وزارت خارجة بریتانیا نیز در تحلیلی کوتاه نوشته کریستوفر رندل به بررسی احتمالات مختلف فراروی حزب رستاخیز پرداخته است. کریس رندل کارشناس شناختهشدة بریتانیایی مسائل ایران و افغانستان بود که بیشتر عمر حرفهایاش از میانة دهة هفتاد تا زمان بازنشستگی خود در سال ۱۹۹۸ نیز به تناوب در سفارت در تهران و یا بخش پژوهش خاورمیانه وزارت خارجه کشورش خدمت کرده بود: "مشخصاً یکی از مهمترین سؤالها در مورد وضعیت جدید این است که آیا حزب جدید در مهار سازندة انرژی ملی در ابعادی گستردهتر از گذشته موفق خواهد شد؟ یا اینکه این مسئله موجب تکرار تجربة بیتفاوتی عمومی پس از یک دورة «بسیج تودهها» و یا اصطکاک بیش از حد بین حزب و حکومت، در صورت ایفای نقشی فعال و نسبتاً مستقل از سوی احزاب خواهد بود. من اخیراً در روزنامههای ایران مواردی را دیدهام که حزب رستاخیز میخواهد نقش نظارتی و حتی هدایتی در برخی زمینهها در فعالیتها و مسئولیتپذیری دولت داشته باشد.
در شرایطی که احتمالاً پاسخگویی گستردهتر دولت مطلوب است، ولی باید توجه داشت که دخالت ظاهری حزب در اوضاع تنها به خرابتر شدن بیشتر نظام اداری ایران کمک خواهد کرد. شاه از این موضوع آگاه است و من پیشبینی میکنم که در عمل، نظارت و هدایت در جایی که لازم باشد تا حد زیادی نوعی ظاهرسازی با اندکی اختلاف بین دولت و حزب باشد. یگانگی حزب رستاخیز احتمالاً تنها ویژگی مهم آن است، ولی وضعیت هنوز مشخص نیست و واضح است که در این راه منافع فردی نیز دخیل هستند."
شیوهای که حکومت پهلوی برای انتخابات داخلی حزب رستاخیز و انتخابات دورة بیستوچهارم مجلس شورای ملی در نظر گرفته بود تا حد زیادی مبتنی بر گزینش و چینش نامزدهای کاملاً وفادار و مورد اطمینان نظام در رقابت انتخاباتی شهرها و شهرستانها و ایجاد یک جوّ رقابتی سالم بین خودیها و هواداران واقعی خود بود. شیوهای که بهنحو دیگر و مقیاسی محدودتر در برخی ادوار سلطنت رضاشاه نیز آزموده و پس از آن نیز در مقیاسی گستردهتر و پیشرفتهتر در افریقای جنوبیِ دوران آپارتاید و اسرائیل تجربه شده بود. با اینهمه رواداری حکومت ایران حتی در همین حد نیز در مواردی نقض میشد. وستماکوت در گزارش محرمانة دیگری به تاریخ ۱۶ جولای ۱۹۷۵/ ۲۵ تیر ۱۳۵۴، مینویسد: "امریکاییها میگویند که حدود ۱۰ درصد از نمایندگان مجلس از قبل تعیین شدهاند، چرا که عَلَم اصرار دارد که نامزدهای وی مسلماً انتخاب شدهاند، با این حال ما این روایت را از منبع دیگری نشنیدهایم. شاید بهتر باشد که خبر دیگری را متذکر شوم که از طریق رابرت گراهام خبرنگار فایننشال تایمز شنیدهام. پرویز راجی (رئیس دفتر نخستوزیر) به او گفته است که کل انتخابات به استثنای یک بخش از انتخابات تهران آزاد بوده است. مدت کمی قبل از انتخابات، «مقامات» نگران میزان سازماندهی کارگران در توزیع نامزدهای خودشان به رأیدهندگان احتمالی میشوند. به گفتة راجی، احتمال بسیار زیادی وجود داشته که همة ۲۷ نماینده از بین این نامزدها برگزیده شوند. اگرچه مسلماً برخی از این کاندیداها در اندازة خود، افرادی دارای احترام عمومی بودهاند، ولی خود کارگران از چنین احترامی برخوردار نبودهاند. در نتیجه و به گفتة راجی، لیست ارائهشده توسط کارگران با راهنمایی دولت تنظیم میشود."
