رضا رضایی در روزنامه ایران نوشت: بهنظر میرسد که آثار ترجمهای در میان آثار فلسفی سهم چشمگیری دارد. اما پرسش اصلی اینجا است که چقدر این ترجمهها، حق مطلب را در حوزه فلسفه ادا میکنند. برخی اهالی فلسفه بر این باورند که در ایران، فلسفه نسبت به بقیه حوزههای علومانسانی عقبتر است و یکی از علتهای آن را نوع گزینش مترجمان برای ترجمه آثار فلسفی عنوان میکنند که باعث میشود از برخی جریانهای فکری و فلسفی غفلت شود. این امر موجب شد تا ما در این گزارش به کم و کیف ترجمه آثار فلسفی بپردازیم.
ترجمه آثار فلسفی گزینش درستی ندارند
دکتر رضا ماحوزی، استاد فلسفه و عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و فرهنگی، از کم و کیف کتابهای فلسفی در ایران ارزیابی مثبتی ندارد و دلیل آن را چنین بیان میکند: «آثار فلسفی نسبت به دیگر حوزههای علومانسانی مشمول عقبافتادگی هستند و برطرف کردن این ضعف نیازمند فعالیت هرچه بیشتر مترجمان فلسفی است. شاید بتوان علت این امر را در «تمایلات عقلگرایانه» دانشگاهها و گروههای فلسفه دید که طی آن از میان فلاسفه جدید، عمدتاً به «فیلسوفان عقلگرا» توجه دارند و دیگر جریانهای فکری و فلسفی که میتوانند با جریان عقلگرایی وارد گفتوگو شوند، کمتر مورد اقبال گروههای فلسفی در ایران قرار میگیرد. به همین دلیل، بخشی از جریانهای فکری و فلسفی، در جامعه ما مغفول میماند و این امر باعث میشود فاصله جامعه علمی ما در ترجمه متون فلسفی نسبت به سایر حوزههای علومانسانی فاصله معناداری باشد. از این جهت است که معتقدم فلسفه نسبت به بقیه حوزههای علومانسانی عقبتر است.»
در انعکاس دیدگاه بسیاری از فیلسوفان خلأ داریم
دکتر غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار فلسفه و عضو فرهنگستان علوم ایران، معتقد است که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی با کاستیهای بیشتری مواجه است و دلیل آن را چنین برمیشمارد: «ترجمه متون فلسفی دشواریهایی دارد که علوم دیگر از آن مبرا هستند و دلیل آن وجود معانی بسیار انتزاعی است؛ برای مثال، هایدگر خود صدها کلمه و مفهوم را وضع کرده که برای ترجمه آنها مترجم باید کاملاً به سیر تطور این معانی در ذهن او آگاه باشد. از طرف دیگر، در فلسفه به پرسشهای بنیادینی پرداخته میشود که در علوم دیگر کمتر به آن پرداخته میشود؛ به همین دلیل، خیلی وقتها در ترجمه متون فلسفی نمیتوان برای مفاهیم، مابهازاء پیدا کرد. از این رو، مترجم باید آنچنان تسلط داشته باشد که بتواند در قالب یک پینوشت، آن مفهوم را به قدر کفایت توضیح دهد.»
دلیل دیگری که او برای دشواری ترجمه کتب فلسفی برمیشمارد وقتگیر بودن ترجمه آثار فلسفی است: «معمولاً ترجمه یک کتاب، سه یا چهار سال بلکه بیشتر به طول میانجامد چون تألیف یک اثر فلسفی زمانبر است تا آنجا که یک مؤلف ممکن است برای نوشتن اثرش 50 سال زمان گذاشته باشد، بنابراین نمیتوان این اثر را یکساله ترجمه کرد. همچنین انتخاب کتاب برای ترجمه در این حوزه هم بسیار اهمیت دارد. بسیاری از کتابهای فلسفی دشوار، کمتر ترجمه میشوند و این باعث میشود تا در انعکاس دیدگاه بسیاری از فیلسوفان خلأ داشته باشیم.»
غیردانشگاهیان بازار ترجمه متون فلسفی را دست گرفتهاند
مصطفی شهرآیین، استاد فلسفه دانشگاه تبریز، از بیسر و سامانی ترجمه آثار فلسفی گله میکند که بدون هدف پیش میرود: «اساساً ترجمه در ایران بهعنوان یک کار اصیل علمی تلقی نمیشود. ترجمه، امر بیسر و سامانی است که بهصورت بیجهت و بسته به ذائقه مترجمان و ناشران پیش میرود. در این فضا، وضعیت ترجمه کتابهای فلسفی از دیگر حوزهها بدتر است؛ چراکه مترجم آثار فلسفی هیچ تعریف محصلی ندارد و گاهی مترجمان این حوزه از حداقلهای شرایط آکادمیک و علمی برای مواجهه با متن فلسفی برخوردار نیستند. از طرف دیگر، اولویت متون اعم از کلاسیک، شرح و تفسیرها یا تکنگاریها مشخص نیست و ملغمهای از همه اینها در حوزههای گوناگون در حال ترجمه شدن است.»
وی همچنین تأکید کرد که در دانشگاهها و در میان استادان فلسفه، کار ترجمه متون فلسفی کمتر انجام میشود، این در حالی است که در کشورهای غربی، جدیترین ترجمهها از متون فلسفی توسط انتشارات وابسته به دانشگاهها صورت میگیرد اما متأسفانه در کشور ما فضای خارج از دانشگاه است که برای دانشگاه و دانشگاهیان خوراک ترجمه فراهم میکند و این امر در ایران یکی از مواردی است که به حوزه فلسفه آسیب جدی وارد کرده است.
اهالی فلسفه بهکار ترجمه اهتمامی ندارند
ضیاء موحد، استاد فلسفه و منطق، وضعیت ترجمه کتابهای فلسفی را قابلقبول ارزیابی میکند و برخلاف منتقدان، این فضا را با وجود ضعفهایی که دارد تیره و تار نمیبیند. او در پاسخ به این پرسش که «آیا شما هم همچون برخی صاحبنظران حوزه فلسفه معتقد هستید که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی با کاستیهای بیشتری مواجه است؟» میگوید: «مسلماً در هر حوزهای ترجمه ضعیف هم وجود دارد و کتابهای فلسفی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما در کنار کاستیهایی که برخی آثار ترجمهای دارند، آثار قابلتأمل بسیاری هم منتشر میشود. خوشبختانه امروزه جوانان علاوه بر زبان انگلیسی، به زبانهای دیگری هم تسلط دارند و این امر موجب میشود مواجهه مستقیمتری با متون فلسفی داشته باشند که میتواند در ارائه یک ترجمه با کیفیت اثرگذار باشد.»
او در باب مشکلاتی که در کار ترجمه آثار فلسفی وجود دارد، میگوید: «باید این نکته را در نظر داشت که اساساً ترجمه آثار فلسفی در مقایسه با سایر حوزهها دشوارتر است. کسی که متن فلسفی ترجمه میکند باید اطلاعات و شم فلسفی داشته باشد علاوه بر این، مترجم باید این قدرت را داشته باشد که هر جا به مشکلی برخورد، به متون و منابع اصلی مراجعه کند و جواب خود را از منابع اصلی بیابد. اما متأسفانه چنین آگاهی و اشرافی به منابع اصلی در میان مترجمان ما بسیار اندک است و آنان که به کار فلسفی اشتغال دارند کمتر سراغ کار ترجمه میروند؛ چرا که به اشتباه کار فلسفی را پراهمیتتر از کار ترجمه میدانند یا بعضاً علاقهای به ترجمه ندارند.»
بنابراین، اگر این ادعا را بپذیریم که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی کاستیهای بیشتری دارد، دلایل این امر را آنچنان که در صحبتهای استادان مطرح شد، میتوان در «دشواری متون فلسفی»، «فقدان مترجمان آگاه به مباحث فلسفی»، «اقبال کم اهالی فلسفه از کار ترجمه»، «گزینش ترجمه جریانهای فکری و فلسفی خاص و غفلت از جریانهای فکری دیگر» و در نهایت «برونسپاری ترجمه متون فلسفی به خارج از دانشگاه» همگی به ادعای اهالی نظر باعث شدهاند که امروزه ترجمه کتب فلسفی حال و روز مساعدی نداشته باشد.
/6262
ترجمه آثار فلسفی گزینش درستی ندارند
دکتر رضا ماحوزی، استاد فلسفه و عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و فرهنگی، از کم و کیف کتابهای فلسفی در ایران ارزیابی مثبتی ندارد و دلیل آن را چنین بیان میکند: «آثار فلسفی نسبت به دیگر حوزههای علومانسانی مشمول عقبافتادگی هستند و برطرف کردن این ضعف نیازمند فعالیت هرچه بیشتر مترجمان فلسفی است. شاید بتوان علت این امر را در «تمایلات عقلگرایانه» دانشگاهها و گروههای فلسفه دید که طی آن از میان فلاسفه جدید، عمدتاً به «فیلسوفان عقلگرا» توجه دارند و دیگر جریانهای فکری و فلسفی که میتوانند با جریان عقلگرایی وارد گفتوگو شوند، کمتر مورد اقبال گروههای فلسفی در ایران قرار میگیرد. به همین دلیل، بخشی از جریانهای فکری و فلسفی، در جامعه ما مغفول میماند و این امر باعث میشود فاصله جامعه علمی ما در ترجمه متون فلسفی نسبت به سایر حوزههای علومانسانی فاصله معناداری باشد. از این جهت است که معتقدم فلسفه نسبت به بقیه حوزههای علومانسانی عقبتر است.»
در انعکاس دیدگاه بسیاری از فیلسوفان خلأ داریم
دکتر غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار فلسفه و عضو فرهنگستان علوم ایران، معتقد است که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی با کاستیهای بیشتری مواجه است و دلیل آن را چنین برمیشمارد: «ترجمه متون فلسفی دشواریهایی دارد که علوم دیگر از آن مبرا هستند و دلیل آن وجود معانی بسیار انتزاعی است؛ برای مثال، هایدگر خود صدها کلمه و مفهوم را وضع کرده که برای ترجمه آنها مترجم باید کاملاً به سیر تطور این معانی در ذهن او آگاه باشد. از طرف دیگر، در فلسفه به پرسشهای بنیادینی پرداخته میشود که در علوم دیگر کمتر به آن پرداخته میشود؛ به همین دلیل، خیلی وقتها در ترجمه متون فلسفی نمیتوان برای مفاهیم، مابهازاء پیدا کرد. از این رو، مترجم باید آنچنان تسلط داشته باشد که بتواند در قالب یک پینوشت، آن مفهوم را به قدر کفایت توضیح دهد.»
دلیل دیگری که او برای دشواری ترجمه کتب فلسفی برمیشمارد وقتگیر بودن ترجمه آثار فلسفی است: «معمولاً ترجمه یک کتاب، سه یا چهار سال بلکه بیشتر به طول میانجامد چون تألیف یک اثر فلسفی زمانبر است تا آنجا که یک مؤلف ممکن است برای نوشتن اثرش 50 سال زمان گذاشته باشد، بنابراین نمیتوان این اثر را یکساله ترجمه کرد. همچنین انتخاب کتاب برای ترجمه در این حوزه هم بسیار اهمیت دارد. بسیاری از کتابهای فلسفی دشوار، کمتر ترجمه میشوند و این باعث میشود تا در انعکاس دیدگاه بسیاری از فیلسوفان خلأ داشته باشیم.»
