شکوفه حبیب زاده: حتی بی هیچ مطالعهای نیز میتوان به رابطه بین بیکاری و سرخوردگی ناشی از آن با آسیبهای اجتماعی چون اعتیاد، خودکشی و خشونت و ... پی برد. امری که غفلت از آن حتی می تواند بنیانهای اجتماعی و سیاسی کشور را به مخاطره بیفکند. در روزهایی که بیکاری در کشور رو به فزونی دارد و اشتغال برای انها هنوز فراهم نیست، خیل عظیمی از بیکاران درگیر اعتیاد را به راحتی می توانیم در گوشه و کنار شهرها ببینیم. حتی تعداد پرشمار افراد در ساعاتی از روز که اغلب افراد باید در فعالیت شغلی خود قرار داشته باشند نیز گواه بر وجود گسترده بیکاران در کشور دارد. برای بررسی رابطه میان این دو مولفه با حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا به گفت وگو نشستیم. او معتقد است مردم در برنامه های اقتصادی کشور جایگاهی ندارند و اگر دولتها برای مشارکت با مردم در برنامه های اقتصادی کشور برنامه ای ارائه دهند و از بنگاههای خرد و کوچک بهره گیرند، می توانند از معضل بیکاری در جامعه بکاهند.
* چه رابطه ای بین بیکاری و شغلهای نامطلوب با آسیبهای اجتماعی وجود دارد؟
به لحاظ تجربی رابطه اثبات شده ای بین این دو وجود دارد. به تعبیری اشتغال تنها کسب درآمد نیست، بلکه عملا هویت انسانها را تعریف می کند و به زندگی او معنا می دهد و ارتباط او را در شبکه های مختلف حیات اجتماعی تعیین می کند. بنابراین فرد شاغل خود را در شبکه ای از تولید محصول اجتماعی عنصر موثر و مفید می داند. در مقابل فردی که صاحب شغل نیست، فاقد این ویژگی هاست و خود را به تدریج فاقد هویت می داند. حال اگر این بیکاری طولانی شود و فرد به سنین اشتغال ناپذیر برسد، او دیگر احساس تعلق خاطر به جامعه نخواهد داشت و همزمان احساس می کند که کسی نیز به او تعلق خاطر ندارد. این مسئله منشا بسیاری از آسیب های روحی و افسردگی هاست که در بسیاری از موارد به انزوای فرد منجر می شود و در اشکال مختلفی به تحریم خود می انجامد که شکل حاد آن خودکشی خواهد بود. بسیاری از پیامدهای این سرخوردگی و آسیبهای روحی از آن در بین سنین و جنسیتهای مختلف، اشکال مختلفی به خود میگیرد. بهعنوان مثال در بین گروههای میانسال در قالب خودزنیهای مختلف یا پناه بردن به افیون اعتیاد برای فرار از واقعیت تلخ ناشی از این بیهویتی، بروز میکند.
* این مسئله تا چه میزان میتواند به خشونت نیز کشیده شود؟
این امر سبب میشود آستانه صبر و تحمل افراد به واسطه بدبینی که در آنها ایجاد میشود و به دلیل مسئول دانستن جامعه و دولت برای ناکامیهای خود کمتر میشود. همزمان در سنین مختلف این واکنشها مختلف خواهد بود. یکی از مخاطرات اصلی ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی عمدتا مسئله بیکاری همراه با تبعیضهای مختلف به صورت نظاممند در جامعه است. وقتی اولویت اشتغال از آنِ گروهها یا خانوارها با ویژگیهای خاص است، آنها با خود میاندیشند که افرادی که فاقد این ویژگیها هستند از دایره امتیازها به کنار میمانند، به این خاطر احساس نوعی تبعیض میکنند. وقتی اشکال مختلف این تبعیضها بهصورت نظاممند در جامعه برای ورود به دانشگاه، اشتغال، دسترسی به اعتبارات بانکی و ... مشاهده می شود، این سرخوردگی ها در فرد انباشته میشود. در نتیجه این افراد که عمدتا در سنین جوانی قرار می گیرند تبدیل به کانونهای ناامنیهای اجتماعی می شوند.
* آیا مطالعه خاصی در این زمینه صورت گرفته است؟
براساس یکی از مطالعاتی که در رابطه با ریشه های اقتصادی تحولات در کشورهای عربی انجام گرفته بود، دو عامل اصلی این انفجارها بدست آمد. یکی تبعیض و دیگری بیکاری بود. بنابراین افراد بیکار از سنین خاصی بسیار حساس شده و آماده رفتارهای غیرمترقبه می شوند. بنابراین عملا بیکاری در یک مقیاس گسترده می تواند زمینههای ناآرامی های اجتماعی و بی ثباتی سیاسی را به همراه داشته باشد.
