مجبور نبودم، یعنی اگر به اقتضای شغلم نبود هیچ وقت به روزنامه و سایت و خبرگزاری و هرچیزی که به خبر مربوط می شود نگاه نمی انداختم.

رسانه ها هرچندوقت یک بار چیزهایی را به عنوان مسائل مهم و حیاتی طرح می کنند که هیچ ربطی به حیات و ممات مردمان ندارد و ما نیز تحت تاثیر همان رسانه هاست که چند صباحی گمان می کنیم حقیقتا مشکل و دغدغه ای جز همان چیزی که رسانه ها طرح می کنند نداریم. یکی از جدیدترین چیزهایی که این روزها چه در رسانه های مجازی و نیمه مجازی و چه تا حدودی مجازی طرح می شود و گویی جدی جدی بزرگ ترین مشکل بشریت است برنامه ماه عسلِ احسانِ علیخانی است. اگر به این رسانه ها دل بدهید و رسانه ها اجازه بیابند در ذهن و ضمیر شما تصرف کنند چاره ای ندارید جز آن که درمقابل آن چه رسانه ها به شما القا می کنند تسلیم شوید.

کسی را سرزنش نمی کنم. من خود یکی از کسانی هستم که در مقابل القائات رسانه به شدت وسوسه می شوم.مشخصا درباره همین موردِ برنامه ماهِ عسل، با این که این برنامه را ندیده بودم مشتاق شدم تا ببینم چه چیزی در این برنامه هست که رسانه هارا این چنین به واکنش واداشته.دیدم و الحمدلله خوشحال شدم که رسانه با همه قدرت و توانی که دارد هنوز نتوانسته همه وجود مرا به تسخیر درآورد. خوشحال شدم چراکه اگرچه به دمدمه و وسوسه رسانه به دیدن این برنامه نشستم اما قضاوتم درباره این برنامه ربطی به رسانه ها نداشت.

ماهِ عسل برنامه ایست مثل بقیه برنامه های صدا و سیما. مجری این برنامه هم اگرچه به نسبت دیگر مجریان صدا و سیما مزیت هایی دارد- از جمله مزیت هایش این که برخلاف اغلب مجریان صدا و سیما خوش قیافه است و خوش بیان- اما در نهایت چیزی است شبیه بقیه مجریان. با همان ادبیات و همان سمت و سوگیری. ادبیات و سمت و سویی که سال هاست مردم را از رسانه ملی گریزان کرده و به سمت سریال های احمقانه ترکی سوق داده. بدون شک ماهِ عسل برنامه متفاوت و خلاف آمدِ عادت نیست. اما یک فاجعه بشری هم نیست. احسانِ علیخانی هم جنایتکار جنگی نیست. بحثی که پیرامون میزانِ دستمزدِ احسانِ علیخانی به راه افتاده البته در این حملات بی رحمانه بی تاثیر نیست. من نمی دانم تا چه اندازه این شایعات درست است اما این را خوب می دانم در جامعه ما به ویژه در شرایطِ کنونی شایعاتی از این دست می تواند به نابودی یک نفر منجر شود.

مردم از شنیدن اخبار اختلاس های میلیاردی و گم شدن دکل نفتی و سند زدن کویر لوت خشمگینند و دنبالِ بهانه ای می گردند برای خالی کردنِ دق دلی هایشان بر سر کسی که او را مستحق می دانند. و چه کسی بهتر از احسانِ علیخانی، که فحش دادن به او هم دلیری محسوب می شود و هم عقوبتی در پی ندارد. علیخانی این روزها به نمادی از همه چیزهای رسمی و ...بدل شده. اتو کشیده و به ظاهر مودب و آراسته و دلسوز و سرشار از شعارهایِ خوب. شعارهایی که خروجی آن هیچ ربطی به آن شعارها ندارد. اما آیا احسانِ علیخانی مستحقِ قرار گرفتن در چنین جایگاهی است؟

منبع: khabaronline
"