مرحوم پدرم ارادتی خالصانه به ایشان داشت و با توجه به موقعیت ممتاز و شناخته شدهشان در تهران آن روزگار و مراجعات مختلف، در عموم موارد از آیت ا... خوانساری کسب اجازه میکرد و میتوان گفت همگی اعضای سببی و نسبی خانواده ما که اکثریتشان در کسوت روحانیت بودند، چنین بودند و اینجانب نیز چنین بود. اگر چه مرور زمان و تجربه ایام و به ویژه آشناییام با شاهکار فقهی ایشان «جامع المدارک» و فضائل و ملکات اخلاقیشان، به عمق این ارادت افزود. ذیلاً به اجمال نکاتی را یادآور میشود.
1- دوران زندگانی نزدیک به یک قرنه آیت ا... خوانساری همزمان است با پرتحولترین مقطع تاریخ معاصر ایران و تشیّع. ایشان در 1309 قمری متولد شد. چهار سال بعد ناصر الدین شاه ترور میشود. قبل از این حادثه جامعه ایران تحت تأثیر جریانهای مختلف فکری و فلسفی قرار گرفت که عمدتاً ریشه برون مرزی داشت. اعم از آنکه از اروپا آید و یا از سرزمین عثمانی و هند و احیاناً مصر و لبنان و سوریه.
اگر احیاناً ناصر الدین شاه عمر طولانیتری مییافت باز هم جریانهای یاد شده به پیش میرفت، اما حذف او به اوجگیری و عمقیابی آنها منجر شد. نتیجه در نهایت انقلاب مشروطه بود و تأسیس مجلس. ساختار تاریخی و اجتماعی و فرهنگی ایران به گونهای بود که روحانیت و مرجعیت آن زمان هدایت تحولات را به دست گرفت و اصولاً میتوانست به دست گیرد. توده مردم هم وسیله تحقق اهداف تعیین شده بودند.
در ابتدا اجماعی ملی وجود داشت، اما به تدریج این اجماع شکسته شد و حتی تقابلهایی به وجود آمد. عامل اصلی بروز منویات برخی از داعیهداران مشروطیت بود. اگر چه نمیتوان اختلاف مبانی فقهی فقهای آن ایام را نادیده انگاشت. این مجموعه در نهایت کام عموم و خصوصاً روحانیان معروف پایتخت و نجف و شهرهای بزرگ، و بلکه شهرهای کوچک را، تلخ کرد.
این همه را طلبه جوان ما که در آن دوران در اصفهان مشغول فراگیری علوم دینی و غیر دینی بود، از نزدیک مشاهده میکرد. او فراز و نشیبها و اقبال و ادبارها را که به سرعت اتفاق میافتاد، با دقت زیر نظر داشت. این دقت نظر به وی آموخت که تحت تأثیر حوادث روزمره قرار نگیرد و بکوشد تا به عاقبت و نتایج جریانها بیندیشد. استقامت در رأی و عدم انگیختگی عاطفی که از ویژگیهای استثنایی ایشان است به احتمال فراوان ناشی از همین تجربه است.
آن چنانکه از شواهد و نقلهای موثق و متواتر برمیآید انقلاب مشروطه، اعم از مقدمات وپیآمدهایش، دیدگاههای آیت ا... خوانساری را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. خصوصاً که ایشان یک سال قبل از فوت مرحوم آخوند خراسانی به نجف میرود و از نزدیک شاهد حوادث پس از اعدام مظلومانه حاج شیخ فضل ا... نوری بوده است و اینکه موقعیت موافقان و مخالفان مشروطه چگونه و تا چه مقدار دگرگون و بلکه معکوس میشود. تجربهای که مهمترین عامل در شکلدهی به مشی دینی و رفتار اجتماعی و سیاسی ایشان بود.
2- در 1335 قمری، ایشان نجف را ترک میگوید و نزدیک یک سال در دزفول در نزد عالمی بزرگ، مرحوم معزّی دزفولی، متوقف میشود و سپس به اراک میرود و در حلقه فضلای درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری درمیآید و مدتی بعد به همراه ایشان به قم عزیمت میکند.
