فوکو اوائل پیروزی انقلاب اسلامی در گفتگو با «رضا داوری» هشدار داده بود که اگر نظامی برای این نیاز جنسی جوانان، طرح و نظریه نداشته باشد، ساقط میشود.
«انقلاب جنسی» در ایران درجریان است و این ماجرا (به نقل از دوستی مشاور)، یکی از دهها رخداد واقعی این روزهاست:
دختر و پسری بیستوسه و بیستوهفت ساله مراجعه کردند و گفتند چهار سال است با هم دوست هستند و اکنون که تصمیم به ازدواج گرفتهاند، با مخالفت خانوادهها روبهرو شدهاند. ضمن پرسشهای مختلف، مختصر و گذرا، از عمق و شدت این ارتباط پرسیدم و آنان گفتند «رابطۀ جنسی» نداشتهاند. ادعایشان باورپذیر نبود، اما کنکاش بیشتری نکردم. گفتوگوهای اولیه برای تشخص تناسب/عدم تناسب این دو آغاز شد. در نخستین جلسهها، متوجه شدم ازدواج این دو به دلیل تفاوتهای شخصیتی، فرهنگی و ... با خطرات جدّی مواجه است. پس از چند جلسه بررسی، با اطمینان به آنان گفتم که چالشهای آتی شما اینها خواهد بود و امکان کامیابی چنین ازدواجی بسیار کم است، و البته یادآوری کردم که تصمیم با خود آنهاست. مانند بسیاری، دختر و پسرِ این ماجرا هم پافشاری کردند که راهی برای انجام ازدواجشان پیدا کنم که البته شدنی نبود. پس از این اعلام ناخوشایند، به مدت دو ماه آنان به تنهایی و یا باهم پیش من میآمدند، هزینه و خواهش میکردند که هر کاری بگویم انجام میدهند، فقط در پایان به هم برسند. پافشاری بیش از حدّ آنان برایم کمی عجیب بود و تصوّر کردم شاید اتفاقی مگویی! میانشان رخ داده که نسبت به هم احساس دِین دارند. دوباره و خصوصی از هر دو پرسیدم که شما «رابطۀ جنسی» نداشتید و هر دو قاطعانه میگفتند: خیر! سرانجام یک روز به آقاپسر گفتم شاید ما تعریف مشترکی از «رابطۀ جنسی» نداریم؛ یعنی شما با این میزان شوق و اشتیاق -به قول حافظ- بوس و کناری نداشتید؟ پسر هم شفاف و بیدرنگ گفت: بله اینها که بوده، اما «دخول» نداشتیم. پس از دو ماه فهمیدم «سر بیصاحب میتراشم». حالا باید به تعریف مشترکی از «رابطۀ جنسی» میرسیدیم. سرانجام برای اینکه او را متقاعد کنم که «رابطۀ جنسی» بسیار فراتر از تصوّر اوست، به شیوۀ نه چندان علمی اما آسان این نسل، definition of sexual relations را در گوگل جستوجو کردم. نخستین تعریف از یک سایت آمریکایی و حقوقی پیدا شد که میگفت: «روابط جنسی» به فعالیت جنسی فیزیکی اشاره دارد که ضرورتاً به آمیزش/مقاربت نمیانجامد. این رابطه شامل لمسکردن اعضای جنسی شخص دیگری میشود. با این حال، لمسکننده و لمسشونده، در روابط جنسی دخیل و درگیر هستند۱.
***
این دوست مشاور میپرسید چگونه مفاهیم رنگ میبازند، معانی دگرگون میشوند و زبان مشترک از بین میرود. احتمالاً میتوان به چند نکته اشاره کرد:
زبان و جامعۀ آنومیک
در جامعۀ پریشان (جامعۀ بیناموس/آنومیک)، «زبان» هم مصون نیست و دچار بینظمی میشود. آنچه در جوامع دیگر تعریف مورد اجماع دارد، تا اطّلاع ثانوی در جامعۀ ما بیتعریف و سیّال است. در جامعۀ پریشان، قرار/قرارداد اجتماعی، سست و شکننده است.
فرهنگِ فشل!
«فرهنگ»، یعنی «توافق» در سطح وسیع و این «توافق» در جامعۀ آنومیک کمرنگ شده و در سستی یا فقدان چنین توافقی، آدمها خود، در مورد شیوهها و ارزشها تصمیم میگیرند.
نیاز و دگرگونی مفاهیم
تعاریف در خلاء زاده نمیشوند و در ارتباط با شرایط عینی جامعه شکل میگیرند. وقتی زور «واقعیت» بر باور آدمها بچربد، معانی و تعاریف (امور اعتباری) بازتعریف میشوند. به بیان دیگر، در نزاع نیاز و «فرهنگ»، بَرنده اولی است. نیاز واقعیترین و عینیترین امور این جهان است و در رویارویی با هر مانعی، سرانجام پیروز. برای نمونه، «وقتی شغل درآمد کافی ایجاد نمیکند»، یا هنگامیکه فاصلۀ بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی، بیش از یک دهه است، شیوع همباشی/ازدواج سفید افزایش مییابد.
