سخنان پر شور و سوز رئیسجمهور در جمع مدیران و مجریان در روز ۱۳۹۶.۴.۶ بسیار نویدبخش بود، آنچنان نویدبخش که عدهای را تکان داد. البته این همزمان با نامه ۲۲۰ امضایی نمایندگان مجلس خطاب به وی برای تغییر تیم اقتصادی دولت بود. شبیه آن را معاون اول در روز سهشنبه ۱۳۹۷.۳.۲۶گفته بود «ما به اراده جدی و سخت نیاز داریم» که در اخبار شبکهها انعکاس یافت که باید کمرها را بست و با آمریکا که در جنگ اقتصادی رویاروی ما ایستاده است تلاش کرد تا موفق شد. در این جا ضمن تقدیر از این موضعگیریهای خوب چند سؤال مطرح است و آن این است که:
۱- چرا تاکنون دولتیان و در رأس آن ریاستجمهور این موضوع را جدی نگرفتهاند و این عزم جدی و سخت را قبول نداشتهاند و این البته خطاب به این دولت نیست به همه دولتهای بعد از انقلاب مرتبط است. البته بسیاری از دولتیان امروز در دولتهای سابق هم بودهاند. آیا آنها باور نداشتهاند که دشمنان با آنها در حال جنگاند و هرگز نمیخواهند آنها را ببینند، پس تا به حال کجا بودهاند؟
۲- اگر فرض کنیم این شرائط تازه پیش آمده (که البته اینطور نیست)، و اکنون دیگر رئیسجمهور از نگاه به بیرون مأیوس شده است و صادقانه از مردم و نخبگان کمک میخواهد، و صمیمانه حاضر است به قول خودش دست مخالفان را هم ببوسد که بسیار ارزنده و قابل تقدیر است ولی سؤال این است که در مواقع دیگر چرا چنین نکرد و چرا در فرصتهایی که داشت بهره نبرد و با عتابهای نه چندان مناسب آنها را خطاب کرد. به قول معروف: چو به گشتی طبیب از خود میازار/ چراغ از بهر تاریکی نگه دار. مسئولان و صاحبنظران دلسوز را برای همیشه باید تکریم کرد ولو مخالف باشند و از آنها بهره برد تا جایی که امکانپذیر است.
۳- سؤال دیگر این است که آیا این شخص رئیسجمهور بوده که علیرغم هشدار اعضای دولت و یا دلسوزان نظام و متخصصان فن تاکنون به چنین باوری نرسیده و به آن اعتقاد نداشته است؟ و اینک خوشحالی از این بابت است که وی به این جمعبندی رسیده است؟
۴- و یا رئیسجمهور مدتهاست به این جمعبندی رسیده، اما مسئولان دیگر همراه وی نبودهاند و هنوز هم با این نظر وی موافق نیستند و وی به اصطلاح، چون کارد به استخوانش رسیده مجبور شده چنین بیاناتی را ارائه کند؟ هیچکدام از این دو فرض بالا قابل اثبات نیست و نشانهای هم بر صحت آنها وجود ندارد. اگر مورد اول باشد میتوان بسیار خوشحال بود که دیگر کارها به سرعت پیگیری شود و اگر فرض دوم صحیح باشد اول مصیبت است و رئیسجمهور تنها خواهد بود و کاری هم از پیش نخواهد برد.
۵- اگر رئیس جمهور به این نتیجه رسیده که همه باید به داخل کشور توجه کنند و مثلا اقتصاد مقاومتی را مد نظر قرار بدهند و از تولید داخل به جد و بدون شعار و نظاممند حمایت کند و از خارج کاملا مأیوس شدهاند و این که باید صرفهجویی را از خودشان، یعنی دولت و دولتیان شروع کنند. علاوه بر این سخنان، چه نشانه اجرایی و عملیاتی و رفتاری، هم شخصی و هم سازمانی، در دولت و بعد در مجلس و قوه قضائیه وجود دارد و یا بهزودی نشان داده خواهد شد که دیگر این بار همه چیز جدی است و عزمی که همواره از آن سخن میگفتند اینک دارد تحقق پیدا میکند، به طوری که ملت باور کند و این شکاف عدم اطمینانی که مدتی است بین دولت و ملت به وجود آمده است به سرعت ترمیم شود؟ البته قاطبه ملت نشان داده است که در مواقع بحران پشت سر دولت ایستاده است، ولی وقتی آب از آسیاب افتاده، همان برنامههای قبلی کماکان ادامه پیدا کرده است.
۶- اگر نگاه به داخل از نظر ایشان یک راهبرد قطعی است و این یک برنامه درازمدت است که میخواهد در کشور اجرا شود چه ضمانتی وجود دارد که اگر بیگانگان و به ویژه غربیها با توطئه، لبخند همکاری بزنند باز حواس مجموعه دولت پرت شود و دوباره به همان روال سابق برنگردد؟ مثالها در کشور فراوان است که دستوری داده میشود و پس از فروکش کردن بحران دوباره فراموش میشود. یادتان هست در زمان جنگ و موشکباران قرار بود همه خانهها و مؤسسات دارای پناهگاه باشند و مدتی اجرا شد و یا در اوج زلزلهها توجه به محکمسازی خانه تأکید میشد و پس از مدتی این تب فرونشست و هم اینک آنقدر برجام برجام میکنیم تا یک به یک دولتها از آن خارج شوند و باز هم ما همچنان به آن دل بستهایم. اگر نگاه عوض شده پس بیشترین نیرو و توان را به داخل معطوف کنیم و با تغییر شرائط خارجی باز آن را به شدت ادامه دهیم، و آن کنیم که دیگران، مثل مالزی کردند.