در اراک و قم عمدتاً و بلکه کلاً به مطالعه و تحقیق و تدریس میپردازد. به تدریج دوران سخت برای متدینان و روحانیت و مرجعیت آغاز میشود. با قدرت یابی رضاخان که در واقع بازوی مسلّح گروهی بود که انقلاب مشروطه را به سبک صرفاً غربی آن میخواستند، دشواریها به اوج میرسد. طلبه جوان ما که اینک فاضلی سترگ شده بود این همه را میبیند. امّا در چارچوب زعامت و رهنمودهای بزرگ حوزه، مرحوم حاج شیخ عمل میکند. او اعتقادی راسخ به ایشان داشت و نه صرفاً به دلیل زعامت، بلکه به احتمال قریب به یقین به دلیل مبانی فقهی مشترک و تشخیص معتبر و درستی که در ایشان سراغ داشت، از معظم له اطاعت میکرد.
حاج شیخ در 1355 قمری، 1315 شمسی، زندگی را بدرود گفت و وضعیت برای جامعه مذهبی و حوزه قم سختتر شد. شرائط به معنای دقیق کلمه پلیسی و امنیتی شده بود. همه از یکدیگر میترسیدند و در این میان مخالفی وجود نداشت که رژیم برای مقابله با او بخواهد از دین و طبقات متدین کمک بگیرد، آنچنانکه پس از شهریور 1320 اتفاق افتاد. گویی همه دربها خصوصاً بر روی طبقات مذهبی، بسته شده بود.
این همه را فاضل جوان ما میدید و احساس میکرد که این " وضعیت قسری " چندان قابل دوام نیست. او کماکان به درس و بحث ادامه میداد. اعم از فقه و اصول و کلام و فلسفه. به نظر میآید روش فهم ایشان از مسائل علمی و کیفیت القای درس تنها میتوانست برای طلاب نخبه جاذبه داشته باشد و نه برای عموم. این دو نکته را میتوان از کتاب " جامع المدارک " به دست آورد و شاید به همین علت بود که شاگردانشان در رشتههای مختلف اگر چه معدود، اما همه نخبه بودند. اعم از فقه و اصول و یا فلسفه و کلام.
قطعاً ایشان با ریاضیات و نجوم قدیم آشنایی کامل داشت. اصولاً مکتب اصفهان این چنین بود. در دوران شکوه و ازدهارش نه تنها دروس مرسوم حوزوی که علوم دیگر را نیز تدریس میکردند. از طب گرفته تا ریاضیات. آثار زیبا و بدیع این شهر نشان دهنده آن است که معمارانش شعبههای مختلف ریاضیات و فیزیک نور و صدا را به خوبی میدانستهاند. این آثار به واقع در ردیف هماهنگترینها و چشمنوازترینهای جهان است که اکثریت قریب به اتفاق بینندگان، خصوصاً غیر ایرانی را، مجذوب و مسحور میکند.
شهریور 1320 نقطه عطف بزرگی در تاریخ اجتماعی و سیاسی و نیز دینی ایران است. حوزه قم و جامعه مذهبی ایران نیز تحت تأثیر قرار گرفت. اگرچه قم و حوزه قم به علت انزوایش در آن ایام در شرائطی نبود که این حادثه تحول بزرگی را در او موجب شود. عملاً نقطه عطف آن به آمدن آیت ا... بروجردی و مرجعیت مطلقه ایشان راجع میگردد.
آیت ا... خوانساری مورد احترام و اعتماد خاص مرجع جدید بود، چنانکه زعامت حوزوی و دینی ایشان فقیه ما را خوش میآمد. احساس میکرد که همان مشی استادش مرحوم حاج شیخ است که با تفاوتهایی که ناشی از ضرورتهای زمان بود، ادامه دارد. کم و بیش برای نخستین بار بود که مرجعیت عامّه در ایران، و بلکه جهان تشیّع، به قم انتقال مییافت. آن هم در زمانی که در عموم شهرهای این سرزمین، و نیز در نجف و سایر قلمروهای شیعی فقهای بزرگ و فحلی میزیستند. عوامل فراوانی به این جریان کمک کرد که بدون شکل مهمترینش شایستگی علمی و تقوایی و زیرکی و فطانت آن مرد بزرگ و نیز تقوا و دنیا گریزی سایر فقیهان نامداری بود که در برابر مرجع جدید عقب نشستند و لذا مرجعیّت در ایشان تمرکز یافت.
3- تهران پایتخت بود و بازار آن روزگارش مهمترین رکن اجتماعی - اقتصادی - دینی جامعه ایران که هویتی مستقل، ریشهدار و نیرومند داشت. مسئله صرفاً این نبود که بخش مهمی از وجوهات شرعیه از آنجا تأمین میشد، مهمترین اهرمی بود که مرجعیّت با کمک آن میتوانست در برابر حکومت بایستد و لذا اهمیت فراوانی داشت. به ویژه که بازار تهران، عملاً مادر بازارهای شهرهای بزرگ و کوچک دیگر بود.
