پرسش ساده و دقیق این است: «چه میشود؟» به باور فلاسفه کهن هر پرسشی سه عنصر منطقی دارد؛ نخست موضوعی که مورد سوال قرار میگیرد، دوم مخاطب سوال و دست آخر خود سوال.
یک: موضوع بسیار ساده و البته خیلی مهم است چه چیزی مهمتر از زندگی مردم؛ مردم نگرانند، بسیار؛ نه نگران ماهها و سالهای دور، بلکه دغدغه همین چند روز آینده را دارند. فساد و اختلاس چه هنگام باز خواهد ایستاد و سایه تهدیدها چگونه از سرمان برداشته میشود؟ تورم تا کجا میتازد؟ اصلا رقم دقیق تورم کدام است آمار مسئولان و نهادهای رسمی، اقتصاددانان همسو و منتقد دولت، بانک جهانی و یا سفره و سبد خانوار؟
دوم: مخاطب سوال ما مسئولان هستند که تصمیمگیر و تصمیم سازند به حکم انتخاب ما مردمان.نماینده مجلس خبری میدهد، مدیر دولتی تکذیب میکند. گاه پیش از وقوع گرانی، افزایش قیمتها به قول فعالان بازار «پیش خور» میشود؛ یعنی زودتر از موعد گرانی، قیمتها بالا میکشد... مسئولان در این هنگام به صرافت کنترل بازار بر میآیند، بخشنامه صادر میشود، همان نامه بخشی مورد نقد قرار میگیرد... و تسلسل همچنان ادامه دارد.
سوم: بخش سوم ماجرا همان ابتدای قصه است؛ چه میشود؟! فرم این سوال از یک پرسش عادی فراتر رفته و به فریاد تبدیل شده است؛ چه میشود؟ یا خود نیز نمیدانند و یا نمیخواهند پاسخ دهند و این سرآغازی است برای پیشداوریهای جامعه در خصوص مهمترین مسائل روز. نه این که خدایی ناکرده پرسشها بیپاسخ مانده باشند، جوابها بسیار است؛ با این تفاوت جنس پاسخ و وعده، با زندگی روزمره ما مردمان فاصله بسیار دارد. باور کنید این پرسشهای عادی خوره زندگیهای مردم کوچه و بازار شده است، همه تشنه پاسخ هستند.
این نگرانی و ناامیدی؛ پیامدهای بسیار دارد در همه حوزهها؛ به تازگی «سعید نمکی» وزیر بهداشت از بالا بودن شیوع افسردگی در کشور سخن گفت و تاکید کرد باید نشاط و امید به جامعه تزریق شود! اما نگفت و توضیح نداد که چگونه باید آن را به کالبد جامعه تزریق کرد!
لابد پاسخ بسیاری به این گلایههای تکراری، «مقاومت» است. شما را به جمله جواد ظریف وزیر امور خارجه کشور حواله میدهیم: « اگر قرار بود مردم مقاومت کنند، پس وظیفه ما چیست؟».
طرح این موضوع سیاه نمایی است! نیست؛ چرا؟ به این دلیل، تنها و تنها با گفتوگوی مستقیم مسئولان با مردم و نشان دادن نقشه راه و چشم انداز آینده میتوان تا اندازهای اعتماد اجتماعی از دست رفته را مرمت کرد و بار دیگر از این سرمایه اجتماعی در همه عرصهها مدد گرفت؛ این نیز با شعار نمیشود. مردم متر و میعاری دارند برای خود و آن نیز سبد خانوار است.
* روزنامهنگار
۴۷۲۳۴