علیرضا بهرامی شاعر و روزنامه‌نگار دو شعر از مجموعه‌ی «تا اخر دنیا برایت می‌نویسم» به دریادلان غواصی تقدیم کرده که روز 26 خرداد پیکرشان تشییع شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او نوشته:«برای فرزندان دریادل وطنم که ثابت شد فقط دشمن خارجی دست‌هایشان را نبسته است، مراسم بدرقه‌شان نشان داد که در هیاهوی مطامع سیاست‌پیشگان و منفعت‌طلبان، روزگارشان همچنان غریبانه است...»

 

روزگار غريب

به كوچه‌مان بسپاريد خاطرش باشد

هميشه در تب و تاب مسافرش باشد

به كوچه‌مان بسپاريد مادرم تنهاست

اگر كه شد، پسر حي و حاضرش باشد

به شهرمان برسانيد راه ما دور است

به فكر نام جديد معابرش باشد

پس از سلام، بپرسيد كوچه مشتاق است

كه نام كوچك من از مفاخرش باشد؟

پس از سلام بگوييد: «روزگار غريب»

خدا كند كه نفس‌هاي آخرش باشد

به خانه‌مان نرسيديد، نامه بنويسيد:

در انتظار شكوه معاصرش باشد

پـلاك 506 (پانصد و شش)، هشت‌مـتري شـرقي؛

به قاصدك بسپاريد خاطرش باشد...

  

سهم عشق

دو استخوان و يك پلاك، انتهای ماجرا

نه انتهای ماجرا، كه ابتدای انتها

دو تكه استخوان و خاك، سهم عشق از تو شد

تمام خاطرات دور، كل اعتبار ما

به مقصد تو در جنوب، ضلع غربی زمين

هزار نامه پست شد - پر از گلايه و دعا

گلايه از نيامدن و سال‌های انتظار

دعا برای آمدن، برای ديدن شما

هزار بار زنگ در، هزار بار اضطراب

هزار نامه بازگشت - در مدار روزها

چه روزهای پرغمي، چه انتظار مبهمي!

خدای من كه عاشقي، خدای ما! ببين مرا

دوباره زنگ و اضطراب و نامه نه! كه نام تو

و بازگشت ديگری در انتهاي ابتدا.

 

از مجموعه‌ی «تا آخر دنیا برایت می‌نویسم»/ انتشارات آرادمان

5757

 

منبع: خبرآنلاین