مذاکرات ژنو 5 به نتیجه ی روشنی نرسید و در آغاز بهار امسال، هنوز از مژده ی قابل تاملی برای پایان دادن به بحران سوریه، خبری نیست.

با این حال، باز هم آتش بس و حفظ فضای مذاکرات، سرمایه و داشته ی ارزشمندی برای طرفین درگیر و کشورهای مرتبط بود. استفان دمیستورا با جملات رندانه ای اعلام کرد که هم نمایندگان دولت سوریه و هم نمایندگان معارضین، در جلسات اصلی مذاکرات و پیش از آن که در برابر دوربین کنفرانس های مطبوعاتی، ژست های حماسی بگیرند، مفیدتر و سودمندتر صحبت کرده اند.

او همچنین اعلام کرد که نشست تهران مهم خواهد بود و لازم است که روسیه و ایران، برای حفظ آتش بس، تلاش کنند. د ر همان روزها، ما شاهد آن بودیم که ترکیه نیز تا حدی دست از مواضع تند خود برداشته بود و آمریکا و اروپا نیز معتقد بودند که تعیین سرنوشت بشار اسد، با مردم سوریه است. اما به یک باره، رویداد خان شیخون، همه چیز را به هم ریخت و آمریکا برگ تازه ای رو کرد و با حمله ی موشکی به پایگاه هوایی حمص، نشان داد که قرار نیست برای مدتی طولانی، روسیه صحنه گردان باشد. اما به راستی چه شد؟

چرا بشار اسد مرتکب چنین خطای استراتژیک و گرانی شد؟ چه شد که به یک باره، انهدام انبارهای مواد شیمیایی ادلب، تا این اندازه برای دولت اسد مهم شد و تصمیم به نابودی آنها گرفت؟ آیا باید برای تحلیل دقیق انگیزه های ارتش سوریه از این حمله ی عجیب و غریب، الزاما سراغ فرضیات کارآگاهی برویم و مثلا تصور کنیم که در داخل نظام بعث و اطلاعات نیروی هوایی سوریه، ناهماهنگی ها و تک نوازی خاصی در جریان است؟ آیا کسانی از داخل، خواسته اند پوست خربزه زیر پای جناب بشار اسد بیاندازند؟ آیا پیش از این حمله، هیچ گونه تخمین و برآوردی از تبعات، تعداد قربانیان و بازتاب منطقه ای و بین المللی آن وجود نداشت؟ آیا جریان خاصی در دمشقف به دنبال آن بود که دینامیت زیر میز مذاکرات بگذارد؟ این سوال ها، بی پاسخ می مانند چرا که اساسا ماهیت نظام بعث و شرایط خاص حاکم بر فضای سیاسی و امنیتی سوریه، پیچیده تر از آن است که مشخص کند کدام زید مسئول کدام بخش از ماجرا بوده و در چه مقطعی، با چه انگیزه ای، خطا روی داده است.

این اقدام جنایت آمیز، بحران سوریه را پیچیده تر کرد و علاوه بر آن که برای آمریکا و شخص دونالد ترامپ، زمینه ی خودنمایی فراهم کرد، برای متحدین سوریه نیز هزینه های تازه ای ایجاد کرد. شاید به همین خاطر بود که روسیه، در کوتاه ترین زمان ممکن، به شکل روشن و صریح، اطلاعات هوایی مرتبط یا این حمله را رو کرد تا نشان دهد که این اقدام، کار خود دمشق بوده است و ربطی به خواست و اراده ی مسکو ندارد. به عبارتی دیگر، روسیه تلاش کرد در این مورد زیرکانه عمل کند و علاوه بر آن که اجازه نداد انگشت اتهام متوجه نیروی هوایی اش شود، در همان حال، در شورای امنیت سازمان ملل، تا جایی که توانست از دولت اسد حمایت کرد و نشان داد که حفظ منافع و مصالح خود را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهد اما در عین حال، از امکانات سیاسی و دیپلماسی خود نیز بهره می گیرد و نمی خواهد رد برابر آمریکا، موضعی ضعیف اتخاذ کند. اما آن چه که از سوی دیگر متحد سوریه، یعنی ایران دیده شد، متفاوت بود.

متاسفانه، در این ماجرا، هم دستگاه های مرتبط، هم رسانه های حاکمیتی و هم غالب تحلیل گران، ترجیح دادند که تا حد زیادی اعتبار سیاسی و بین المللی کشور و منش اخلاقی و حرفه ای را به پای دولت سوریه، فدا کنند. معتقدم، هیچ مشکلی روی نمی داد اگر ایران، نه به طور ضمنی و ضعیف، بلکه به شکلی قدرتمندانه و صریح، اقدام بشار اسد را محکوم و سرزنش می کرد و به موازات آن، دیگر مواضع و اهداف خود را حفظ می کرد. بر این باورم، فاجعه نبود اگر ایران به شکل روشن و صحیح و از تریبون رسمی بین المللی، از سوریه و معارضین می خواست آتش بس را حفظ کنند و آمادگی خود را برای مشارکت در تحقیق مرتبط با خان شیخون اعلام می کرد. می پرسید: اگر چنین می بود، حمله ی موشکی آمریکا صورت نمی گرفت؟ در پاسخ می گویم: چنین باوری ندارم. اساسا آمریکا به دنبال بهانه بود و مترصد فرصتی برای زهر چشم گرفتن و خودنمایی بود و جناب اسد، شخصا این فرصت طلایی را در اختیار آمریکا گذاشت!

به هر حال، رویداد تلخ خان شیخون و حمله ی تجاوزکارانه ی آمریکا به سوریه نیز، مانند ده ها رویداد تلخ دیگر پایان پذیرفت اما باید پس از این رویداد بزرگ، در مورد هزینه های خطاهای دولت سوریه، تامل دقیق صورت بگیرد.

در پایان، آرزو می کنم فضای رسانه ای و جوّ حاکم بر یادداشت ها و گفتگوهای تحلیل گران ما تغییر پیدا کند و واقع بینی، تاکید بر اخلاق و انسانیت و تحلیل داده های عینی و واقعی به جای شعارهای مبتنی بر آرزو و نگرش های جانبدارانه، جای خود را به تحلیل هایی بدهد که نه تنها برای خواننده و مخاطب، بلکه برای مسئولین امر نیز حاوی توصیه ها و راهکارهای مناسب و سودمند باشد.

منبع: khabaronline
"