گرانیگاه بازار عملاً مساجد بزرگ آن بود و بازار تهران هم مساجد بزرگ فراوانی داشت و از مهمترینهایش مسجد معروف حاج سید عزیر ا... بود که در سال 1330 شمسی امام جماعت معروف و محبوبش را از دست داد و این جریان رقابت سخیف گروههای مختلف را که پیوسته در جوامع سنتی ما وجود داشته است، به همراه آورد. لازم بود مرجعیت به این وضع اسف انگیز پایان دهد و گویا از ایشان هم کمک خواسته بودند.
با توجه به آنچه گفته آمد و نکاتی به مراتب بیشتر که توضیحش به طول میانجامد، مسئله تنها معرفی یک امام جماعت نبود. در این میان آیت ا... خوانساری انتخاب شد که انتخابی به واقع شایسته و بایسته بود. ایشان عملاً به مثابه نماینده رسمی مرجعیت در پایتخت و در مجموع بازار بود. آن هم در شهری که عالمان بزرگ و کهنسال معروفی داشت. حضرات آیات حاج شیخ محمد رضا تنکابنی، میرزا محمد تقی آملی، میرزا احمد آشتیانی، شیخ محمد تقی بروجردی و دیگرانی که امکان بازشماریشان نیست. در این میان بودند عالمان دیگری که دارای موقعیت اجتماعی و دینی ممتازی بودند اگر چه برجستگی علمی فقهای نامبرده را نداشتند و در رأس آنان حضرات آیات سید ابوالقاسم کاشانی، میرزا عبدا... تهرانی و حاج سید محمد بهبهانی قرار داشتند. اینان عموماً شاگردان برجسته آخوند خراسانی، محقق یزدی مؤلف عروة الوثقی و حضرات نائینی و آقا ضیاء عراقی بودند.
پس از در گذشت آیت ا... بروجردی جامعه مذهبی ایران دچار مشکلات و نوساناتی میشود. این مشکلات صرفاً سیاسی نبود، بعضاً اجتماعی و فکری و فرهنگی بود که عموماً ریشه در نوسازی و بلکه بازسازی اندیشه دینی داشت. با توجه به اوضاع داخلی و ویژگیهای خاص ایرانیان و تجربیات انقلابی موجود در منطقه و به ویژه در آمریکای لاتین، برخی از این نارضایتیها در نهایت شکل سیاسی و حتی مسلحانه یافت. در کنار این همه نباید تحولات اجتماعی و اقتصادی جامعه آن روز ایران را نادیده انگاشت. نسل جوان برآمده از درون این دگرگونیها، تصورات و انتظاراتی متفاوت با پدران خود داشت، خصوصاً در آنجا که به دین راجع میگردید.
ثقل این تحولات از اواسط دهه چهل به بعد در تهران بود. آخرین حصارهای جامعه مذهبی شکسته میشد و طبقات متدین وارد زندگانی فعال اجتماعی میشدند. این جریان با سرعت فزایندهای، به ویژه از اواخر دهه چهل، به پیش میرود و مشکلات نوظهوری را موجب میشود که اندیشه و جامعه دینی را هم تحت فشار قرار میدهد.
نکته دیگر درگذشت روحانیون طراز اول تهران در طول دهه چهل است. در پایان این دهه عملاً آیت ا... خوانساری در جایگاه معتبرترین روحانی تهران قرار میگیرد. از این به بعد چشمها متوجه ایشان است، خصوصاً که موقعیت ایشان از جانب همگان، اعم از رسمی و غیر رسمی، به رسمیت پذیرفته میشود.
عملاً از این پس است که ایشان با مسائل مختلف درگیر میشود، اما هیچگاه خط مشی خود را تغییر نمیدهد و تحت تأثیر احساسات و مسائل روزمره قرار نمیگیرد، حال آنکه عموم همتایان ایشان چنین نبودند. مهمتر آنکه پیآمدهای ناشی از ثبات فکری و عملی خویش را تحمل میکند. کسانی که از نزدیک با زندگانی ایشان در طی آن سالها آشنا هستند میدانند که ایشان تا چه مقدار اهانت و زخم زبان و مشکلات دیگری را که شایسته گفتن نیست، تحمل کردند.