* اگر عارضه های اجتماعی ناشی از بیکاری پدید آمد، پس از رونق اقتصادی آیا از میزان آنها کاسته خواهد شد یا اثرات نامطلوبشان باقی میماند؟
هر زمانی که بتوانیم جلوی این آسیبها را گرفته و فرصتهای اشتغال را در جامعه تقویت کنیم به نسبت زیادی میتوانیم از ناکارآمدی ها در جامعه بکاهیم، اما طبیعتا گروه هایی در جامعه اصولا فرصت های بهبود و بازیافت را از دست می دهند. به عنوان مثال افرادی به ویژه در میان جوانان در اثر سرخوردگی ها به اعتیاد پناه آورده اند که عمده این افراد در سنین اشتغال هستند. اعتیاد اکثریت قریب به اتفاق این افراد ناشی از بیکاری یا اخراج از کار یا از دست دادن فرصت شغلی است که این امر سبب شده به این ورطه سقوط کنند. بنابراین این افراد قربانیان اقتصادی کشور هستند که طبیعتا مسئول این شرایط، مجموعه نهادهای ذیربط خواهند بود. این اتفاق ها حتی عوارض جدی بر خانواده های انها باقی می گذارد که آثار طولانی و ماندگاری را با خود به همراه خواهد داشت.
* به هر ترتیب در شرایط رکودی قرار داریم که عبور از آن به گواه تحلیل های کارشناسان طولانی خواهد بود و به نظر میرسد راهکارهای ارائه شده کارای کافی را ندارد. مشکل اصلی در کجاست؟
مشکل اصلی نوع نگاه سیاستگذاران اقتصادی در کشور است. اصولا مردم در برنامه های اقتصادی کشور جایگاهی ندارند. اما شرایط ناشی از نظم نهادی موجود در کشور، فرصتها را برای گروه های مختلف مردم برای حل مسائل با مشارکت آنها فراهم نمی کند. به این ترتیب جامعه از فرصت های بزرگی محروم می شود. از طرفی نوع نگاه سیاستگذاران اقتصادی کشور نیز خود مانند یک مانع عمل می کند. این نگاه به دنبال آن است که همواره طرح های کلانی را مطرح کند که هیچ تصویر روشنی از آن را در ذهن ندارند. طرح هایی که منابع بزرگی از منابع عمومی را به خود جذب می کنند. این نگاه نخبه گرا به سیاستهای اقتصادی از سوی سیاستگذاران اقتصادی تلاش می کند با اجرای این طرحهای کلان قطار اقتصاد را به حرکت دراورد، غافل از اینکه برنامه های انها عمدتا به اتلاف منابع عمومی می انجامد و این سیاستگذاران اقتصادی در عین حال از ایجاد و حمایت فعالیت های کوچک و خرد در میانه مردم غافل می شود. در حالیکه در بنگاههای کوچک و متوسط اشتغال بیشتری ایجاد می کنند که میتوانند پایداری شغلی را برای جمعیت کثیری از افراد جامعه فراهم کنند.
* اما با این حال به نظر می رسد مردم هم باید بدون حمایت دولت ، فعالیت هایی را ساماندهی کنند و همه چیز را از دولت نخواهند.
همینطور است. در شرایط کنونی فعالیتهای متعددی به کمک مردم بدون هیچگونه حمایت دولتی شکل گرفته است. به عنوان مثال اکنون صدها صنایع دستی برند شکل گرفته که خالقان آن عمدتا از شبکه های مجازی برای عرضه خلاقیتها خود و فروش انها بهره می گیرند. چنانچه این فعالیتها حمایتهای دولت را با خود به همراه داشته باشد، ظرفیت بزرگی است که می تواند منجر به خلق شغال سالیانه 250 تا 300هزار شغل بین گروههای مختلف جامعه بهویژه در میان خانمهای خانه دار شود که در تولید ناخالص داخلی نیزتاثیرگذار خواهد بود. با توجه کافی متولیان اشتغال به این ظرفیت ها، می توان از شرایط دشوار فعلی عبور کرد. کافی است که دولت به افرادی که در صنایع کوچک و متوسط هستند فرصت هایی برای بروز خلاقیت ها و مشارکت در شکل دهی به فرصت های شغلی در کشور فراهم آورد. به هر نسبت که دولت از این فعالیت های غیردولتی حمایت کند، این امر متعاقبا ظرفیت های بزرگی را در اشتغال کشور رقم می زند.
3535