تلخ است ولی بایستی اذعان نمود مدتی است مدیریت خدمترسانی به مردم در کشور دچار چالش جدی کارآمدی شده است. این ضعف و ناکارآمدی تنها متوجه دولت فعلی و قبلی و یا شهردار فعلی و قبلی نمیشود، بلکه سالهاست گرفتار آن شدهایم.
حداقل در سالهای اخیراز آتش سوزی پلاسکو تا زلزله کرمانشاه و برف دیروز همه حکایت از آن دارد که گرفتار بحران در مدیریت بحران و خدمترسانی به مردم شدهایم و بایستی برای آن چارهای بیندیشیم.
امروز سؤال اغلب مردم در محافل مختلف این است که چرا برای یک حادثه طبیعی قابل پیشبینی که حداقل سه روز قبل هشدار قطعی آن داده شده بود، باز هم غافلگیر شدیم؟! شاید اصلا ما ایرانیها خلق شدهایم که همیشه غافلگیر شویم. واقعا کجای دنیا میشود سراغ گرفت که هواشناسی کشوری از قبل پیشبینی آمدن برف و حتی میزان آن را هم بکند، بعد مردم آن با بسته شدن راهها و ماندن در جادهها روبرو باشند؟
بیتردید یکی از عوامل مهمی که باعث به وجود آمدن چنین وضعیت تلخی در خدمترسانی به مردم در کشور شده است، همانا بیتوجهی و سستی در انجام به موقع وظایف است. اگر در گذشته با سهل انگاریها و عدم آمادگیها برخورد جدی شده بود و افرادی از کار برکنار و مجازات میشدند، قطعا وضعیت امروز ما به گونهای دیگر بود.
از سهلانگاریهای انجام شده ناگوارتر آن است که هیچ وقت مشکلات ایجاد شده برایمان عبرت و آموزهای نمیشود تا به اصلاح شیوهها بپردازیم و مدیریت بحران حوادث و رویدادهای طبیعی را روز آمد، کارا، پرتوان و سازماندهی کنیم. بعد از چند وقت دوباره حادثه، دوباره غافلگیری، دوباره توجیه و دوباره ...