4- این استقامت در رأی و مشی به احتمال فراوان ناشی از دو ویژگی بود. ویژگی اول به تجربه ایشان از فراز و نشیبهای دوران مشروطیت و حوادث پس از آن بازمیگشت و ویژگی دوم به مبانی مستحکم فقهی ایشان. معظم له به واقع فقیهی بیبدیل بود. صرفنظر از جامعیت علمی، ابواب مختلف فقه را با نهایت دقت و متانت بررسی کرده بود و رفتارشان در زمینههای مختلف فردی و اجتماعی عمیقاً متأثر از فقهشان بود و بدین علت تحت تأثیر عوامل روزمره و گرایشهای زودگذر قرار نمیگرفت.
لازم به یادآوری است که ایشان نابغهای بزرگ بود. در شانزده سالگی به اصفهان میرود و در نوزده سالگی به نجف. مکرر از ایشان نقل شده است که عمده استفاده علمیشان در اصفهان بوده است و نه نجف. این به این معنا است که در نوزده سالگی به مقام اجتهاد رسیده است، آن هم اجتهاد در مفهوم جامع و سختگیرانه قدیم آن. بدون تردید دروس نجف به آبدیدگی علمی ایشان منجر شد و در 24 سالگی به ایران بازمیگردد.
نکته دیگر اینکه در طی مدت تحصیل هدف صرفاً فراگیری فقه و اصول و مقدمات آن نبوده است. یک دوره فلسفه به همراه علوم دیگری چون کلام و ریاضیات و نجوم را نیز آموختهاند به گونهای که بعدها در قم به تدریس این علوم و آن هم برای طلاب تیزهوش و درسخوان و به اصطلاح مستشکل، میپرداختهاند. تسلط به این همه در اواسط دهه بیست از عمر صرفاً برای افراد نابغه و پرکار میسر خواهد بود.
احتمالاً بهترین وسیله برای دریافت تسلط فقهی ایشان کتاب «جامع المدارک» باشد. این کتاب شرحی است بر «مختصر النافع» که به تعبیر ایشان از آن «محقق علی الاطلاق» است که در هفت جلد و شش مجلد به سامان آورده شده است و تنها برخی از ابوابی را که یا دیگر مورد ابتلا نیست و یا ایشان دیدگاه خاصی نسبت بدان داشتهاند، شرح نکردهاند.
عموماً میگویند این شرحی است جامع و در عین حال مختصر. اما نکته اصلی این است که از میان ادله مختلف یک حکم به مهمترین آنها که عموماً ادله روایی است، اشارت رفته و در صورت لزوم مورد بررسی و مداقّه تفصیلی قرار گرفته است. اگر چه به نکات مختلف و فراوان اصولی اشاره شده امّا به مباحث آن به مثابه یک صناعت پرداخته نشده است. ورود به مباحث اصولی در آنجا و تا آنجا بوده که استدلال به روایت اقتضا و ایجاب میکرده است.
این همه در صورتی میسر است که مولف از تمامی ادله و نیز از اقوال مختلف مطلع باشد و متناسب با مبانی خود ادله مورد نظر را باز گوید و دلائل را ارائه دهد و اقوال مخالف را نقد و ردّ کند. اهمیت ابتکار در این است که با چنین روشی مباحث مختلف و متنوع فقهی مورد کنکاش قرار گرفته است. و این یعنی تسلط همه جانبه به تمامی ابواب و ادله احکام.
گذشته از آنکه ایشان همچون علمای بزرگ سلف میکوشد با کمترین کلمات بیشترین معانی را منتقل کند. قلم، قلمی است محکم، دقیق و بدون حشو و زوائد که تنها کسانی که علم را از درون دریافتهاند و با روش و منطق علمی آشنا هستند، میتوانند چنین بنویسند. احتمالاً تسلط ایشان به فلسفه و خصوصاً فلسفه مشاء را در این میان سهم بزرگی است. بعید است این روشمندی دقیق صرفاً از تسلط بر فقه و اصول حاصل شده باشد.
میباید درباره شأن و مقام علمی ایشان به مراتب بیشتر صحبت شود. به نظر میآید مراتب علمی ایشان تحت الشعاع مراتب تقوایی و معنویشان قرار گرفته و کمتر بدان پرداخته شده است. به احتمال فراوان این یادگار فقهی در آینده بیشتر مورد توجه و بهرهبرداری قرار گیرد. امید آنکه با تصحیحات لازم مجدداً چاپ و منتشر شود.
