معادله ساده‌ای است که مدت‌هاست مسئولین ما مشغول حل کردن آن هستند. این معادله هر سال هنگام ولنتاین، هالووین و کریسمس و... تکرار می‌شود و هر سال هم مسئولین نگران مملکت از نفوذ فرهنگ غرب و از بین رفتن المان‌های فرهنگ داخلی گله می‌کنند که نمی‌توانند این معادله را حل کنند.

اما معادله بسیار ساده است.
اگر دقت کرده باشید در افسانه‌ها پاپانوئل پیرمرد متمولی است که با در خدمت داشتن تعدادی زیادی کوتوله؛ "الف" و دستگاه عریض و طویلش همه کودکان جهان مسیحی را زیر نظر دارد تا شب کریسمس درون جوراب همه آنها یا اطراف درخت کاجشان کادو بگذارد.
پیرمرد چاق و مهربانی که در قطب شمال خانه دارد و نمادی از برکت و تمول در دنیای غرب است. و چشم بینایش همه کودکان جهان را میبیند و به همه برکت می دهد.

در مقابل او ،ما چه داریم؟ حاجی‌فیروز که نوید دهنده سال نو است.
هر سال از اواسط اسفند عده‌ای جوان یک لا قبا که برخی‌شان اصلا نمی‌دانند نوروز چیست،  از زور گرسنگی جامه تکدی را از سر به در می‌کنند، روی سیاه می‌کنند، قرمز می‌پوشند و سر چهارراه‌ها برای یک  هزار تومانی حرکات موزون و ناموزون انجام می‌دهند.

خب این معادله حل کردن نمی‌خواهد کدام‌یک از این دو برای یک کودک جذاب‌تر است؟ پاپانوئل که به مدد انیمیشن‌ها و فیلم‌های جذابی چون "قطار سریع‌السیر قطبی" ساخته رابرت زمه کیس و ده‌ها اثر مشابه دیگر جهانی شده است یا حاجی‌فیروز یک‌لاقبای ما که نه جایی در سینمای ما دارد نه تلویزیون و نه در هیچ‌یک از محصولات فرهنگی؟
یکی نماد ثروت و بخشندگی دیگری نماد گیرندگی و تکدی؟

حال این معادله را بگیرید و جلو بروید، تک‌تک داشته‌های فرهنگی ما که نسبت به نمونه غربی آن تقدمی تاریخی دارند، در آوردگاه تلاقی فرهنگ‌ها به خاک افتاده‌اند و برای حیات محتاج یکی دو اسکناسند که از جیب ما در بیاید یا نیاید. چون محصولات فرهنگی ما به جای آن‌که دست بخشنده داشته باشند همه‌شان گیرنده‌اند و همیشه محتاج کمک این و آنند تا سرپا بمانند.

از یاد نبریم زبان‌ها، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم از همین واژه‌ها و اتفاقات کوچکند که مردن آغاز می‌کنند.

46

منبع: خبرآنلاین
"