این فیلسوف فرهنگ می نویسد: «مساله نسبت دین و مدرنیته مساله چندان دشوارى نیست و اگر گاهى دشوار مى نماید از این روست که کسانى مایلند و ادعا دارند که مى توانند دست مدرنیته را در دست دین بگذارند و با این هر دو به سر برند و اگر کسى بگوید که این کار چه دشواری هایى دارد، از همه سو مورد اعتراض قرار مى گیرد. »
وی تاکید دارد: مدرنیته نمى خواهد و نمى پذیرد که دین در گردش امور و ترتیب کارها دخالت کند. یعنى در عقلانیت تجدد، سخن و قانون، سخن و قانون بشرى است و هرچه وراى این باشد بى اعتبار و اساطیرى و مردود است. مگر اینکه تغییرى در اساس مدرنیته پدید آید. یعنى اگر بشر آینده اى داشته باشد محکوم و مجبور نیست که در این عالم بماند و این عالم ابدى نیست. ما هر قدر کارمان دشوار باشد افق امکان به روى بشر باز است. اگر در مدرنیته، با این که همه چیز همواره در حال تغییر و نو شدن است، فردا با امروز تفاوتى ندارد و آنچه هست تکرار مى شود، به پسفردایى مى توان امید بست که تکرار امروز و فردا نیست. »
متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید.