طرحی که از سوی شهرداری تهران با عنوان "نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر" از 15 اردیبهشت آغاز شد و مطابق آن روی 1600 بیلبورد تبلیغاتی، آثار هنری به نمایش گذاشته شد، نه تنها از سوی خود شهرداری، بلکه از سوی شماری از هنرمندان و اعضای شورای شهر تهران هم به عنوان ترویج هنر و... تایید شد. اما...

آیا بهتر نبود که به جای نصب عکس آثار هنری در ابعادی اغراق آمیز (تا صدها برابر اصل اثر) در بزرگراه‌ها، که در واقع یک نمایش کمیتی و پرهزینه از نقاشی‌ها یا صنایع دستی‌ای است که مخاطبان خاص و مشکل‌پسند دارد، کاری باکیفیت تر انجام می‌شد؟ این‌گونه کار که مدیر عامل سازمان زیباسازی شهر تهران (وابسته به شهرداری) آن را در جهان هم بی‌سابقه می‌داند (روزنامه‌ی اطلاعات 24 اردیبهشت 94) در ادامه‌ی کارهای پر سر و صدا، هزینه‌بر، و نمایشی- تبلیغاتی (show off) است که بیشتر مدیران کشور ما به آن علاقه‌مند اند و شهرداری دوران قالیباف به طور اخص شیفته‌ی آن است.

چرا در جاهای دیگر جهان که در حفظ بافت تاریخی شهرها، پاسداری از محیط زیست، اشاعه‌ی هنر، حمایت از هنرمندان و هنردوستان، و جذب گردشگران خارجی، پیشتاز هستند و بسی موثر تر از ما کار می‌کنند، مدیران شهری و کشوری در فکر راه‌اندازی «بزرگ‌ترین نگارخانه در سطح شهر» یا «نخستین پل سه‌پایه‌ی جهان» یا «طولانی‌ترین پل معلق» یا «بلندترین سد بتنی» و مانند این‌ها نیستند؟ پاسخ ساده شاید این باشد که آنان ابتدا حساب سود و زیان یک طرح را می‌کنند و بعد کار را اجرا می‌کنند. در آن جاها معمولا رانت نفتی و جز آن، یا بودجه‌های مخفی متکی به درآمدهای عمومی وجود ندارد و به این دلیل تا کاری اقتصادی نباشد به اجرا در نمی‌آید.

تردیدی نیست که برای نصب 1600 بیلبورد، میلیاردها تومان از جیب مردم هزینه شده است. هیچ تفاوتی هم ندارد که این هزینه از محل بودجه‌ی شهرداری صورت گرفته یا توسط شرکت‌های طرف قرارداد با شهرداری (اجاره‌کنندگان بیلبوردها) پرداخت شده، چرا که این شرکت‌ها قطعا هزینه را به صورتی دیگر (و شاید دو لا پهنا) با شهرداری حساب خواهند کرد. به علاوه، جای پرسش است که چرا باید هزاران مترمربع نایلون ضخیم مصرف و سپس به دور ریخته شود (وارد محیط زیست شود)، در جایی که هنوز مشکل تفکیک زباله از مبدا و بازیافت به شکلی جدی در شهر وجود دارد؟ من فکر می‌کنم که این طرح نگارخانه دستپخت همان لابی باشد که برای هر رویداد کوچک و بزرگ، صدها بنر را از سوی شهرداری در شهر نصب می‌کند...؛ راستی آیا شورای شهر و دیگر مسوولان هزینه‌های این بنرنویسی‌ها را حسابرسی می‌کنند یا مانند پروژه‌ی پل طبقاتی صدر از آن اطلاع درستی ندارند؟!

در ده سال گذشته، شهرداری تهران کارهای خوبی مانند توسعه‌ی مترو، راه‌اندازی سامانه‌ی تفکیک زباله در کهریزک، احداث بوستان‌های متعدد، و... انجام داده، اما در مجموع کیفیت زندگی در این شهر را بهبود نبخشیده است. علت به نظر من این است که کمیت‌گرایی بر انجام کارهای کیفی سایه انداخته است؛ شهرداری در پی افزایش توان مالی و بیشتر کردن بودجه‌ی خود است و در این راه، باغ‌های شهر را می‌فروشد، دامنه‌های کوهستانی شهر را از منابع طبیعی می‌گیرد، پارک‌های جنگلی را بدل به پارک‌های شهری و حتی ساختمان می‌کند، به پروژه‌های عظیم ساختمان‌سازی در اطراف شهر بی‌توجه به ظرفیت برد زیست‌بوم اجازه می‌دهد، بافت تاریخی شهر را قربانی بساز و بفروشی و پاساژ سازی می‌کند... و از این راه‌های ناصواب درآمد به دست می‌آورد. سپس این درآمدها، پیمانکاران رنگارنگ را جذب می‌کند و آن‌ها درآمدها را با طرح‌هایی مانند نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر، سنگفرش کردن‌های پیاپی پیاده‌روها، احداث فضای سبز دیواره‌ای، نصب هزاران پرچم بر روی پل‌های شهر، تونل و پل طبقاتی، چراغانی کردن درختان، چمن‌کاری و آبیاری‌های بی‌حساب، و دیگر کارهای هزینه‌بر و زیانمند برای محیط زیست صرف می‌کنند.

ای کاش بودجه‌ی «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر» صرف کارهایی مانند خرید و احیای یک خانه‌ی تاریخی شهر، نجات یک کتاب‌فروشی روبروی دانشگاه تهران، و خرید یکی دو اثر هنری یا تاریخی برای اهدا به گنجینه‌های شهر می‌شد، و نگارخانه هم در یک محور پیاده‌رو یا در یک بوستان، در ابعادی کوچک و به شکلی باکیفیت برگزار می‌شد.

"