آیا کسانی که به هر علتی چه به خواست خود و چه بهاجبار، سکونت در خانه سالمندان را پذیرفتهاند، در شرایط خوبی به سر میبرند و آن آرامشی را که باید، دارند؟ برای بررسی این موضوع به چهار سرای سالمندان شهر کرمان سری زدیم. سرای سالمندان امیرالمؤمنین و مهر آذین که مستقیماً زیر نظر بهزیستی فعالیت میکنند، سرای سالمندان بهارستان سلامت که بهطور خصوصی اداره میشود و سرای آرامش که توسط جمعی از خیران اداره میشود، چهار خانه سالمندانی بودند که به آنها سر زدیم. اگر میخواهید بدانید که در این خانههای سالمندان چه میگذرد، در ادامه همراهمان باشید.
احترام به سالمندان دیگر واجب نیست
خانه سالمندان «امیرالمؤمنین» که زیر نظر بهزیستی است، در بلوار امیرکبیر واقعشده و حدود 50 سالمند در آن زندگی میکنند. از در که وارد شدیم و کمی که جلو رفتیم ساختمانی آجری سمت چپمان دیده میشد که سالمندان در آن نگهداری میشوند. وقتیکه رسیدیم یکی از مددکاران گفت سالمندان خوابند، ما هم چنددقیقهای را روی حیاط منتظر ماندیم تا بیدار شوند.
کمی که جلوتر رفتیم سالمندی را دیدیم که تنها روی تختی که در حیات بود، خوابیده و کلمات نامفهومی را بلندبلند تکرار میکرد. پتوی نهچندان تمیزی روی او بود. لباسهایش هم چندان تعریفی نداشت. از او پرسیدم چرا اینجایی؟ گفت: «من دوست ندارم برم داخل ساختمان. فقط شبها میرم داخل. اینجا راحتترم.»
در حال صحبت کردن با او بودم که سالمندان یکییکی از ساختمان خارج شدند. خواستیم وارد ساختمان شویم که مددکار این مرکز از ما خواست داخل نرویم. اکثر سالمندان لباسشان شبیه همان سالمندی بود که تنها روی حیات خوابیده بود. به سمت یکی از سالمندان رفتیم. قبل از اینکه چیزی بگویم اسممان را پرسید و چند بار بلندبلند تکرار کرد که یادش بماند.
وقتیکه ناامید شد، خودکاری از جیبش بیرون آورد و اسممان را روی دستش نوشت. علی که کهنوجی بود داستان زندگی جالبی داشت. حدود 20 سال پیش در یک دعوای خانوادگی ضربهای به سرش وارد میشود و مشکل فراموشی پیدا میکند.
چند روز بعد از بیمارستانی که بستری بود، خارج و گم میشود، شهرداری او را پیدا میکند و به بهزیستی تحویل میدهد. خانواده او هم چند سال پس از جستوجو، از وکیلشان میشنوند که علی، جان خود را ازدستداده و بیخیال او میشوند.
نکته جالب داستان این مرد، یک ماه پیش رخ میدهد. او یکی از اقوامش را در جشنی که در خانه سالمندان برگزارشده بود، میشناسد. اگرچه که پدر و مادر علی فوت کردهاند اما خاله او هرازگاهی به او سر میزند. طبق گفته مددکار، در این خانه سالمندان افراد مختلفی زندگی میکردند. تعدادی معلول ذهنی بودند، تعدادی خانوادههایشان رهایشان کردهاند و تعدادی با پای خود آمده بودند. آقای احمدی یکی از افرادی بود که خودش به خانه سالمندان «امیرالمؤمنین» آمده بود. مددکار گفت احمدی به نسبت دیگر سالمندان از هوش و حواس بهتری برخوردار است و میتواند بهتر صحبت کند. این حرف را که شنیدیم، سریع به سمت او رفتیم.
