سوختم که چه بر سر کشور آمده است و تا چه اندازه خود و پول ملی، تضعیف شده است و شرمنده شدم از اینکه در پیش افغاتیها هم ما باید احساس کوچکی کنیم. گفتم پس چرا تو برنمیگردی، گفت آنجا کار نیست ولی پول ملی ارزش دارد. بسیاری از کسانی که به عراق سفر کردهاند، از جمله خود من، میگویند که قبلا در عراق هزار تومان ما حدود ۳ دینار عراقی بود حالا حدود ۱۰ هزار تومان ما یک دینار؛ یعنی حدود ۳۰ برابر پول ما تضعیف شده است. با سایر کشورها هم تو حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل.
البته با این تضعیف پول ملی، اگر دولت برنامهای داشت و میتوانست برای یکبار مشکلات خود را حل کند، آدم خوشحال میشد. اما افسوس که مقامات هم اظهار میکنند که چنین چیزی نیست و این برنامهها بر ما تحمیل شده است. گویی که اگر اظهار عجز و ضعف شود، دل کسی میسوزد و یا مردم متقاعد میشوند که خوب این هم جزو حوادث غیرمترقبه ای است که کشور ما از آن کم بیبهره نیست.
ما اینک در آستانه سفر شکوهمند زیارت اربعین هستیم. در برنامه اربعین هم با عشق و شور باید شرکت کرد. اما میتوانیم با امام حسین درد دل کنیم که با این همه گرفتاریها، ما باز هم آمدیم و شاید امام دلش برای ما بسوزد و مشکلات ما را حل کند!
ما چرا سر خود را زیر برف میکنیم؟ آیا دولت از این برنامه پیش آمده و یا شاید خودساخته استفاده میکند، بانکها را از ورشکستگی نجات میدهد آیا تضمینی هست که دوباره کارهای قبلی را ادامه ندهند؟ آیا میخواهد آن را جمع کند؟ آیا وضع از این هم بدتر خواهد شد؟ دستکم حقیقت را به مردم بگوید. شفاف باشد. اگر توطئه خارجی است، با آن برخورد قاطع شود.
دستکم مثل سپاه، نقطهزن باشید و بهموقع عمل کنید.