بیمارداری و بچهداری، صبورانه و مهربان «داشتن» و مراقبت کردن بیمار و بچه است؛ و شهرداری، صبورانه، عاقلانه و مهربانانه نگهداشتن شهر است. «شهر_دار» اما کسی است که «شهر را به دار میکِشَد؛ و به دار میکُشَد.»
من جامعهشناسی شهری درس میدهم و درباره پایداری شهرها، شهرهای سرزنده، و زندگی شهری نوشتهام و درس دادهام. آنکه ساختمانهای بلند را بر گسلهای زلزلهخیز شهر توسعه میدهد؛ و بزرگراهها را به جای حمل و نقل عمومی بر سطح شهر میگسترد؛ فضای شهر را برای تأمین مالی پروژههای نامناسب به حراج میگذارد؛ و آنکه نفس شهر را با توسعه حمل و نقل خصوصی به شماره میاندازد؛ آنکه دهها هزار میلیارد تومان بدهی برای شهر بالا میآورد؛ آنکه همدست دلالان مسکن میشود تا باغهای شهر و درختان کهنسال - ریههای تنفسی شهر - قربانی سودجوییها شوند؛ آنکه پس از دوازده سال فرصت مدیریت پسماندهای شهری، فقط 200 تن از 8000 تن زباله شهری را مدعی است به برق تبدیل میکند؛ آنکه بیتوجه به توصیههای گیاهشناسان گیاهان نامناسب با اقلیم کمآب شهر تهران را برای توسعه فضای سبز بهکار میگیرد؛ و آنکه بیتوجه به دهها توصیه کارشناسی میدان امام حسین را و خیابان 17 شهریور را پیادهراه میکند و کسبوکارهای این خیابان را به نابودی میکشد؛ شهردار نیست، «شهر_دار» است.
تهران پل طبیعت دارد، باغ پرندگان دارد، پیادهراه دارد، و متروی آن نسبت به گذشته بیشتر توسعه یافته است؛ اما این شهری است که دوازده سال فرصت برای مقاومشدن بیشتر در برابر زلزله و آتش؛ توسعه حمل و نقل عمومی و کاهش آلودگی هوا؛ و ساماندهی مناسبتر فضای شهری را از دست داده است.
پلاسکو که فروریخت، پل دوطبقه صدر، برج میلاد، بزرگراه امام علی، باغ پرندگان، پیادهراه هفده شهریور، استخر دلفینها، و هیچ یک از سازههای آقای «شهر_دار» مانع از فروریختن پلاسکو نشدند. شهر به استانداردهای ایمنی نیاز داشت که رعایت نشده بود. شهر به دار کشیده شده، شهری است که دوازده سال فرصت مقاومشدن در برابر زلزله را از دست داده است.
این «شهر پلاسکویی» نمونه مدیریت آقای «شهر_دار» است. او و همکارانش اکنون پس از دوازده سال «شهر_دار»ی ، آمدهاند تا «ایران_دار» شوند؛ وعدهها و کردارهایش ایران ما را به دار میکِشَند و به دار میکُشَند.