او که روی یک ویلچر نشسته بود، وقتی فهمید به طرفش میرویم، رویش را به سمت ما برگرداند بهطوریکه انگار خودش هم راغب به حرف زدن است. احمدی ازلحاظ روحی و روانی در سلامت کامل به سر میبرد و تنها به دلیل اینکه براثر حادثهای ازلحاظ جسمی به مشکل برخورده، تصمیم گرفته بود تا بهبودی کامل در خانه سالمندان بماند.
از او پرسیدم که از شرایط اینجا راضی هستی، مکثی طولانی کرد و گفت: «بد نیست. خوبه.» این مکث او شاید به خاطر حضور مددکار بود. مددکار که رفت، احمدی بیدرنگ گفت: «اینجا افرادی نگهداری میشوند که هوش و حواس ندارند و متوجه نمیشوند که چهکارهایی انجام میدهند. همین چند وقت پیش یک نفر سنگ خورد. اگر هر 30 روز در ماه را به این اشخاص نان و ماست بدهند یا سنگ، اینها تشخیص نمیدهند. مددکاران که میدانند بدن اینها به ویتامین نیاز دارد اما متأسفانه غذاهای خوبی به سالمندان نمیدهند.»
احمدی قبلاً در خانه سالمندان بهارستان سلامت بوده و به نظر میرسید چندان از تغییر خانه سالمندانش راضی نیست. او گفت: «تفاوت اینجا و بهارستان زمین تا آسمان است. اینجا ماهی 850 هزار تومان پرداخت میکنیم اما به سالمندان بیاحترامی میکنند. نیروهایی در اینجا کار میکنند که 20 سال سن دارند و نمیتواند پیرمرد 90 ساله را درک کند. این نیروها هیچ آموزشی ندیدهاند. یک سری مسائل هم هست که نمیتوانم بگویم. اگر یک پای من هم خوب شود دیگر اینجا نمیمانم. به من بیاحترامی نمیکنند اما دیدم که به سالمندی که 90 سال دارد بیاحترامی میکنند و بدحرف میزنند. پیرمرد 90 ساله را پرت میکنند روی تخت و به نالههای او توجهی نمیکنند.»
احمدی که چانهاش گرم شده بود ادامه داد: «بعضی مواقع میشود وقتی کسی آش رشتهی نذری میآورد 5 یا 6 روز پشت سرهم به ما آش رشته میدهند. یک آدم سالم هم نمیتواند 6 روز پشت سر هم آش بخورد آن هم آشی که بوی نامطبوعی میدهد چه برسد به سالمندانی که در اینجا نگهداری میشوند. دو سه روز است که قند نداریم و بهجای قند به ما خاک قند میدهند. مربای هویج درست میکنند آنقدر خشک است که از گلو پایین نمیرود. مزهای به نام شیرینی در مربا پیدا نمیکنی. اگر این غذاها را به حیوان هم بدهند نمیخورد. 7 روز پشت سر هم شلهزرد یا آش رشته میدهند. 30 روزی است که من به اینجا آمدهام و کسی را بهعنوان دکتر در این مرکز ندیدهام. فقط خانمی هست که پانسمان انجام میدهد و فیزیوتراپیستی که کار فیزیوتراپی انجام میدهد. شما را به خدا قسم میدهم که درد دل من را به کسانی که بیرون از این مرکز هستند برسانید.»
یکی از مددکاران این خانه سالمندان در خصوص برنامههای جنبی برای سالمندان گفت: «معلولان را به مشهد میبریم و گاهی اوقات برای سالمندان جشن میگیریم.» هزینه نگهداری هر سالمند در این خانه، از 200 هزار تومان تا 850 هزار تومان بسته به شرایط سالمند متغیر است.
خانهای گران
خانه سالمندان بعدی که به آن سر زدیم، در هفت باغ علوی بود. سرای سالمندان «بهارستان سلامت» که خصوصی بود و حدود 40 سالمند در آن زندگی میکردند. وارد که شدیم، جدای از نظم تقریبی که وجود داشت، خانواده دو سالمند هم برای دیدن عزیزشان به آنجا آمده بودند، از شرایط ابراز رضایت کردند.