در قسمت دیگری از این گزارش، رویکرد مردمی و اقبال عمومی به ثبتنام در حزب رستاخیز چنین توجیه شده است: "شایعات قوی وجود دارد که کسانی که در انتخابات شرکت نکرده و شناسنامهشان مهر نخورده، برخی از حقوق مدنی خود را از دست میدهند. حکایتهای زیادی وجود دارد که افرادی به دلیل رأی ندادن از کشور ممنوعالخروج شده و تا زمانی که شناسنامهشان مهر رأی نخورَد نمیتوانند کشور را ترک کنند. به این دلیل صفهای طولانی در نیمهشب از مردمی ایجاد شده تا قبل از اتمام مدت رأیگیری در انتخابات شرکت کنند. البته این شایعات تکذیب شده و طبق معمول گفته شده که توسط شایعهسازان خارجی، یعنی متهمان همیشگی مطرح شدهاند. ولی راست یا دروغ این داستانها تأثیر تورمزایی بر تعداد رأیدهندگان گذارده است."
در گزارشهای مربوط به سال ۱۹۷۵ وزارت خارجه بریتانیا تیز که مربوط به ماههای ابتدایی انحلال احزاب مختلف عمده و کوچک و تأسیس حزب فراگیر رستاخیز بود، مطالب زیادی در این باره وجود داشته است. این گزارشها در سال ۱۹۷۶ نیز ادامه یافتند. در یک گزارش محرمانه به تاریخ ۸ فوریه ۱۹۷۶/ ۱۹ بهمن ۱۳۵۴، سفارت بریتانیا در تهران با وجود آنکه از یک میلیون و ۶۰۰ هزار عضو معمولی و صدهزار عضو فعال حزب رستاخیز خبر داد، اعلام کرد که فعالیت این حزب در ماههای اولیة تأسیس آن چندان امیدوارکننده نبوده است.
یک گزارش ششصفحهای دیگر نوشته پیتر وستماکوت، به سفر اکتبر ۱۹۷۶ او به بوشهر، شیراز و جهرم و تأثیر و ضریب نفوذ حزب رستاخیز در برخی قسمتهای استان فارس اختصاص یافته است. در این سفر دکتر «فرهنگمهر» رئیس دانشگاه پهلوی شیراز در پاسخ به وستماکوت و در واکنش به گزارشهای روزنامههای محلی در مورد اینکه نیمی از دانشجویان در حزب رستاخیز فعالیت دارند، دربارة میزان موفقیت این حزب در بین دانشگاهیان در شیراز گفت که برخلاف احزاب قبلی، فعالیت حزب رستاخیز در دانشگاه شیراز چندان جدی نبوده است و از این جهت در رأیگیری برای انتخاب اعضای هیئت اعزامی به کنگرة سراسری حزب در تهران از بین پانصد عضو حزب در دانشگاه شیراز، کمیتة مرکزی این حزب تنها یک سیاستمدار بدنام محلی و شخص وی (دکتر فرهنگمهر) خود را نامزد کرده بودند.
فرهنگمهر افزود: «بیعلاقگی عمومی در دانشگاه شیراز نسبت به حزب واحد رستاخیز بیشتر از دوران گذشتة احزاب مردم و ایران نوین میباشد.»
فرهنگمهر در ادامه ضمن اعلام اینکه تأسیس حزب رستاخیز، نتیجة عملکرد غلط سیاستمداران حزبی در گذشته بوده، تأکید کرد که حزب رستاخیز هم به راه غلطی هدایت شده و با دربرداشتن کمیسیونهای انتصابی، خود را از معرض انتخاب عمومی مصون نگاه داشته و هیچیک از رهبران آن از چهرههای محترم در بین افکار عمومی نیستند. از این نظر هیچکس خود را آمادة دفاع از نامزدهای حزبی نمیکند که فاقد نفوذ و تأثیرگذاری لازم هستند.
رئیس دانشگاه شیراز در انتقاد به شعارهای حزب رستاخیز و دولت مرکزی افزود: «۲۵ سال پیش احتمالاً توجیهی در تدارک دادن بیانیههای تبلیغاتی دربارة سلطنت، پیشرفت اجتماعی و دفاع از حکومت در جهت ایجاد اعتقاد مردم به آنان وجود داشت، ولی این یک خطای تاریخی بود و اجرای آن اکنون به افزایش مخالفان منجر خواهد شد. این سیاست توسط آن دسته از سیاستمداران جدای از متن جامعه مطرح میشد که فکر میکنند حکومت نیازی به توضیح دادن دربارة عملکرد خود ندارد و دولت فقط در برابر نخستوزیر و شخص شاه مسئول است.»
وستماکوت در همین سفر، نظر «تامس» کنسول جدید امریکا در شیراز را دربارة حزب رستاخیز جویا شده بود که چند هفتهای بیشتر از آغاز مأموریتش در منطقه نمیگذشت: «از نظر او (کنسول امریکا) شواهد اندکی در این باره وجود دارد که از حزب رستاخیز بهعنوان نهادی برای طرح گستردة نظرات مردم حتی در زمینة درخواست ساخت راه و جوّی جدید و یا سیستم مناسب تلفن استفاده شود. مردم هنوز دلیلی برای فراموش کردن بیعلاقگی سنتی و یا در مواردی ترس خود نسبت به احزاب سیاسی مشاهده نمیکنند.