آری کسانی هستند به مراتب فراتر از زمان خویش که کمتر توسط اهل زمانشان درک میشوند. بدون تردید آیت ا... خوانساری از جمله این افراد است، اگرچه کسانی هم وجود دارند که در زمانهای بعدی هم چندان فهم نمیشوند. میتوان گفت ایشان از زمره چنین افرادی هستند.
5- در اینجا مناسب است به نکتهای دیگر، اگر چه به اجمال، اشارت رود و آن نظام آموزشی طلبگی در دورانهای گذشته است. اینکه نوجوانی پدر از دست داده و به تنهایی و با نهایت عسرت و تنگدستی عازم شهری غریب شود و در طی مدتی کوتاه این گونه رشد علمی نماید، به واقع تعجب انگیز است. این نشان دهنده ویژگی تحسین برانگیز نظام تربیتی و آموزشی آن ایام است.
این درست است که یک نابغه میتواند در نوزده سالگی به مقام اجتهاد نائل آید، اما آن نظامی که چنین امکانی را فراهم میآورد نیز قابل تقدیر است. چه در شهر کوچک خوانسار باشد و یا شهر بزرگ اصفهان و یا مرکزیت علمی نجف. اصولاً اصل بر این بوده که این نظام تمامی افراد مستعدّ و علاقهمند را رشد دهد و به چنین مرتبتی برساند.
عموم فقهای بزرگ ما چنین بودهاند. اکثر آنها پدر و بعضاً والدین خود را در کودکی از دست دادهاند و با فقر و تهیدستی به غربت رفته و به مدارس علمیه ملحق شدهاند و با سرعتی شگفتآور مراتب علمی را پیمودهاند. سخن در کارآیی و توانایی چنین نظامی است. نظامی که حداقل معیشت را در صرفهجویانهترین شکل ممکن، تأمین میکرد و طلبه را در کوران رشد علمی و در مسیر تعالی روحی و اخلاقی و معنوی قرار میداد. با جرأت میتوان گفت توفیق این نظام در مقایسه با نظامهای آموزشی و تربیتی ادیان و مذاهب دیگر در مجموع بیشتر بوده است. اگر چه نباید فراموش کرد که علوم دینی در نزد دیگران عموماً فاقد چنین وسعت و تنوّعی است و اصولاً تجربه آنها با جامعه و زمانهشان به کلی متفاوت است.
6- اینکه این نظام در دوران ما چه تحولاتی داشته و یا باید داشته باشد، موضوع و بلکه ضرورت قابل تأملی است، امّا به هر حال نمیتوان آنچه را گفته آمد، نادیده گرفت. مضافاً که چگونگی تحول بخشیدن به آموزشهای دینی و اصولاً نظام آموزشی در آنجایی که به تربیت روحانیون مربوط میشود، مسئلهای است که مبتلابه دیگران نیز هست. به خصوص آنکه توفیقات مذکور در دورانی حاصل آمد که این سرزمین به لحاظ اقتصادی و مالی در یکی از فقیرانهترین و سختترین دورانهایش میزیست.
علیرغم مشکلات و کاستیهای فراوان میتوان گفت موفقیّت روحانیت ما در مجموع و حتی در دوران جدید کمتر از دیگران نبوده و نیست که بخش مهمی از آن مرهون نظام محکم آموزشی گذشته ما است. تجربه مستقیم و میدانی و بعضاً غیر مستقیم نگارنده در این زمینهها نیز چنین واقعیتی را تأیید میکند. عموم کسانی که از نظام آموزشی طلبگی ما به گونهای اغراق آمیز انتقاد میکنند، بدان علت است که از مشکلات به واقع دشوار و فراوان کنونی دیگران مطلع نیستند، حتی در آنجایی که سابقهای درخشان و موفقیت آمیز وجود داشته است.
نظام آموزشی در گذشته پاسخگوی جامعه دیروز بود و این مهم را به خوبی انجام میداد، امّا جامعه کنونی به کلی متفاوت با گذشته است و در همه جا چنین است. حتی در آنجاهایی که در بالاترین سطح از پیشرفتهای علمی و صنعتی و اجتماعی و اقتصادی قرار دارند. مراکز دینی در این کشورها هم مدتها است که در پی ایجاد تحول آموزشی مطلوب هستند. علیرغم آگاهی از درون برآمدهشان از دنیای امروز و تمدن جدید، امّا میکوشند این تحولات را با دقت و احتیاط به پیش برند و به دلائل مختلف این دقت و احتیاط از جانب ما میباید به مراتب بیشتر و جدّیتر گرفته شود.