گذار و تناقض
شاید در وضعیت نه این و نه آن و هم این و هم آن، (شرایط گذار)، «باکرهنبودن» برای اکثریتی که میان «این» و «آن» در نوسان هستند، چنان اضطرابآور است، که «ناخودآگاه» و «تحریفگرانه» دست به «انکار» میزنند، تا با ارائۀ تعریفی مضیّق از ارتباط جسمی-جنسی، همچنان خود را «باکره» بدانند. خلاصه، اینها میخواهند هم ذیل «این» بگنجند، هم «آن».
پریشانی جنسی و فقه
در این وضعیت اجتماعی گذاری و پریشان که اولاً- تعریف ارتباط زنومرد و بهویژه رابطۀ جنسی مخدوش شده است و ثانیاً- یک پای ما همچنان در سنّت است، فقه هم از این آشفتگی بیبهره نیست و باید به این پرسش شِبه «متجددان سنّتگرا»! پاسخ دهد: که اگر دختر و پسر ماجرایی که گفته شد به هم نرسند، و دخترخانم بخواهد با آقای دیگری ازدواج کند -به لحاظ شرعی- مکلّف است از ارتباط قبلی خود بگوید یا خیر؟ آیا اعتراف به گناه کند؟ آیا دروغ و نیرنگ در قرارداد -از جمله ازدواج- جایز است؟ آیا شرط «باکرهبودن» در عقد، موجد حق فسخ برای مرد است؟ آیا در عقد نکاح دختران (دوشیزگان)، اصل بر باکره بودن است و نیازی به تصریح نیست؟ [ظاهراً بعضی از فقها چنین شرط عرفی ضمنی را نمیپذیرند]. روانشناسان و عالمان اخلاق هم باید به پرسشهای دشواری از این دست پاسخ دهند و چه بسا یپاسخهای این سه طایفه یکسان نباشد.
قانون و واقعیت اجتماعی
با تمام این اوصاف، در حالی که بخشی از جامعه دیگر پایبند تعاریف پیشین نیست، قانونگذار آرمانگرایانه بر آنها پافشاری میکند و بیتوجه به واقعیت اجتماعی است. برای نمونه، در مادۀ ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی۲ هر ارتباطی با نامحرم، چه جسمی و چه غیرجسمی نامشروع و جرم انگاشته شده است - ظاهراً از نظر قانون، رابطۀ مشروع، صرفاً ارتباطی است که در اثر عقد ازدواج (دائم یا موقت) ایجاد شود. در این مادۀ قانونی نه تنها «عمل منافی عفت» [ارتباط جسمی-جنسی مانند تقبیل/بوسیدن، مضاجعه/همبستر شدن، مصافحه/دستدادن و معانقه/همآغوشی و اعمالی از این قبیل] جرم دانسته شده، بلکه ارتباط دوستانه و صمیمانۀ بدون تماس جسمی [مانند مکالمه، مکاتبه، خلوتکردن و اختلاط] هم «نامشروع» تلقی شده است۳.
۱ - بیل کلینتون هم با تعریف محدودی، میگفت که با «مونیکا لوینسکی» ارتباط جنسی نداشته است. به همین دلیل، شاید وکیل «پائولا جونز» در جلسۀ دادگاه پیش از آنکه بیل کلینتون پاسخ دهد، این تعریف از «رابطۀ جنسی» را ارائه میکند:
فرد هنگامی درگیر رابطۀ جنسی است که آگاهانه درگیر موارد ذیل باشد («تماس» در این ۳ بند به معنای لمس با عمد و قصد است، چه مستقیم باشد و چه از روی لباس):
الف) تماس با اندام جنسی، باسن، مقعد، پستان و کشالۀ ران هر فرد به منظور برانگیختن و یا برآوردن تمایل جنسی او؛
ب) تماس میان هر عضو بدن یا یک شیء و اندامهای جنسی یا مقعد فرد دیگر؛
ج) تماس میان اندامهای جنسی یا مقعد شخص و هر عضوی از بدن فرد دیگر.
۲ - هرگاه زن و مردی که بین آنها علقۀ زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند، به شلاق تا ۹۹ ضربه محکوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراهکننده تعزیر میشود.
۳ - دکتر سیدابراهیم قدسی، علی پورزرین، نقد و بررسی مادۀ ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی، الهیات و معارف اسلامی، بهار ۱۳۸۴، شمارۀ ۶۷، صفحۀ ۱۵۱ تا ۱۸۲.