هزینه نگهداری از هر سالمند در این مرکز ماهیانه از یکمیلیون و 40 هزار تومان تا یکمیلیون و 700 هزار تومان متغیر است. این تفاوت قیمت هم به وضعیت سلامتی بیمار و نیازهای او برمیگردد. اکثر سالمندان تقریباً از این خانه راضی بودند. البته یکی از دلایل اصلی رضایت، رسیدگی خانوادهها به سالمندان خود بود.
مددکاران آموزش ندیده، دغدغه ی خانوادهی سالمندان
سرای سالمندان «مهر آذین» سومین سرای سالمندانی بود که به آن سر زدیم. این سرای سالمندان که زیر نظر بهزیستی است، در خیابان احمدی غربی قرار دارد و فقط سالمندان زن در آن نگهداری میشوند.
«مهر آذین» خانه تقریباً بزرگی بود که دوطبقه داشت و در هر طبقه تعدادی اتاق برای نگهداری سالمندان وجود داشت. یکی از سالمندان که روی تختش نشسته بود، در پاسخ به این سؤال ما که آیا از وضع خود راضی هستید، با ناراحتی به ما گفت که «اینجا به ما غذای چندان خوبی نمیدهند. دکتر به این مرکز بافاصله زمانی زیادی سر میزند. هرکسی که توانایی راه رفتن را داشته باشد، میتواند دکتر را ببیند چراکه دکتر به اتاقش میرود و ما که نمیتوانیم راه برویم، او را نمیبینیم مگر اینکه مریض باشیم.»
او از اینکه فرزندانش کم به «مهر آذین» میآیند، گله داشت. یکی دیگر از سالمندان روی مبل در قسمت پذیرایی خانه نشسته بود که به طرفش رفتیم. او از اینکه دو نفر به سمتش آمدهاند، خوشحال شد و لبخندی از سر رضایت زد.
او به ما گفت: «اینجا اگر چیزی کم باشد یا زیاد ایرادی نمیگیرم. تمام زندگی من همینطور بوده. هیچوقت از کسی و چیزی ایراد نگرفتم.»
سالمند دیگری هم به ما گفت: «اگر در خانه نان خشک بخورم بهتر از چلوکبابی هست که اینجا میدهند. البته اینجا از چلوکباب هم خبری نیست. بعضی مواقع خرما و چنگ مال به ما میدهند و اگر باشد، روزی یک میوه. البته فقط روزهایی میوه هست که مردم از بیرون بیاورند.»
دختر یکی از سالمندانی که برای دیدن مادرش آمده بود هم به ما گفت: «اویل که هرروز اجازه میدادند بیایم، هرروز میآمدم اما در حال حاضر هفتهای سه روز اجازه ملاقات داریم.» به گفته او ماهی 860 هزار تومان برای نگهداری از مادرش به «مهر آذین» میدهد. او از آشنا نبودن برخی مددکاران به وظایفشان گله داشت.
سرایی که در انتظار کمکهای خیران است
سرای سالمندان آرامش واقع در جاده کوهپایه هم آخرین سرایی بود که به آن سر زدیم. این سرای سالمندان محل نگهداری سالمندان بیسرپرست و تنها بود. سالمندانی که بعضاً حتی پول خوردوخوراک خود را هم نمیتوانستند تأمین کنند. به همین دلیل از کسانی که در این خانه نگهداری میشوند، پولی گرفته نمیشود. اکثر سالمندان حاضر در این خانه از شرایط خود راضی بودند.
البته دلیل رضایتشان شاید به این برمیگردد که دیگر جایی برای ماندن ندارند. این خانه با کمک خیران به کار خود ادامه میدهد. یکی از مددکاران به ما گفت: «کمبودهایی که وجود دارد توسط مردم رفع میشود. پیشنهاد ما به مردم هم این است که قبل از بازدید با مرکز تماس بگیرند تا اگر کمبودی هست، بهجای شیرینی آن کمبود را رفع کنند. چراکه اکثر بازدیدکنندگان با خودشیرینی میآورند.»
* اسامی استفادهشده مستعار است
46