آن چنانکه از نقلهای مختلف برمیآید آیت ا... خوانساری و گروهی از مراجع و عالمان بزرگ گذشته چنین ضرورتهایی را دریافته بودند و میکوشیدند تعدیلهایی در چارچوب قدرت هضم و تحمّل جامعه دینی و متناسب با نیازهای زمان انجام دهند، امّا به شدت از افراطکاری کسانی که نه جهان موجود را از درون میشناختند و نه تسلّطی بر علوم دینی داشتند، میهراسیدند. آنان دریافته بودند که زیان اقدامات مطالعه ناشده و شتابزده به مراتب بیش از منافع آن است.
7- حال مسئله این است که از ایشان چه میتوان آموخت؟ معمولاً بزرگان به گونهای معرفی میشوند که احساس احترام و تکریم و تشویق مخاطب برانگیخته میشود، امّا مهمتر این است که چه میتوان از آنان فراگرفت. زندگانی و سیره آیت ا... خوانساری مطمئناً برای همگان آموزنده و قابل تأمل است، امّا میتوان گفت به دلائلی روشن برای روحانیون قابل تأملتر و آموزندهتر است. ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود.
سکوت و کمگویی: ایشان عموماً ساکت بود. حتی در مواردی هم که در حوزه تخصص ایشان بود در پاسخ به سؤال، صحبت میکرد و تا آنجا که مسئله روشن شود و نه بیشتر. هدف آن نبود که زیادهگویی و یا تظاهر شود و در مواردی هم که خارج از تخصص وی بود و یا مصلحت در سکوت بود، به کلی سکوت میکرد. زبان در خدمت عقل بود و نه به عکس. لذا اصل نه سخن گفتن که سکوت بود و در آنجایی که ضرورت داشت سخن میگفت.
دقیق و علمی سخن گفتن: چنانکه گفتیم ایشان ذهنی منظم و روشمند داشت و لذا خطابی و احساسی سخن نمیگفت. مضافاً که جامعیت علمی به این روشمندی کمک شایانی میکرد و مهمتر آنکه مشی و رفتار ایشان دقیقاً متأثر از تشخیص فقهی و نیز تجربیات گذشتهشان بود و چون چنین بود در روش خود استقامت داشت. کسان فراوانی بودهاند که در مقاطع مختلف از ایشان مطالبی را خواستهاند که در تعارض با مشی اتخاذ شدهشان بود، امّا علیرغم اصرار و ابرام آنان، شاهد هیچ تغییری در مواضع ایشان نبودهایم. اگر چه بزرگی و قوت روح را در این میان سهمی است، امّا چنین استقامتی عمدتاً ناشی از همان مبانی مستحکم فقهی است. این نکته به هنگامی دریافت میشود که فشارهای گونهگونه سالهای پایانی عمر شریف ایشان لحاظ شود.
صرفنظر از تمامی آنچه گفته آمد نباید فراموش شود که حیویّت و استمرار تشیّع عمدتاً معمولِ قدرت و عمق علمی و فقهی او بوده است. اگر فقه، عمق و جامعیت خود را فرو نهد با توجه به مشکلات و محدودیتهای خاص جامعه شیعی که بیانش به طول میانجامد، این مجموعه استقلال و سرزندگی و استمرار خود را از دست خواهد داد. ما به واقع مرهون مبانی اعتقادی و فقهی نیرومند و منسجم مکتب خویش و نیز عالمان و فقیهانی هستیم و خواهیم بود که چنین میراث گرانبها و ارجمندی را بر جای نهادهاند.
مراتب معنوی: یکی از ویژگیهای استثنائی جامعه دینی ما و نیز جامعه روحانیت ما این است که برجستگان ناشناخته و بعضاً شناخته شدهاش صاحبان کمالات و فضائل اخلاقی و دارای تجربیات عمیق روحی و معنوی هستند. بدون شک آیت ا... خوانساری از جمله چنین افرادی است. نگارنده مکرر از عالمانی که خود چنین بودهاند، شنیده است که از ایشان کرامتهایی هم در دوران حیاتشان و هم پس از فوتشان دیدهاند. از آنجا که مجموعه گردآوری شده موجود متضمن نکات فراوانی در این زمینه است، از توضیح بیشتر خودداری میشود.
خداوند سبحان ایشان را غریق رحمت واسعه خویش گرداند و به همگی ما توفیق ادامه راه عالمان بزرگ راستین را عنایت فرماید. بمنّه و کرمه
این مقاله شنیه 23 بهمن در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.