خسارت زیستمحیطیِ بوملرز، کمتر بررسی شده و جا دارد که متخصصان حوزههای بومشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی، پزشکی، روانشناسی، کشاورزی، و...، بیشتر در این زمینه کار کنند. یک نگاهِ ساده به وضع منطقههای لرزهخورده (زلزلهزده) گذشته از آن که اندوهی ژرف بر دل آدمی مینشاند که چرا باید یک پدیده طبیعی پیشبینیپذیر۱ این همه انسان را به کشتن دهد یا گرفتار کند، شخصِ حساس به مسایل زیستمحیطی را به اندیشه وامیدارد که:
* چه مقدار منابع طبیعی و سرمایه صرف شده بود تا بناهایی که اکنون تخریب شده، ساخته شوند؛ چه مساحتی از کوه و دشتها باید تخریب شوند تا سنگ و آجر و آهن لازم برای بازساخت این بناها فراهم گردد؟
* در فرآیند تولید سیمان و دیگر مصالحِ لازم برای بازسازی منطقههای ویرانشده، چه مقدارِ دیگر گاز گلخانهای وارد فضای زمین خواهد شد۲؟
* دفع بقایای ساختمانهای خراب شده، لاشههای حیوانی، پیکرهای انسانی، وسایل خانگیِ به زیر آوار رفته، و انبوه پسماندهای مربوط به کمکهای امدادی، چه فشار ناگهانی و سنگینی را بر طبیعت منطقه تحمیل میکند؟
* بر اثر وضعیت اضطراری، چه مقدار چوب جنگلی و باغی یا هیزم مرتعی برای سوخت برداشت میشود؟ چه مقدار نفت و بنزین و احیاناً مواد سمی که در مخزنها بوده، وارد محیط زیست شده؟ چقدر آب بر اثر ویران شدن شبکههای آبرسانی هدر میرود؟ مدیریت حیات وحش و منطقههای حفاظتشده تا چه حد مختل میشود؟
* زمینلغزشهای ناشی از بوملرز تا چه اندازه سبب افزایش فرسایش خاک میشوند؟ راهسازیها و ساختمانسازیهای بیرویه، بریدن پیچ جادهها و تعریض غیراصولی آنها، تخریب پوشش گیاهیِ زمینهای شیبدار، و بیاعتنایی به مسایل آمایش سرزمین، تا چه حد در پدید آمدن زمینلغزشها و افزایش اثر تخریبی آنها مؤثر بوده است؟
* گیرِ کار کجا است که با وجود چند برابر شدن دانشآموختگانِ سازه و معماری، و با وجود این همه ادعا در پیشرفت علمی و فنی در چهار دههی اخیر، حتی ساختمانهای تازهساز ما بر اثر بوملرز تخریب یا غیر قابل استفاده شدهاند؟ چه فسادی بر دستگاههای ناظر حاکم شده که این حجم عظیم از ساختمانِ بیضابطه عَلَم شده و پس از بروز فاجعههایی که آسیب جدی به زیرساختهای اقتصادی و زیستی کشور وارد میکنند، کسی هم در این ارتباط محاکمه نمیشود؟
رشوهخواری مسوولانی که باید بر ساختمانسازی نظارت کنند، بیاعتنایی به بدیهیاتی مانند وجود گسل (برای مثال در شمال تهران) و دادن پروانههای ساختِ بناهای بزرگ در منطقههای پرخطر، سست شدن ارزشهای اخلاقی در پی ترویج بدترین جنبههای توسعهی مبتنی بر سرمایهداریِ نولیبرال و در نتیجه افزایش روحیهی ثروتاندوزی «به هر قیمت» در میان دست اندر کاران ساختوساز، ساخت سدهای بزرگ که اثر تحریکیِ مخزنهای عظیم آب آنها بر گسلها شناخته شده است۳، بیتوجهی به موضوع افزایش جمعیت و بیتناسبی آن با ظرفیت زیستی سرزمین بهویژه در شهرهای بزرگ، و بهطور خلاصه: مدیریت نادرست سرزمینی که در آن زندگی میکنیم، آن علت اصلی است که در موضوع بوملرز ایران را ازکشوری مانند ژاپن متمایز کرده است.
لرزش بزرگ تهران که میتواند بزرگترین مرگومیر ناگهانی تاریخ را رقم بزند، در پیش است؛ فکری بکنید!
پینوشت
1) درست است که هنوز نمیتوان زمان دقیق وقوع بوملرز را پیشبینی کرد، اما همهی زمینشناسان میدانند منطقههای لرزهخیز زمین کجا هستند و هر فرد علاقمند دیگر هم میتواند با مراجعه به منابع موجود، این نقطهها را شناسایی کند. در ایران، همهجا (بهویژه کوهپایهها) کموبیش در معرض خطر بوملرز است؛ آقایان مدیران شهرسازی و شهرداریها و...، دستکم از امروز میتوانند در پیشبینیها داشته باشند که لرزشِ بعدی در راه است!
2) فقط «صنعت سیمان، در حدود 5 درصد از انتشار دیاکسیدکربن موجود در جو را تولید میکند. در فرایند تولید سیمان به ازای تولید هر 1000 کیلوگرم سیمان، 900 کیلوگرم دیاکسیدکربن آزاد میگردد.»: تحلیل و بهینهسازی گزینههای کاهش انتشار دیاکسیدکربن در صنعت سیمان، مرکز تحقیقات سیمان دانشگاه علم و صنعت ایران http://www.iust.ac.ir/files/crc/yekta_program/forum/716b4dfc9c.pdf
3) دربارهی اثر سدها بر ایجاد تنش روی گسلها، بنگرید به: Earthquakes Triggered by Dams ، در تارنمای International Rivers (https://www.internationalrivers.org/earthquakes-triggered-by-dams)
ساختمانهای بسیار بزرگ هم میتوانند موجب تنش گسلها شوند؛ بنگرید به: Skyscraper that may cause earthquake ، در تارنمای theguardian (https://www.theguardian.com/environment/2005/dec/02/naturaldisasters.climatechange)