غیردانشگاهیان بازار ترجمه متون فلسفی را دست گرفتهاند
مصطفی شهرآیین، استاد فلسفه دانشگاه تبریز، از بیسر و سامانی ترجمه آثار فلسفی گله میکند که بدون هدف پیش میرود: «اساساً ترجمه در ایران بهعنوان یک کار اصیل علمی تلقی نمیشود. ترجمه، امر بیسر و سامانی است که بهصورت بیجهت و بسته به ذائقه مترجمان و ناشران پیش میرود. در این فضا، وضعیت ترجمه کتابهای فلسفی از دیگر حوزهها بدتر است؛ چراکه مترجم آثار فلسفی هیچ تعریف محصلی ندارد و گاهی مترجمان این حوزه از حداقلهای شرایط آکادمیک و علمی برای مواجهه با متن فلسفی برخوردار نیستند. از طرف دیگر، اولویت متون اعم از کلاسیک، شرح و تفسیرها یا تکنگاریها مشخص نیست و ملغمهای از همه اینها در حوزههای گوناگون در حال ترجمه شدن است.»
وی همچنین تأکید کرد که در دانشگاهها و در میان استادان فلسفه، کار ترجمه متون فلسفی کمتر انجام میشود، این در حالی است که در کشورهای غربی، جدیترین ترجمهها از متون فلسفی توسط انتشارات وابسته به دانشگاهها صورت میگیرد اما متأسفانه در کشور ما فضای خارج از دانشگاه است که برای دانشگاه و دانشگاهیان خوراک ترجمه فراهم میکند و این امر در ایران یکی از مواردی است که به حوزه فلسفه آسیب جدی وارد کرده است.
اهالی فلسفه بهکار ترجمه اهتمامی ندارند
ضیاء موحد، استاد فلسفه و منطق، وضعیت ترجمه کتابهای فلسفی را قابلقبول ارزیابی میکند و برخلاف منتقدان، این فضا را با وجود ضعفهایی که دارد تیره و تار نمیبیند. او در پاسخ به این پرسش که «آیا شما هم همچون برخی صاحبنظران حوزه فلسفه معتقد هستید که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی با کاستیهای بیشتری مواجه است؟» میگوید: «مسلماً در هر حوزهای ترجمه ضعیف هم وجود دارد و کتابهای فلسفی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما در کنار کاستیهایی که برخی آثار ترجمهای دارند، آثار قابلتأمل بسیاری هم منتشر میشود. خوشبختانه امروزه جوانان علاوه بر زبان انگلیسی، به زبانهای دیگری هم تسلط دارند و این امر موجب میشود مواجهه مستقیمتری با متون فلسفی داشته باشند که میتواند در ارائه یک ترجمه با کیفیت اثرگذار باشد.»
او در باب مشکلاتی که در کار ترجمه آثار فلسفی وجود دارد، میگوید: «باید این نکته را در نظر داشت که اساساً ترجمه آثار فلسفی در مقایسه با سایر حوزهها دشوارتر است. کسی که متن فلسفی ترجمه میکند باید اطلاعات و شم فلسفی داشته باشد علاوه بر این، مترجم باید این قدرت را داشته باشد که هر جا به مشکلی برخورد، به متون و منابع اصلی مراجعه کند و جواب خود را از منابع اصلی بیابد. اما متأسفانه چنین آگاهی و اشرافی به منابع اصلی در میان مترجمان ما بسیار اندک است و آنان که به کار فلسفی اشتغال دارند کمتر سراغ کار ترجمه میروند؛ چرا که به اشتباه کار فلسفی را پراهمیتتر از کار ترجمه میدانند یا بعضاً علاقهای به ترجمه ندارند.»
بنابراین، اگر این ادعا را بپذیریم که ترجمه کتابهای فلسفی در مقایسه با سایر حوزههای علومانسانی کاستیهای بیشتری دارد، دلایل این امر را آنچنان که در صحبتهای استادان مطرح شد، میتوان در «دشواری متون فلسفی»، «فقدان مترجمان آگاه به مباحث فلسفی»، «اقبال کم اهالی فلسفه از کار ترجمه»، «گزینش ترجمه جریانهای فکری و فلسفی خاص و غفلت از جریانهای فکری دیگر» و در نهایت «برونسپاری ترجمه متون فلسفی به خارج از دانشگاه» همگی به ادعای اهالی نظر باعث شدهاند که امروزه ترجمه کتب فلسفی حال و روز مساعدی نداشته باشد.
/6262