شگفت آن چه چشم اندازی دارد؟

هزار سال تاریخ دنیای اسلام تحت الشعاع ماجرای اختلاف میان شیعه و سنی بوده است. به جز دوره های ساده ای که در محدوده طبرستان یا یمن از این قبیل اختلافات گذشت و محلی بود، و صرف نظر از موارد محلی دیگر، روی کار آمدن آل بویه، آغاز منازعات شگفتی شد که برای دویست سال بغداد و برخی از شهرهای دیگر را در آتش منازعات و قتل و غارت ها و آتش زدنها گرفتار کرد. همان زمان، پدید آمدن دولت فاطمی و رقابت سخت و سنگین آن با دولت عباسی، که آن هم برای بیش از دویست سال بود، بخش های مهمی از جهان اسلام را تحت الشعاع منازعات فرقه ای قرار داد. یک بار در شام و بار دیگر در یمن و در نهایت سبب شد تا دولت ایوبی جانشین دولت فاطمی شود و به قتل عام شیعیان پرداخته و به اسم احیای مذهب به سرکوب شیعیان در حلب و شام و جبل عامل و مصر بپردازد. از بین رفتن دولت عباسی که در بیشتر موارد تخم نفاق مذهبی و آتش بیار معرکه منازعات بود، سبب شد تا برای دو سه قرن، آتش اختلافات مذهبی کمتر کمتر شود. شاید به جز موارد محلی، در طول قرن هفتم تا نهم نتوان ماجرای جدی را از اختلافات مذهبی شاهد بود. در آغاز قرن دهم، با تشکیل دولت صفوی در جای دولت ترکمانان و تیموریان که همیشه مستقل بود، دولت عثمانی به طمع تصرف ایران افتاد. این بار هم جنگ مذهبی بهانه شد و دو طرف تا توانستند بر طبل اختلافات زدند. این دوره عالم و عامی همه شریک بودند و کتاب نوشتند و ردیه ساختند و رسم و رسوم درست کردند. این نبردها از دورترین نقطه در شرق اسلامی ازهرات آغاز می شد تا دور ترین نقطه در غرب در حاشیه دریای مدیترانه با قتل عام تمام شیعیان و علویان در دولت سلیم ادامه یافت. دو قرن بر این نبردها گذشت تا قدری آرامش حاکم شد.

دولت قاجاری و دولت عثمانی هر دو ضعیف شدند و دولت های غربی رشته امور را در دست گرفتند. در طول قرن سیزدهم و چهاردهم هجری آتش اختلاف اندک است، البته اگر از آنچه وهابی ها در منطقه جنوب عراق درست کردند صرف نظر کنیم. در تمام این دوره سنیان و شیعیان در شبه قاره و عراق و ایران در کنار یکدیگر زندگی می کردند و تقریبا اختلافات مذهبی تند را فراموش کردند. تسلط مارکسیسم بر بخش وسیعی از ماوراءالنهر قدیم، جنگهای مذهبی را در آن دیار از بین برد. تسلط غرب هم بر هند، زمینه همین مساله را فراهم کرد. و اما اکنون جنگهای مذهبی دوباره آغاز شده است. هیچ انسان فرهیخته ای مایل نیست این جنگها ادامه پیدا کند، اما چنین نیست که عقل مبنای تصمیم گیری در این زمینه باشد. سلسله رخدادها در هم تنیده شده، و هر کدام تولیداتی دارد که فکرش را هم نمی توان کرد. تصمیم گیری های سیاسی اغلب بدون نگاه به عواقب آن و فقط برای کسب قدرت و تسلط بیشتر صورت می گیرد. همه طرفها هم حق را در انحصار خود می دانند و راه جاودانگی خود را غلبه بر دیگران. حتی شهادت در این باب یعنی در درون جنگ مذهبی را می پذیرند و به گمان خود پرداخت هر هزینه ای را به جان خریدارند. همه گروه ها هم انسان های زیادی را در اختیار دارند که می توانند به راحتی در این مسیر پیش ببرند. به تدریج هم که خونریزی می شود، علاوه بر مذهب و ملیت و قومیت، حقدها و کینه ها و خونخواهی ها و انتقام ها نیز مزید بر علت می شود. حالا این اختلافات هزار ساله شده و هر بار مساله تازه ای، انگیزه ی جدید به بالا گرفتن این شعله ها می دهد. پیداست که هر روز که بگذرد، دشوای بیشتر می شود. بعید است یک طرف پیروز کامل میدان باشد و اوضاع را جمع کند. راه حلی که یک طرف ببرد و دیگری ببازد وجود ندارد. سخت ترین دشمنان در امر مذهب، با یکدیگر متحد شده و علیه گروه مقابل یکی خواهند شد. آنها به اسم مذهب بهتر از هر چیز می توانند عوام الناس خود را گردآورند. در این میان چه باید کرد؟ اختلاف فکری و مذهبی که هست، اختلافهای طائفی و قومی و ملیتی هم که هست. دشمن هم که از بیرون جهان اسلام فعال است، کسی هم که پیروز میدان نیست، هر حادثه ای هم که خود زاینده حوادث دیگر و بدتر از قبلی است. حالا چه باید کرد؟ عاقلان جهان اسلام چه می کنند؟ ایجاد زخم های جدید، خونریزی های تازه، فتح مناطق نو، همه و همه دشواری را عمیق تر می کند و راه حل را دشوارتر. باید برای همه ابعاد آن فکری کرد. از آموزش های دینی گرفته، تا نشر کتابهای ویژه و جلوگیری از برخی از آنها، از دامن زدن به برخی از نگره ها، تحریک دیگران، تبلیغ تسامح مذهبی و تحمل دیگران، و خیلی از راه حل های دیگر که اگر دیر بجنبیم هزینه های سنگین تری باید بپردازیم. اگر هر کدام از دو طرف فکر می کنند با پیشرفت میدانی، دنیای خوبی برای مسلمانان خواهند ساخت، اشتباه می کنند. این کارها، جز قوی کردن دشمن در میدان ما نتیجه ای نخواهد داشت. آنها زندگی آرامی خواهند داشت و ما در بحر متلاطم این اختلاف ها درگیر خواهیم بود. در این میان هیچ کس سودی نخواهد برد و همه ما ضرر خواهیم کرد.