۷- اگر رئیسجمهور در این گفتار خود صادق است که صادق است پس چرا ۲۲۰ نفر از نمایندگان مجلس راجع به تیم اقتصادی دولت فریاد میزنند و نامه مینویسند و ایشان با کمال خونسردی و پس از این همه اشتباهات اقتصادی در زمینه ارز و مسکن و سکه و غیره هنوز تصمیم نگرفته است. اگر شرائط اضطراری است و دولت مقِّر است که وضعیت فوقالعاده است پس چرا نمودی خارجی ندارد؟
۸- هر چیزی موقعیتی دارد. البته پس از اینکه تیم قوی و کارشناس نظر قطعی دادند، اگر در تصمیمگیری دچار تردید شویم، این تردیدها جز اینکه به وخامت اوضاع کمک کند بهرهای نخواهد داشت. تردید یا از روی بیاطلاعی است و یا از روی تعلل و اتلافوقت و در هر دو صورت ضررهای عظیمی را به بار خواهد آورد که جبرانناپذیر است. ما در طول دوران پس از انقلاب در اغلب موارد نشان دادهایم که مرد تصمیم پس از بحرانیم و کمتر به پیشواز حوادث رفتهایم و این است نتیجه آن که میبینیم؛ در تولید، در اشتغال، در معاملات خارجی، در مبارزه با مفاسد داخلی، در کاهش ارزش پول ملی، و...
۹- چه ضمانتی وجود دارد که علیرغم دلسوزی ایشان که هنوز هیچ نمود عملی هم نشان نداده است، بدنه دولت این سخنها را به انحراف نکشاند؟ فیالمثل این که امروز لازم است هر مسئولی یکساعت بیشتر در اداره بماند بعضیها بیشتر در اداره بمانند و از امکانات دولت استفاده کنند و کار خویش را انجام دهند و اضافه کار هم بگیرند و ...
۱۰- ما تاکنون نشان دادهایم که اهل حرف و سخنرانی و نصیحتایم. کشور هم با نصیحت اداره نمیشود. قاطعیت از روی خبرگی و کارشناسی لازم است. من به ترکیه و رأی مجدد به اردوغان اشاره میکنم که علیرغم آن همه بگیروببندها و به قول خودشان سرکوب کودتا، دوباره رأی میآورد. یکی از دلائل مهم آن به نظر من قاطعیت در تصمیم و سرعت آن است. البته اشتباه هم میکند ولی سریع برمیگردد و به نفع کشورش انعطاف به خرج میدهد. رفتار وی با روسیه را همه دیدند! ترکیه همه بازارهای منطقه را تصاحب کرده است. چگونه؟ کشور را آماده پذیرایی از جهانگردان کرده است. چگونه؟ نظم و نظام در تجارت و بازاریابی آنها قابل تقلید است. یا روسیه و پیروزی دوباره پوتین قابل تجزیه و تحلیل است.
ما چقدر از ترکیه عقبتریم؟ چقدر زمان لازم است تا به ترکیه برسیم؟ ما هنوز نتوانستهایم بازار عراق را در حد نازل هم تصاحب کنیم. این تقصیر کیست؟ و آیا این با شعارهای رئیسجمهور میخواند؟ پیشرفت فقط نوشتن مقاله نیست. فرهنگ و همبستگی و وطندوستی را از آنها یاد بگیریم. نامه به آمریکا برای مذاکره در بدترین شرائط و حالات دریوزگی است. آیا شنیده و دیدهاید مسئولی از پیشرفت واقعی در کشور سخن بگوید و در عین حال از ناهماهنگی و ناهمسازی دیگر نهاد ها و مؤسسات ننالد؟ چه کسی باید با قاطعیت و قدرت این هماهنگیها را بهوجود آورد؟
هنوز نه در اقتصادکلان و نه در اقتصاد خرد ضابطهمند نیستیم. نقایص تولید و فریاد تولیدکنندگان را میبینیم و میشنویم که علیرغم توصیه رئیسجمهور به جایی نمیرسد. از نظر اقتصاد خرد هم (به عنوان مثال) هنوز در رستورانها، و حتی غذاخوریهای دانشگاهی میبینم که افراد غذای اضافه برمیدارند و آن را نمیخورند و بقیه آن دور ریخته میشود. وای به حال بقیه رستورانها! و یا از کاغذهای سفید دو رو به عنوان چرکنویس استفاده میکنند و یا بخش خصوصی با این کاغذ ارز بر چه تبلیغاتی که نمیکند و در این شرائط بیآبی بطریهای آب را نیمه استفاده میکنند و طبعا بقیه آن دور ریخته میشود. البته ممکن است گفته شود اینها در برابر اختلاسهای کلان چیزی نیست، ولی قطره قطره جمع گردد و وانگهی دریا شود.
ما در عین حالی که به مسائل بزرگ میاندیشیم به مسائل ریز هم باید توجه کنیم، در تصمیمگیری تأخیر و تردید نکنیم، مشورتهای لازم را به موقع انجام دهیم، عکسالعملی برخورد نکنیم.
به نظر میرسد ما هنوز خطر را لمس نکردهایم، هنوز جرأت برخورد با مسائل را نداریم، وقتی خرمان از پل گذشت هم همه چیز را به نفع خود مصادره میکنیم، و خیلی مسائل دیگر!